Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English
Persian
single shot
یکبارهای
single shot
گلوله منفرد
single shot
تک گلولهای تک تیر
single shot
اسلحه تک تیر
Search result with all words
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
Other Matches
to be shot
ازکارافتادن
shot
شوت
shot
اسم مفعول shoot
shot
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
shot
پرتاب وزنه گلوله سربی
within shot
در تیررس
like a shot
بی تامل
to be shot
خراب بودن
Take my shot
بند کفشم باز شده
one shot
یک بارهای
He shot himself.
او به خودش شلیک کرد.
like a shot
بیدرنگ
shot
ضربه
shot
رهاشده
shot
عکس
shot
منظره فیلمبرداری شده
shot
فرصت ضربت توپ بازی
shot
یک گیلاس مشروب
shot
جرعه
shot
تزریق
shot
رسایی پرتابه
shot
ساچمه
shot
تیر
shot
گلوله
shot
اصابت کرده
shot
تیرزدن
shot
امپول
shot
یک طول زنجیر لنگر
shot
برد
shot
جوانه زده
shot
گلوله تیراندازی شده
shot
تیراندازی شده تیرخورده
shot
تیرپرتاب شده
line shot
گلوله در خط
open shot
سیستم باز
kill shot
ضربه محکم
jaw shot
ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
to fire a shot
شلیک کردن
long shot
کسیکه درمسابقات
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
net shot
ضربه لب تور
ond shot
یکجا
ond shot
یکمرتبه
ond shot
بیک حمله دریک حمله
one aircraft was shot down
یک هواپیما
one aircraft was shot down
سرنگون گردید
to fire a shot
تیرخالی کردن
indian shot
خیز ران هندی
trap shot
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
eye shot
تیرداخل خال سیاه
flight shot
تیرپرتاب
flip shot
ضربه با استفاده از مچ
flying shot
تیر سر پرواز
follow shot
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
forcing shot
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
trial shot
تیر قلق گیری
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
trial shot
تیر ازمایشی
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
gun shot
تیررس
gun shot
در تیررس
gun shot
گلوله توپ
he was shot for a spy
او به جرم جاسوسی تیرباران شد
hole shot
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hook shot
شوت هوک
trial shot
گلوله ازمایشی
eye shot
زدن بخال
open shot
با کارکرد ازاد
shot effect
اثر ساچمهای
shot noise
اثر ساچمهای
shot group
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
shot gun
تفنگ شکاری
shot line
نخ تفنگ
shot line
نخ پران
shot maker
فشنگ ساز
shot silk
ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot string
ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
snap shot
عکس فوری گرفتن
snap shot
فوری
snap shot
بعجله انجام شده
snap shot
عکس فوری
smell shot
ساچمه
small shot
ساچمه
shot blasting
براده اهن
shot peen
ساچمه پاشیدن
shot blast
ساچمه پاشیدن
one shot lubrication
روغنکاری گروهی
one shot multivibrator
نوسانساز یکبارهای
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
out of ear shot
بیرون از صدا رس
passing shot
ضربه دور از دسترس
pull shot
ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
push shot
ضربه فشاری
tee shot
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
stuff shot
شوت ابشاری
stop shot
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
rifle shot
تیررس تفنگ
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
set shot
شوت درجا
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
shot clock
ساعت مسابقه
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
eye shot
تیررس
shot put
پرتاب وزنه
with in gun shot
درمیدان تیر درتیررس
big shot
شخص مهم
big shot
ادم کله گنده
acrack shot
تیراندازماهر
alley shot
ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
wood shot
ضربه با قسمت چوبی راکت
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
with in ear shot
در حدود صدا رس
wild shot
تیر بی هدف
bounce shot
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
call one's shot
مشخص کردن هدف
called shot
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
bar shot
ساچمهیمیلهای
hollow shot
گودالساچمه
solid shot
ساچمهخالص
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
shot in the arm
<idiom>
تشویق یا برانگیختن چیزی
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
give it your best shot
<idiom>
سخت سعی کردن
big shot
<idiom>
شخص مهم وقدرتمند
She shot up last year .
پارسال یکدفعه قد کشید
shot putter
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putters
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
A shot in the dark
تیری درتاریکی
To fire a shot
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
As soon as a shot was heard …
تا صدای تیر شنیده شد …
mug shot
عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
cannon shot
گلوله توپ
cannon shot
تیررس توپ شلیک شده از توپ
carom shot
طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
draw shot
ضربه با پیچش به عقب
wild shot
تیر پراکنده
wedge shot
ضربه برشی در گلفV
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
dismantling shot
تیر تخریب کننده
corner shot
ضربه به گوشه دیوار جلو
course line shot
مشاهده در خط
dead shot
تیر اشتباه
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
crashing shot
شوت محکم
crosscorner shot
ضربه به سمت قطر مخالف
dead shot
تیر خطا
combination shot
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot
ضربه کوتاه
case shot
چار پاره
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
dunk shot
گل ابشاری
case shot
چارپاره
case shot
جای فشنگ
crosscourt shot
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
charity shot
پرتاب ازاد
cheap shot
خشونت عمدی
drop shot
ضربه اهسته روی تور والیبال
drop shot
جاخالی
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop shot
ضربه دراپ
dab shot
ضربه ناگهانی از نزدیک تور
doublcd barrcled shot
تفنگ شکاری دو لول
shot direct at goal
شوت مستقیم به دروازه
parthian shaft or shot
تیرهنگام گریز
net shot clear
ضربه بلند از لب تور به انتهای زمین
alley oop shot
پرتاب نزدیک سبد
under arm net shot
ضربه کوتاه از نزدیک تور
turnaround jump shot
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
parthian shaft or shot
تیر اشکانی
cheap shot artist
بازیگر خشن بصورت عمد
parthian shaft or shot
جنگ و گریز
parthian shaft or shot
قیقاج
oil shot system
سیستم روغنکاری تحت فشار
centralized oil shot system
روغنکاری متمرکز فشاری
He is a bih shot ( noise ) in this town .
جزو کله گنده های شهر است
single last
دوخت لب به لب
every single day
<adv.>
بطور روزانه
single up
یک لا کردن طنابها
single value
ارزش منحصر بفرد
every single day
<adv.>
بطور یومیه
every single day
<adv.>
روزبروز
every single day
<adv.>
روزانه
every single day
<adv.>
همه روز
every single day
<adv.>
هر روز
single
یک نفره
single zero
صفرمنفرد
every single day
<adv.>
روز به روز
is he still single?
ایا هنوز تک است
single
مسابقه یکنفره
single
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com