English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
simple content debt دین ناشی از قرارداد شفاهی
Other Matches
content فرفیت
content مفاد
content خوشنود راضی
content راضی کردن
content قانع کردن
content خرسند
content خرسند کردن محتوی
content مضم-ون
content مضمون
content راضی
content محتوی
content موضوع یک برنامه یا متن
content مقدار مندرجات
content حجم
content گنجایش
non content مخالف
self content از خود راضی
self content رضایت از خود
content محتوا
moisture content مقدار رطوبت
gas content فرفیت گاز حجم گاز
animal content محتوای حیوانی
content addressed نشامی یافته از روی محتوی
harmonic content مانده هارمونیک
heat content محتوای گرمایی
heat content انتالپی
moisture content درصد رطوبت موجود در خاک
content analysis تحلیل محتوا
energy content محتوای انرژی
energy content فرفیت انرژی
energy content گنجایش انرژی
content validity اعتبار محتوا
moisture content مقدار تری
gas content محتوی گاز
cubic content گنجواره
content response پاسخ محتوایی
content addressable نشانی پذیر از روی محتوی
to content oneself اکتفا کردن
do something to one's hearts's content کاری را حسابی انجام دادن
to content oneself قانع شدن
water content درصد رطوبت
relative harmonic content مانده نسبی
content addressable memory محتوای حافظه ادرس پذیر
content addressable addressing ثباتی که با توجه به محتوای آن ونه یک شماره یا آدرس محل دهی میشود
content addressable addressing محلی که آدرس آن محتوای آن و نه آدرس دیگری باشد
content addressable addressing پردازندهای که از فضای ذخیره سازی انجمنی استفاده میکند
manifest dream content محتوای اشکار رویا
content addressable addressing روش بازیابی داده که از بخشی از داده ونه آدرس آن استفاده میکند
We did the zoo to our hearts content. گردش سیری درباغ وحش کردیم
equilibrium moisture content درصد رطوبت متعادل
content thought disorder اختلال محتوایی فکر
optimum moisture content درصد رطوبت مناسب خاک
latent dream content محتوای نهفته رویا
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple ساده
simple بی تکلف
simple بسیط
simple mean میانگین حسابی
simple mean میانگین ساده
simple نادان ساده کردن
simple ساده دل
simple خام
simple ناازموده
simple اسان
simple design طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
simple oscillator نوسانگر ساده
simple premission اذن محض
simple hearted ساده دل
simple parry دفاع ساده
simple circuit مدار توان
simple hearted بی تزویر
simple bending خمش ساده
simple regression رگرسیون ساده دو متغیره
simple equation معادله خطی
simple distillation تقطیر ساده
simple schizophrenia اسکیزوفرنی ساده
simple beam تیره ساده
simple beam تیر ساده
simple leaves برگهایتازه
simple compression فشار ساده
simple contract قرارداد شفاهی
simple contract عقد منعقد درسند عادی
simple correlation همبستگی ساده
simple eye چشم ساده
simple fraction کسر ساده
simple magnet مغناطیس ساده
simple minded ساده لوح
simple average میانگین ساده
simple majority اکثریتنسبی
simple minded ساده دل
simple shear برش ساده
simple shear دراین برش تنش عمودی وجودندارد
simple strain تغییر طول نسبی ساده
simple stress تنش ساده
simple structure ساخت ساده
simple support تکیه گاه ساده
simple truss خرپای ساده
simple wing طرح تهاجمی با خط نامتعادل
simple arc لامپ قوسی ساده
simple attack حمله ساده
simple-hearted <adj.> ساده دل
simple motion حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
fee simple حق تملک دائم
simple interest سود پول بر اساس سال 063 روزه
fee simple حق الزحمه متعارف
simple-minded ساده لوح
fee simple میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
simple interest سود ساده
tenant in fee simple متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
simple randon sampling نمونه گیری تصادفی ساده
This is treason, pure and simple. خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that. موضوع اینقدرها هم ساده نیست
The dilemma has no simple answers. این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
simple periodic current جریان دورهای ساده
simple leg ride شگک خراب کردن حریف
simple cubic lattice شبکه مکعبی ساده
In simple (plain) English. به انگلیسی ساده
simple harmonic motion حرکت نوسانی ساده
simple harmonic motion حرکت هماهنگ ساده
simple axis of symmetry محور ساده تقارن
simple list text chart جدول نوشتاری با لیست ساده
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
to get into debt وام پیداکردن
to be in debt بدهی داشتن
to be in debt مقروض بودن
to get into debt بدهی پیداکردن
debt دین
debt قصور
the d. of a debt پرداخت بدهی
debt غین
debt بدهکاربودن
debt بدهی داشتن
to get into debt بدهکارشدن
in debt بدهکار
debt بدهی
debt وام
debt قرض
to run into debt قرض بالا آوردن
debt cut صرف نظر از بدهکاری
debt forgiveness صرف نظر از بدهکاری
debt relief صرف نظر از بدهکاری
debt perpetrator خطاکار در بدهی
bad debt طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt طلب غیر قابل وصول
debt perpetrator مرتکب بدهی
an active debt بدهی با ربح
debt outstanding وام معوقه
To be in debt up to ones ears. غرق بدهی بودن
To be up to ones ears in debt. تا خرخره درقرض بودن
debt rescheduling تجدید نظر در شرایط وام
debt cut بخشش بدهکای
specialty debt تعهدات مستند به اسناد رسمی
debt forgiveness بخشش بدهکای
debt relief بخشش بدهکای
verification of debt تشخیص مطالبات
acknowladgement of debt قبول بدهی
funded debt وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
net debt بدهی خالص
deep in debt تا گردن زیر بدهی
debt service پرداخت اصل و فرع
oxygen debt بدهی اکسیژن
oxygen debt وام اکسیژن
passive debt وام بی بهره
payment of a debt اداء دین
payment of an debt وفاء دین
debt of record بدهی قانونی record of court محکوم به
debt of record دین قانونی
debt of nature اجل
preferential debt دین ممتازه
national debt قرض ملی
good debt طلب وصول شدنی
funded debt وام تنخواه دار
floating debt بدهی متغیر
immersed in debt فرو رفته در فرض
immersed in debt گرفتاربدهی
indgement debt محکوم به
judgment debt محکوم به مالی
judgement debt محکوم به
judgement debt دادخواسته
execution for debt اقدام برای طلب وصول
national debt قرضه ملی
national debt بدهی ملی
present debt دین حال
private debt بدهی خصوصی
acknowledgement of debt اقرار به بدهی
debt discount تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
debt collector کارگزاروصول طلب
debt collector وصول کننده طلب
debt burden بار بدهی
debt balance مانده بدهکار
debt advice اعلامیه بدهکار
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
crown debt وام بدولت
consolidated debt بدهی یک کاسه شده
attachment of debt توقیف طلب
arrears of debt دیون معوقه
up to the eyes in debt تا گردن زیر بدهی
debt enforcement درخواست طلب وصول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com