English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
English Persian
silicon chip تراشه سیلیکن
silicon chip تراشه سیلیکان
silicon chip تراشه سیلیسی
Other Matches
silicon ماشین تولید کریستال سیلیکون و پس برش دادن آن قط عات باریک و کوچک
silicon بخشی از RAM که به صورت دیسک درایو سریع کار میکند
silicon محل پایه تولید کنندگان قط عات نیمه هادی آمریکا در california
silicon قطعه نازک کریستال سیلیکون خالص با قط ر چند اینچ که روی آن مدارهای مجتمع قرار دارند.
silicon قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
silicon عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
silicon سیلیسیم
silicon Si :symb
silicon سیلیسیوم
silicon سیلیکون
silicon سیلیسیوم عنصر شش بنیانی
silicon سیلیکان
silicon سیلیکن
silicon bronze مفرغ سیلیسیم دار
silicon blow گرم دمیدن
silicon detector دیود سیلیسیم دار
silicon hydride سیلان
ferro silicon فرو سیلیکان
silicon chips تراشه سیلیسی
silicon chips تراشه سیلیکان
silicon chips تراشه سیلیکن
silicon diode دیود سیلیسیمی
silicon rectifier یکسو کننده سیلیسیمی
silicon wafer قرص سیلیکان
silicon valley محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
silicon valley دره سیلیکان
silicon steel فولاد سیلیکاتی
silicon controlled restifier یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
chip in <idiom> شریک شدن
to chip off ریختن ورقه شدن
to chip off کندن
chip in contribute=
to chip off وراوردن
on chip مدار ساخته شده روی یک قطعه
chip وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
chip ورقه شدن
chip پاس بلند قوسی
chip لپ پریده کردن یا شدن
chip ژتن ریزه
chip تراشه
chip مهرهای که دربازی نشان بردوباخت است
chip ژتون
chip سیب زمینی سرخ کرده
chip خرده فلزی که قابل رویت که از موتور یا سایر دستگاههاجدا شده باشد
chip خرده چوب
chip پریدگی فلز زدگی فلز لب پریدگی
chip وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip کامپیوتر کامل ساده شامل CPU حافظه و پورتهای ورودی / خروجی روی یک قطعه
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قط عاتی که با هم کاری را انجام می دهند
chip اتصال به یک قطعه که در صورت فهور یک سیگنال دیگر قادر به انجام عمل نیست
chip رنده کردن
chip طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
chip کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
blue chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
music chip مدار مجتمع قادر به تولید صوت موسیقی و tane
to chip [to chop off] لپ پریده شدن [کردن] [با ضربه جدا کردن] [تکه تکه یا ریز ریز کردن]
blue chip سهام مرغوب
blue-chip ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
potato chip باریکه سیب زمینی سرخ کرده
bargaining chip عامل کمک کننده به عقد قرارداد یا دستیابی به شرایط خوب
bargaining chip انگیزانه
bargaining chip مزیت
chip axe تیشه
potato chip چیپز
blue-chip سهام مرغوب
chip shop مغازهایکهدر آنموادخوراکیفروختهمیشود
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
computer on a chip کامپیوتر روی یک تراشه
chip spreader جاده صاف کن
chip shot ضربه کوتاه
chip select انتخاب تراشه
chip seal شن بخورد راه دادن
chip of the old block بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
chip family چند تراشه مربوط به هم
chip enable تواناکننده تراشه
chip board نئوپان
boiling chip سنگ جوش
continous chip برادههای قیچی کاری
curly chip براده پیچیده
discontinuous chip براده گسسته
flow chip براده پیوسته
chip pocket شیار دندانههای اره
microminiature chip تراشه ریزمقیاس
memory chip تراشه حافظه
fragmental chip خاک اره
fragmental chip براده فلز
jumbo chip مدار مجتمع که از مهر نیمه هادی استفاده میکند
fragmental chip خرده
fish and chip shop جائیکهغذاهاییمثل"ماهیسرخشده" "سوسیس"وغیرهمیفروشد
sixteen bit chip تراشه 61 بیتی
wood chip wagon واگنتراشهچوب
thirty two bit chip تراشه 23 بیتی
blue chip personal computer IB که در کشور کره توسط شرکت HYUNDAI ساخته میشودکامپیوترهای شخصی ارزان سازگار با
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com