Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
single u butt joint
اتصال لب به لب "یو"
Other Matches
butt joint
ضربه
butt joint
اتصال لب به لب
butt joint
اتصال دو ورقه بصورت لب به لب و بدون روی هم امدن لبه ها
single j butt weld
جوش لب به لب "جی "
single u butt weld
اتصال لب به لب "یو"
butt joint riveting
اتصال لب به لب
double u butt joint
اتصال لب به لب یو دوبل
double flanged butt joint
اتصال لب به لب- لبه دوبل
butt
از سریا لب جفت شدن
butt
نوک
butt
لبه لولای فرنگی
to butt out
پیش امدگی پیداکردن
butt and butt
نوک بنوک
get off one's butt
<idiom>
سرش شلوغه کارش شروع شده
butt and butt
لب بلب
butt
خوردن
butt
شاخ زدن
butt
فیلترسیگار کف
butt
ته سیگار
butt
قنداق تفنگ
butt
ضربه زدن
butt
هدف
butt
ته قنداق تفنگ
butt
ته درخت
butt
کپل
butt
بیخ
butt
بشکه ته
butt
پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
butt
پیش رفتن
butt
کف قنداق
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
دسته چوب ماهیگیری
butt
لولا فرنگی
butt
پشته
butt plate
صفحه ته قنداق تفنگ
butt rib
تیغه انتهایی
hammer butt
نوک
butt welding
جوشکاری درزی
hammer butt
لبهچکش
butt ring
حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
butt seam
جوش درز
butt welding
جوشکاری شکافی
butt plate
صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
butt plate
صفحه کف قنداق
butt guide
حافظلبه
butt section
قسمتهدف
butt-strap
لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
butt cap
کلاهکلبه
to butt weld
از سرجوش دادن
water butt
سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
butt ending
ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
butt hinge
لولافرنگی
butt shaft
تیر
butt shaft
نیزه
head butt
با سر به حریف زدن
butt grip
محلقرارگرفتندست
gun butt
ته تفنگ
butt of a joke
هدف یا علت جوکی
[مانند شخصی]
BUTT of a joke
هدف یا علت جوکی
gun butt
قنداق تفنگ
butt welded
از سر جوش خورده
gun butt
ضربه زدن با قنداق تفنگ
butt weld
جوش لب به لب
To interrupt someone. To butt in.
تو حرف کسی دویدن
gun butt
کف قنداق
ingot butt
لبه شمش
ingot butt
سرشمش
butt strap
بخیه جوشکاری
butt stroke
ضربه با ته قنداق
butt stroke
سخمه ته قنداق
fash butt welding
جوش برجسته
double i butt weld
جوش درزی ای دوبل
butt seam weld
جوشکاری شکافی
flash butt welding
جوشکاری لب به لب
double u butt weld
جوش لب به لب یو دوبل
pressure butt welding
جوشکاری لب به لب فشاری
butt seam weld
جوشکاری درزی
resistance butt welding
جوشکاری لب به لب مقاومتی
double bevel butt weld
جوشکاری لب به لب
egg butt snaffle bit
متهمیخیتخممرغیشکل
is he still single?
ایا هنوزعزب یا مجرد است
single a
زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
is he still single?
ایا هنوز تک است
single up
یک لا کردن طنابها
single last
دوخت لب به لب
single value
ارزش منحصر بفرد
every single day
<adv.>
روزانه
single
تنها
single
انتخاب کردن
single
جدا کردن برگزیدن
single
مجرد
single
انفرادی
single
تنها یک نفری
single
فرد
single
تک
single
منفرد
single zero
صفرمنفرد
every single day
<adv.>
روزبروز
single
یک نفره
every single day
<adv.>
هر روز
every single day
<adv.>
همه روز
single
واحد
single
ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
every single day
<adv.>
بطور یومیه
single
مسابقه یکنفره
single
ازدواج نکرده
single
عزب
single
قایق یک نفره
every single day
<adv.>
روز به روز
every single day
<adv.>
بطور روزانه
single
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single
ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
single
فقط یک
single footer
تک رو
single handed
تنها
single handed
یکدستی
single-digit
<adj.>
تک رقمی
single hearted
یکدل
single life
زندگی مجردی
single foot
تکاور تک رو بودن
single foot
اسب تک رو
single foot
تک روی
single flow
جاده یک مسیره
single flow
راه یک طرفه
single-digit
<adj.>
یک رقمی
single hearted
بی ریا
single ignition
احتراق تک برقی
single interlocking
یک پیچه
single lane
شاهراه یک طرفه
single lane
شاهراه یک خطه
to be single-minded
<idiom>
مصمم بودن
[اصطلاح]
single hearted
امین
single hearted
وفادار
single haneded
تنهایی
single haneded
دست تنها
single-use tableware
ظروف یک بار مصرف
single haneded
یک تنه
single file
به ستون یک
single conductor
سیم تک رشتهای
single combat
اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
single combat
جنگ تن بتن
single bond
پیوند ساده
single address
بایک نشانی
single bond
پیوند یگانه
single blessedness
بی زنی یا انفراد
single base
تک مادهای
single base
باروت یک حبهای
single barreled
یک لول
single address
با یک نشانی
single address
با یک آدرس
single action
یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
single acting
یکطرفه
single conductor
هادی تک رشتهای
single core
کابل یک رشتهای
single file
به ستون یک حرکت کنید
single file
ستون یک
single file
یک ردیف ستون
single file
صف نظامی که یکی یکی پشت سرهم باشند
single envelopment
احاطه یک طرفه
single entry
حسابداری ساده
single entry
حسابداری فردی
single ended
یکسو
single ended
یکطرفه
single density
چگالی تک
single density
با تراکم واحد
single crystal
تک بلور
single core
هادی تک رشتهای
single precision
دقت تک
single whip
قرقره قلاب تک قرقرهای
single twist
تکدورانی
single cream
خامهپرچرب
single parent
بچهایکهفقطیاپدرویامادرداشتهباشد
single sex
مدرسهباشگاهویاارگانغیرمختلط
single-decker
اتوبوسیکطبقه
a single room
یک اتاق یک نفره
with single cream
با کرم یا خامه کم
single flight
پرواز رفت
single sign-on
ورود یگانه به سیستم
[رایانه شناسی]
single stepping
در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single stepping
دقت یگانه پیمودن یگانه
single stepping
پیمودن تک
single step
تک مرحلهای
single stage
یک طبقه
single seat
صندلییکنفره
single scull
پارویتکنفره
single reed
نیتکی
single way switch
کلید یکراهه
single valued
تک مقدار
single valued
تک ارزشی
single valued
تک ارز
single user
تک کاربری
single unit
یکان مستقل
single unit
یکان منفرد
single transposition
نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
single track
فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
single track
تک راهه
single throw
یک لنگی
single tax
مالیات واحد
single tax
مالیات بر درامد انفرادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com