Dictiornary-Farsi | single handed | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
single handed	تنها
single handed	یکدستی


Search result with all words

single-handed	تنها
single-handed	یک دستی
Other Matches

handed down	به تواتر رسیدن
right-handed	راستگرد
right handed	راست گرد
right handed	راست دست
right handed	در سمت راست
four handed	چهاردستی چهارتایی
four handed	چهاردست
three handed	سه دستی
two handed	دارای دو دست
three handed	سه نفره
even handed	منصفانه
even-handed	منصف
even-handed	منصفانه
two handed	محکم استوار
two handed	قوی
handed	با سخاوت
handed	دست و دل باز
even handed	منصف
one handed	یک نفره
one handed	تنهاانجام شده
one handed	یک دست
handed	دست دار
handed	تهی دست
neat handed	زیر دست
clean handed	پاک
clean handed	مبرا
bare handed	دست تنها
bare handed	بی وسیله
clean handed	بیگناه
neat handed	ماهر
bare handed	بی اسلحه
red handed	درحین ارتکاب جنایت
open handed	دست باز
open handed	گشاده دست گشاده کف
open handed	بخشنده
red handed	حین وقوع جنایت
red handed	هنگام ارتکاب جنایت
high-handed <idiom>	رئیس بازی درآوردن
light handed	تردست
right handed rotation	گردش به راست
empty handed	تهیدست
red handed	دست بخون الوده
hard handed	خسیس
high handed	امرانه
high handed	خودخواهانه
high handed	مکارانه
left handed	چپ گرد
left handed	واقع در سمت چپ ناشی
left handed	چپ دست
light handed	: سبک دست
right handed helix	مارپیچ راستگرد
empty handed	بینوا
empty handed	بدون هدیه دست خالی
light handed	ماهر
light handed	اسان راحت
four handed game	بازی چهارنفره
free handed	با سخاوت
free handed	بی اسباب
right handed rope	طناب راست گرد
large handed	دست باز
left-handed	چپ دست
heavy-handed	سنگین دست
heavy-handed	خام دست
heavy-handed	زشت
short handed	داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed	داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
red-handed	دست
red-handed	بخون الوده
red-handed	دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
high-handed	امرانه
high-handed	تحکم امیز
fast handed	خشک دست
heavy handed	زشت
heavy handed	بی مهاره ت
heavy handed	خام دست
left-handed	دوپهلو
left-handed	دورو مشکوک
left-handed	با دست چپ بازی کردن
left-handed	دست چپ
ham handed	زشت
ham handed	بی مهارت
ham handed	سنگین دست
empty-handed	تهی دست
heavy handed	سنگین دست
fast handed	خسیس
heavy-handed <adj.>	بی ترحم
even-handed treatment	رفتار [عملکرد] عادلانه
heavy-handed <adj.>	بی رحم
free-handed, <adj.>	دست و دلباز
empty-handed <adj.>	دست خالی
heavy-handed	بی مهاره ت
hard handed	دارای دستهای پینه خورده سخت گیر
open-handed <adj.>	دست و دلباز
light-handed <adj.>	دست خالی
to come away empty-handed	با دست خالی [معامله ای را] ترک کردن
left handed rotation	گردش به چپ
left-handed compliment <idiom>	دوپهلو حرف زدن برای رنجاندن
catch (someone) red-handed <idiom>	مچ کسی را گرفتن
To be caught red - handed.	گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
left handed rope	طناب چپ گرد
left handed mouse	تشخیص Mouse به طوری که کار دو دگمه از پیش مشخص شده است
left handed marriage	عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
left handed polarization	قطبش چپ گرد
left handed helix	مارپیچ چپ گرد
left handed compliment	تعارف غیر صمیمانه
every single day <adv.>	روزبروز
single up	یک لا کردن طنابها
single value	ارزش منحصر بفرد
single zero	صفرمنفرد
every single day <adv.>	بطور روزانه
every single day <adv.>	روزانه
single	یک نفره
every single day <adv.>	هر روز
every single day <adv.>	همه روز
single last	دوخت لب به لب
every single day <adv.>	روز به روز
single a	زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
every single day <adv.>	بطور یومیه
single	ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single	انتخاب کردن
single	تنها
single	مسابقه یکنفره
single	عزب
single	فقط یک
single	ازدواج نکرده
single	استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single	جدا کردن برگزیدن
single	انفرادی
single	تنها یک نفری
single	ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single	مجرد
single	منفرد
single	تک
single	فرد
is he still single?	ایا هنوزعزب یا مجرد است
single	قایق یک نفره
single	واحد
is he still single?	ایا هنوز تک است
single stepping	در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single stepping	دقت یگانه پیمودن یگانه
single-minded	بی تزویر
single stepping	پیمودن تک
single step	تک مرحلهای
single stage	یک طبقه
single tax	مالیات بر درامد انفرادی
single tax	مالیات واحد
single user	تک کاربری
single valued	تک ارز
single valued	تک ارزشی
single-minded	مصمم
single unit	یکان مستقل
single unit	یکان منفرد
single transposition	نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
single-minded	بااراده
single track	تک راهه
single throw	یک لنگی
single tax	مالیات انفرادی
single stage	یک طبقهای
single purpose	تک منظوره
single precision	دقت یگانه
single precision	دقت تک
single precision	دقت واحد
single precision	با دقت معمولی
single precision	تک دقتی
single pole	چوبدستی تکی اسکی
single pole	تک قطب
single reduction	تقلیل سرعت تکی
single shot	یکبارهای
single space	تک فاصله تو هم
single space	در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single sling	باربردار یک بندی
single skinned	یک جداره
single skinned	یک پوسته
single shot	اسلحه تک تیر
single shot	تک گلولهای تک تیر
single shot	گلوله منفرد
single pneumonia	اماس یک شش
single valued	تک مقدار
with single cream	با کرم یا خامه کم
single flight	پرواز رفت
single sign-on	ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
single yarn	نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
single line	ردیف تکی
single line	ردیف مجزا
single line	خط تنها
single line	خط مجزا
single-digit <adj.>	یک رقمی
to be single-minded <idiom>	مصمم بودن [اصطلاح]
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
a single room	یک اتاق یک نفره
single file	صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
single breasted	دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single way switch	کلید یکراهه
single whip	قرقره قلاب تک قرقرهای
single-minded	امین
single minded	بااراده
single minded	مصمم
single minded	بی تزویر
single minded	امین
single reed	نیتکی