Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
signal element
عنصر علامتی
Search result with all words
transmitter signal element timing
زمان گیری عنصر سیگنال فرستنده
Other Matches
one element
تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
element
اساس
element
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
element
عنصر عملیاتی
element
عنصر
element
سازه برقی
element
محیط طبیعی اخشیج
element
اصل
element
عنصر اساس
element
جسم بسیط
element
المان
element
یک شماره ازخانه ماتریس یا آرایه
element
که ازقسمتهای مشابه بسیار تشکیل شده است
element
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ یا شدت آن قابل کنترل است
element
کوچکترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
element
یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
element
دروازه یا ترکیبی از دروازه ها
element
عامل اصلی محیط طبیعی
element
رکن
element
عامل
out of one's element
<idiom>
جایی که به شخص تعلق ندارد
in one's element
<idiom>
شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
element
اعضا
[مجموعه]
[ریاضی]
element
جوهر فرد
element
جزء
coupling element
عنصر اتصال
coincidence element
مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coupling element
عنصر پیوست
picture element
کوچکترین واحد یا نقط ه روی صفحه نمایش که رنگ و شدت روشنایی آن قابل کنترل است
code element
عنصر رمز
chemical element
عنصر شیمیایی
orbital element
عناصر مداری
heating element
المان یا عنصر حرارتی
nand element
عنصر نقیض و
negative element
سازه منفی
data element
عنصر داده
embarkation element
یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
logic element
عنصر منطقی
inverse element
عنصر وارون
image element
نقطه تصویر
essential element
رکن
trace element
عنصر کم مقدار
guest element
عنصر کم مقدار
fuse element
واحد فیوز
filter element
المنت فیلتر
logic element
عنصر لاجیک
element of construction
سازک
data element
عناصر اطلاعات
data element
جزئیات اطلاعات
delay element
عنصر تاخیری
electronic element
عنصر الکترونیکی
electronic element
بخش الکترونیکی قسمت الکترونیکی
element area
سازه تصویر
identity element
عنصر یکسانی
element of battery
الکترد پیل
exclusive or element
عنصر یای انحصاری
parasitic element
جزء غیرفعال
passive element
جزء غیرفعال
start element
عنصر شروع
stop element
عنصر ایست
structural element
بخش سازهای
symmetry element
عنصر تقارن
tactical element
عنصر تاکتیکی
tactical element
یکان رزمی یکان تاکتیکی
task element
عنصر اجرای عملیات
task element
قسمت مامور اجرای عملیات
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
test element
وسیله ازمایش
test element
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
test element
حروف و اعداد ازمایش مدار
threshold element
عنصر استانهای
to p an element to a word
جزئی از سر واژهای دراوردن
transition element
عنصر واسطه
shunt element
عنصر موازی
service element
عنصر اداری
passive element
عنصر غیرعامل
passive element
عنصرغیرفعال
passive element
یکان غیر فعال
tracer element
عنصر ردیاب
picture element
سازه تصویر
picture element
عنصر تصویر
positive element
سازه مثبت
primitive element
عنصر اولیه
primordial element
عنصر ازلی
print element
عنصر چاپ
processing element
عنصر پردازشی
purchase element
نیروی منتجه
purchase element
عامل منتجه بار نهائی
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
service element
عنصرشرکت کننده در عملیات عنصرخدماتی
tubular element
جسملوله
active element
عنصر عامل
abiotic element
عنصر بیجان
abiotic element
عنصر نازیوه
absorbing element
عنصر جذب
abundant element
عنصر فراوان
accommpanying element
عنصر همراه
biotic element
عنصر زیستی
bimetallic element
زوج فلز
bemetallic element
بی متال
active element
عنصر عمل کننده
active element
مولفه موثر
alloying element
عنصر الیاژی
active element
عنصر فعال
alloying element
عنصر الیاژ
aqueous element
عنصر ابی
active element
عنصر کنشی
fire support element
عنصرهماهنگ کننده پشتیبانی اتش
mental element of crime
عنصر روانی جرم
metal cutting element
عنصر براده برداری
acid forming element
عنصر اسیدساز
acid forming element
عنصر اسیدی
fire support element
عنصر پشتیبانی اتش
finite element method
روش المان محدود
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
physical element of crime
عنصر مادی جرم
air defense element
عنصر پدافند هوایی
horizontal arch element
حلقه افقی قوس
arresting system purchase element
وسیله ضربه گیر سیستم مهار هواپیما
field alterable control element
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
g y signal
پیام روشنایی جی ایگرگ
q signal
پیام کیو
signal
کوچترین واحد پایه برای ارسال داده دیجیتال
r y signal
پیام روشنایی ار ایگرگ
signal
پاس ولتاژ رسانه جانبی ارسالی به pcu برای در خواست توجه
signal
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal
شماره محل بیت ها با محتوای مختلف در دو کلمه داده
signal
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
ارسال پیام به کامپیوتر
signal
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signal
سیگنال
signal
اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
i signal
پیام ای
signal
سیگنال علامت دادن
signal
علامت راهنمای خودرو
signal
نشان
signal
مخابره کردن
signal
هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
signal
نشان راهنما
signal
علامت
signal
خبردادن
you must w the signal
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
b y signal b y
پیام روشنایی ب- ایگرگ
signal
با اشاره رساندن
signal
با علامت ابلاغ کردن
signal
علامت دادن
signal
اخطار
signal
اشکار مشخص
signal
علامت نشانه
signal
رسته مخابرات
signal
مخابره کردن علامت دادن
signal
علایم مخابراتی مخابرات
signal
پیام
signal
نشانه
signal generator
سیگنال ژنراتور
sound signal
علائم صدا
signal generator
سیگنال مولد
warning signal
علامت خطر
signal letters
معرف
signal lamp
لامپ خبر دهنده
signal generator
علامت زا
signal corps
رسته مخابرات
signal corps
قسمت مخابرات
signal center
مرکز پیام
signal detection
علامت یابی
signal distance
فاصله علامتی
signal electrode
الکترد پیام ساز
start signal
علامت شروع
signal engineering
تکنیک جریان ضعیف
signal fidelity
وفاداری علائم
signal flag
پرچم مخابراتی
signal communications
ارتباط و مخابرات
signal generator
پیام ساز
signal communications
ارتباطات مخابراتی
signal gantry
علامتزیرپلی
signal ahead
چراغراهنماپیشرویشماست
signal services
قسمتهای مخابراتی
signal strength
شدت صوت
signal tracing
ردگیری پیام
signal transformation
ترادیسی علائم
video signal
سیگنال ویدئویی
signal voltage
ولتاژ ورودی
video signal
سیگنال یا علامت ویدئو
signal voltage
ولتاژ دریافتی
video signal
پیام ویدئو
signal lamp
لامپ سیگنال
spurious signal
علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
traffic signal
نشانه روشن
traffic signal
چراغ راهنمایی
traffic signal
علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
synchronizing signal
پیام همزمان ساز
visual signal
علامت بصری
signal services
خدمات مخابراتی
points signal
نقاطعلامتدار
signal level
سطح علامت
signal level
سطح سیگنال
light signal
علامتنور
signal light
چراغهای سفید و سرخ اعلام رای وزنه برداری
signal man
متصدی علائم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com