English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
single u butt weld اتصال لب به لب "یو"
Search result with all words
single j butt weld جوش لب به لب "جی "
Other Matches
to butt weld از سرجوش دادن
butt weld جوش لب به لب
double i butt weld جوش درزی ای دوبل
double u butt weld جوش لب به لب یو دوبل
butt seam weld جوشکاری درزی
butt seam weld جوشکاری شکافی
double bevel butt weld جوشکاری لب به لب
single bevel but weld جوش لب به لب "وی " ساده
single u butt joint اتصال لب به لب "یو"
weld جوشکاری کردن
weld جوش دادن پیوستن
weld جوش
weld بهم پیوستن
weld متصل کردن جوش دادن جوش
reinforcement of weld تقویت جوش
strength weld جوشکاری مقاومتی
spot weld نقطه جوش دادن
spot weld اتصال نقطه جوش
seam weld جوش درز
weld bead مهره جوش
calk weld درز جوش
camber weld جوش محدب
weld decay پوسیدگی جوش
weld bead تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
root of the weld ریشه جوش
tack weld وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
tack weld نقطه جوش
stitch weld جوش بخیهای
scarf weld جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
spot weld خال جوش
flat weld جوش مسطح
forge weld جوش دادن شعلهای
projection weld جوش نقطه سیاه
projection weld جوش خال سیاه
pressure weld جوش دادن فشاری
point of weld نقطه جوش
joint weld جوشکاری اتصالی
lap weld جوش رویهم
miter weld جوشکاری فارسی
cluster weld جوش خوشهای
flash weld جوش شعلهای
fillet weld جوش گوشه
edge weld جوش لبهای
plug weld جوش مسدود
filled weld جوش نواری
filler weld جوش نواری
filler weld جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
fillet weld جوش نواری
corner weld جوشکاری گوشه
convex fillet weld جوش نواری برجسته
bridge spot weld جوشکاری نقطهای
multi layer weld جوشکاری چند لایه
edge fillet weld جوش نواری دورهای
concave fillet weld جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
convex fillet weld جوش مغزی محدب
bevelled edge weld جوش درز پیشانی
butt and butt لب بلب
butt and butt نوک بنوک
to butt out پیش امدگی پیداکردن
butt قنداق تفنگ
butt ته سیگار
butt فیلترسیگار کف
butt کف قنداق
butt لولا فرنگی
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt دسته چوب ماهیگیری
butt خوردن
butt از سریا لب جفت شدن
butt شاخ زدن
butt نوک
butt لبه لولای فرنگی
butt هدف
butt کپل
butt بیخ
butt بشکه ته
butt پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
butt پیش رفتن
get off one's butt <idiom> سرش شلوغه کارش شروع شده
butt ته قنداق تفنگ
butt ضربه زدن
butt ته درخت
butt پشته
butt strap بخیه جوشکاری
butt stroke ضربه با ته قنداق
butt of a joke هدف یا علت جوکی [مانند شخصی]
gun butt قنداق تفنگ
ingot butt سرشمش
gun butt ته تفنگ
butt joint اتصال لب به لب
gun butt کف قنداق
head butt با سر به حریف زدن
hammer butt نوک
gun butt ضربه زدن با قنداق تفنگ
ingot butt لبه شمش
BUTT of a joke هدف یا علت جوکی
blade butt انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
butt shaft نیزه
butt seam جوش درز
butt rib تیغه انتهایی
butt plate صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
butt plate صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate صفحه کف قنداق
butt joint ضربه
butt joint اتصال دو ورقه بصورت لب به لب و بدون روی هم امدن لبه ها
butt hinge لولافرنگی
butt ending ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
hammer butt لبهچکش
butt ring حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
water butt سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
To interrupt someone. To butt in. تو حرف کسی دویدن
butt-strap لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
butt section قسمتهدف
butt welding جوشکاری شکافی
butt stroke سخمه ته قنداق
butt cap کلاهکلبه
butt grip محلقرارگرفتندست
butt welded از سر جوش خورده
butt guide حافظلبه
butt welding جوشکاری درزی
butt shaft تیر
fash butt welding جوش برجسته
pressure butt welding جوشکاری لب به لب فشاری
flash butt welding جوشکاری لب به لب
double u butt joint اتصال لب به لب یو دوبل
resistance butt welding جوشکاری لب به لب مقاومتی
butt joint riveting اتصال لب به لب
double flanged butt joint اتصال لب به لب- لبه دوبل
egg butt snaffle bit متهمیخیتخممرغیشکل
single a زنای مردزن داریازن شوهر یازن شوهرداربامردبیزن
single up یک لا کردن طنابها
single last دوخت لب به لب
single value ارزش منحصر بفرد
single یک نفره
single zero صفرمنفرد
single منفرد
single عزب
single ازدواج نکرده
single استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند
single فقط یک
every single day <adv.> روز به روز
every single day <adv.> بطور روزانه
every single day <adv.> بطور یومیه
every single day <adv.> روزبروز
every single day <adv.> روزانه
every single day <adv.> همه روز
single قایق یک نفره
single ضربهای بایک امتیاز با تعویض محل دوتوپزن
single مسابقه یکنفره
single تک
single فرد
single تنها یک نفری
single انفرادی
single مجرد
single جدا کردن برگزیدن
single انتخاب کردن
single تنها
single ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
every single day <adv.> هر روز
is he still single? ایا هنوزعزب یا مجرد است
is he still single? ایا هنوز تک است
single واحد
single sling باربردار یک بندی
single space تک فاصله تو هم
single stage یک طبقهای
single skinned یک جداره
single space در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
single stage یک طبقه
single step تک مرحلهای
single stepping پیمودن تک
single stepping دقت یگانه پیمودن یگانه
single stepping در یک مرحله انجام دادن یا شدن
single tax مالیات انفرادی
single tax مالیات بر درامد انفرادی
single tax مالیات واحد
single throw یک لنگی
single skinned یک پوسته
single shot اسلحه تک تیر
single perforated باروت یک سوراخه
single phase برق یک فاز
single phase تک فازه
single pneumonia اماس یک شش
single pole تک قطب
single pole چوبدستی تکی اسکی
single precision تک دقتی
single precision با دقت معمولی
single precision دقت واحد
single precision دقت تک
single precision دقت یگانه
single purpose تک منظوره
single reduction تقلیل سرعت تکی
single shot یکبارهای
single shot گلوله منفرد
single shot تک گلولهای تک تیر
single line ردیف تکی
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
single transposition نوعی تبدیل به رمز که فقط ازیک نوع کلید رمز استفاده میشود
single sign-on ورود یگانه به سیستم [رایانه شناسی]
single-digit <adj.> یک رقمی
single flight پرواز رفت
with single cream با کرم یا خامه کم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com