English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
English Persian
silence signifies consent سکوت علامت رضاست
Other Matches
silence gives consent سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
consent cannot be inferred from silence سکوت علامت رضا نیست
consent presumed from silence رضای مستنبط از سکوت
signifies معنا دادن
signifies دلالت کردن
signifies معنی دادن معنی بخشیدن
signifies حاکی بودن از باشاره فهماندن
signifies دلالت کردن بر
consent اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent موافقت
consent راضی شدن رضایت دادن
to w one's consent رضایت ندادن
with consent باتفاق ارا با یک زبان
consent توافق
consent موافقت رضایت دادن
consent رضا
consent رضا اجازه
consent موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه رضایت
consent رضایت
consent موافقت کردن
By common consent. به تصدیق همه ( عموم )
express one's consent رضایت دادن
intention and consent قصد و رضا
silert gives consent خاموشی موجب رضا است
mutual consent تراضی
age of consent سن قانونی دختر
tacit consent رضای ضمنی
by common consent متفقا
to give a ready consent بی درنگ رضایت دادن
to give a ready consent زود
to give a ready consent رضایت دادن
silence ارام کردن
silence ساکت کردن
to keep silence خاموش بودن
silence خموشی
silence فروگذاری
silence خاموشی
silence خاموش شدن
silence سکوت ارامش
to keep silence خاموش شدن
silence قطع اتش جنگ افزار
silence خاموش اتش قطع
silence ایست بی حرکت
Silence! <idiom> ساکت باش!
she doesnt even cough without her husband s permission(consent) بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
Quiet!silence! خاموش ( ساکت ) !
Silence prevailed every where. سکوت همه جا را فرا گرفته بود
One must suffer in silence. باید سوخت وساخت
observe silence سکوت را رعایت کنید
Silence is golden . <proverb> سکوت علامت رضا است.
to stare any one into silence کسیرا با نگاه خیره از روبردن
observe silence رعایت سکوت
tower of silence دخمه
listening silence سکوت رادیویی
radar silence خاموش کردن موقتی رادارها
radar silence سکوت راداری
radio silence سکوت رادیویی
cone of silence منطقه کور
silence prevailed سکوت حکم فرما بود
listening silence به گوش بودن از نظر رادیویی بدون ارسال پیام
to bribe to silence حق سکوت دادن
cone of silence مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
to pass into silence فراموش شدن
to pass into silence مسکوت عنه ماندن
bribe to silence حق السکوت دادن
The answer to fools is silence. <proverb> جوب ابلهان خاموشى است .
consensus evidenced by silence اجماع سکوت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com