Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (5 milliseconds)
English	Persian
single parent	بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
Other Matches
parent	پدر یا مادر
parent	منشاء
parent	پدر
parent	جد
parent	اصلی
parent	والدین
parent	والدین منشاء
parent	بعنوان والدین عمل کردن
parent	یکان لاحق
parent	یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
parent	یکان اولیه
parent company	شرکت مادر شرکت مرکزی
parent company	شرکت اصلی
parent company	شرکت مادر
parent chain	زنجیر اصلی
parent chain	زنجیر مادر
grand parent	جد و جده
god parent	نام گذاربچه
parent directory	دایرکتوری بالای یک زیر دایرکتوری
the parent of all evils	سرچشمه همه بدی ها منشاهمه فسادها
one-parent family	خانوادهایکهدرآنفرزندبافقط یکیازوالدینشزندگیکند
parent ship	ship mother :syn
parent ship	کشتی مادر
parent program	در حین اجرا. مراحل اصلی که به برنامه پدر بر می گردد پس از اتمام کار برنامه فرزند
parent object	صفحهای که حاوی شی ارجاعی است
parent folder	پروندهای که حاوی پروندههای دیگر است
parent directory	دایرکتوری بالاتر
god parent	پدریامادرتعمیدی
parent program	برنامه ای که برنامه دیگر را آغاز میکند.
aunts related through only one parent	عمات ابی یا امی
Some parent spoil their children .	برخی پدر ومادرها بچه هایشان را لوس بار می آورند
parent-teacher association	انجمناولیاومربیان
parent child relationship	رابطه پدر و پسر
single	مسابقه یکنفره
single	جدا کردن برگزیدن
single	انتخاب کردن
single	تنها
single	قایق یک نفره
single	ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single last	دوخت لب به لب
single	انفرادی
single	تنها یک نفری
single up	یک لا کردن طنابها
single value	ارزش منحصر بفرد
single	واحد
every single day <adv.>	روز به روز
single zero	صفرمنفرد
single	منفرد
single	تک
single a	زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
single	یک نفره
single	فرد
is he still single?	ایا هنوزعزب یا مجرد است
is he still single?	ایا هنوز تک است
single	عزب
every single day <adv.>	روزانه
every single day <adv.>	بطور یومیه
every single day <adv.>	هر روز
every single day <adv.>	روزبروز
single	مجرد
every single day <adv.>	همه روز
every single day <adv.>	بطور روزانه
single	استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single	ازدواج نکرده
single	ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single	فقط یک
single purpose	تک منظوره
single stepping	پیمودن تک
single stepping	دقت یگانه پیمودن یگانه
single reduction	تقلیل سرعت تکی
single shot	یکبارهای
single stepping	در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single shot	گلوله منفرد
single shot	تک گلولهای تک تیر
single stage	یک طبقهای
single shot	اسلحه تک تیر
single skinned	یک پوسته
single skinned	یک جداره
single step	تک مرحلهای
single stage	یک طبقه
single space	در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single space	تک فاصله تو هم
single sling	باربردار یک بندی
single precision	دقت یگانه
single minimum	تک کمینه
single load	بار تک
single line	مدار یک خطه مخابراتی درخواست مستقیم یا یک طرفه
single life	تجرد
single life	انفرادی
single life	زندگی مجردی
single lane	شاهراه یک خطه
single lane	شاهراه یک طرفه
single name paper	سفته دارای یک امضاء
single perforated	باروت یک سوراخه
single phase	برق یک فاز
single pole	تک قطب
single precision	دقت تک
single precision	دقت واحد
single precision	با دقت معمولی
single precision	تک دقتی
single pole	چوبدستی تکی اسکی
single pneumonia	اماس یک شش
single phase	تک فازه
single interlocking	یک پیچه
single tax	مالیات انفرادی
single tax	مالیات بر درامد انفرادی
a single room	یک اتاق یک نفره
with single cream	با کرم یا خامه کم
single flight	پرواز رفت
single-digit <adj.>	یک رقمی
single sign-on	ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
single-use tableware	ظروف یک بار مصرف
to be single-minded <idiom>	مصمم بودن [اصطلاح]
single line	خط مجزا
single line	خط تنها
single line	ردیف مجزا
single line	ردیف تکی
single yarn	نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
single-digit <adj.>	تک رقمی
single-decker	اتوبوسیکطبقه
single sex	مدرسهباشگاهویاارگانغیرمختلط
single tax	مالیات واحد
single throw	یک لنگی
single track	تک راهه
single track	فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
single twist	تکدورانی
single unit	یکان منفرد
single unit	یکان مستقل
single user	تک کاربری
single valued	تک ارز
single valued	تک ارزشی
single valued	تک مقدار
single way switch	کلید یکراهه
single whip	قرقره قلاب تک قرقرهای
single reed	نیتکی
single scull	پارویتکنفره
single seat	صندلییکنفره
single cream	خامهپرچرب
single bond	پیوند یگانه
single density	با تراکم واحد
single density	چگالی تک
single ended	یکطرفه
single ended	یکسو
single entry	حسابداری فردی
single entry	حسابداری ساده
single envelopment	احاطه یک طرفه
single file	صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
single file	یک ردیف ستون
single file	ستون یک
single file	به ستون یک حرکت کنید
single file	به ستون یک
single flow	راه یک طرفه
single acting	یکطرفه
single action	یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
single crystal	تک بلور
single bond	پیوند ساده
single blessedness	بی زنی یا انفراد
single base	تک مادهای
single base	باروت یک حبهای
single barreled	یک لول
single combat	جنگ تن بتن
single combat	اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
single conductor	سیم تک رشتهای
single conductor	هادی تک رشتهای
single hearted	یکدل
single core	کابل یک رشتهای
single core	هادی تک رشتهای
single address	با یک نشانی
single address	با یک آدرس
single address	بایک نشانی
single-handed	یک دستی
single flow	جاده یک مسیره
single footer	تک رو
single minded	بااراده
single minded	مصمم
single minded	بی تزویر
single handed	تنها
single handed	یکدستی
single minded	امین
single-handed	تنها
single haneded	یک تنه
single haneded	دست تنها
single haneded	تنهایی
single hearted	امین
single ignition	احتراق تک برقی
single hearted	وفادار
single-breasted	دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single hearted	بی ریا
single transposition	نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
single breasted	دارای دکمه در یک طرف کت کت دو یا سه دکمه
single foot	تکاور تک رو بودن
single-minded	امین
god is single	خدا یکتایا واحد است
single foot	اسب تک رو
single-minded	مصمم
single-minded	بااراده
single-minded	بی تزویر
single foot	تک روی
concentrated or single load	بارمتراکم
indian or single file	صف تکی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com