Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (8 milliseconds)
English
Persian
site of the find
چشمه
[باستان شناسی]
site of the find
منبع
[باستان شناسی]
Other Matches
To find a clear field . To find no rivals .
میدان را خالی دیدن
To find a way out. To find a remedy.
چاره پیدا کردن
find
پیدا کردن
to find in
تهیه کردن
Can you find your way out?
راهتان را به خارج می توانیدپیدا کنید ؟
find out
دریافتن
to find out
کشف کردن
find out
پی بردن
find
یافتن
find
جستن تشخیص دادن
find
کشف کردن پیدا کردن
find
چیز یافته مکشوف
find
یابش
find
یافتن بوی شکار
find
برنامه کمکی در ویندوز که در همه دیسکها دنبال یک فایل یا پوشه یا کامپیوتر مشخص می گردد
find
فرمان FIND
to find out
ملتفت شدن فهمیدن
to find out
پیداکردن
find out
کشف کردن
find out
مکشوف کردن
to find f.with
گلدکردن از
i did not find a there
کسی را در انجا نیافتم
find
به دست آوردن
I find it's ...
به نظر
[عقیده]
من این ...
to find f.with
عیب جستن از
to find out
دریافتن
to find in
فراهم کردن
find out
<idiom>
فهمیدن ،یادگرفتن
if i find an opportunity
اگر فرصتی پیداکنم
if i find an opportunity
اگر مجالی باشد
to find oneself
بودن
to find satisfactionin any one
از کسی خوشنودیاراضی بودن
if i find an opportunity
اگر دست دهد
to find fault with
عیب جستن
to find fault with
از ملامت کردن
to find oneself
نیازمندیهای خودرافراهم کردن
to find fault with
گله کردن از
to find one work
کار برای کسی پیدارکردن
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
who seeks will find
جوینده یابنده است
find fault with
<idiom>
ایراد گرفتن
Take things as you find them.
<proverb>
مسائل را همانگونه نه هستند بپذیر .
To find fault with something ( someone ) .
از چیزی ( کسی ) عیب گرفتن
What find bath.
عجب حمام خوبی است
Can you find me a babysitter?
آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
Sooner or later , he wI'll find out .
دیر یا زود خواهد فهمید
to always find something to gripe about
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
to find satisfactionin any one
از کسی رضایت داشتن
Help me find my keys.
کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
Can you find me a porter?
آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
To find fault.
بهانه گرفتن
If I find the time .
اگر وقت کنم ( کردم )
to always look for things to find fault with
همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
Find demolition charges to
قوطی مواد منفجره همه منظوره
There is no fault to find with my work.
بهانه ای نمی توان بکار من گرفت
To make ( find , get ) an opportunity .
فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
I have no fault to find with his work .
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
fast bindŠfast find
جای محکم بگذارتازودپیداکنی
Did you ever find that pen you lost ?
قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
We must find a basic solution.
باید یک فکر اساسی کرد
I couldnt find the way back.
نتوانستم راه بر گشت را پیدا کنم
to pick up somebody
[to find sexual partners]
بلند کردن کسی
[زنی]
[برای رابطه جنسی]
[اصطلاح روزمره]
on site
در جا
x site
انبار موقت
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
x site
سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
on site
در محل
site
محلی که پایه چیزی باشد
site
جا
site
زمین محل احداث بنا
site
قرار داشتن مستقر بودن
site
زمین ساختمانی
site
محل محوطه کار
site
موقعیت
on site
پای کار
site
ایستگاه
site
مدرک بین ناشر نرم افزار و کاربر که به هر تعدادی کاربر در سایت امکان استفاده از نرم افزار میدهد
site
پادگان
site
تراز
site
محل
site
مقر
site
مکان
site
زمین زیر ساختمان
site
کارگاه ساختمانی
site
موضع
site
پایگاه
site
پایه
site
محل دستگاه تراز
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution .
به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم
building site
کارگاه ساختمانی
building site
عرصه
active site
محل فعال
active site
موضع فعال
angle of site
زاویه تراز
beta site
ن شود
beta site
محل بتا
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
archeological site
منبع
[باستان شناسی]
hardened site
حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
archeological site
چشمه
[باستان شناسی]
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
reconstitution site
قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
This is the site for a new scool .
اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
central site
سایت مرکزی
launching site
محل پرتاب
site building
زمین ساختمانی
site clearance
تخلیه کارگاه
site concrete
بتنی که در پای کار ساخته شود
site engineering
مدیر ساختمان
site inspection
معاینه محل
site license
مجوز درون سازمانی
site manager
رئیس کارگاه
site office
دفتر ساختمانی
site office
دفتر مشاوراملاک
site building
زمین زیربنا
remote site
محل دور افتاده
plane of site
سطح قائم مار بر سکوی تیر
line of site
خط توپ هدف
line of site
خط تراز یا مبنای افق توپ
loading site
سکوی بارگیری
loading site
محل بارگیری
launching site
سکوی پرتاب موشک
lattice site
جایگاه شبکه
landing site
محل فرود
landing site
پایگاه فرود
on site concrete
بتن ساخته شده در کارگاه
site plan
نقشه جایگاه
site plan
نقشه محل
destruction site
منطقه تخریب مهمات محل تخریب
destruction site
منطقه تخریب
dam site
محل بند
dam site
جای بند محل سد
dam site
جای سد
dam site
بندگاه
crossing site
محل پایاب
crossing site
محل گذار
crossing site
محل عبور اجباری
hardened site
پایگاه مقاوم
height of site
ارتفاع ایستگاه
height of site
ارتفاع پایگاه
site poll
قرار دادن تمام ترمینال ها یا وسایل در یک محل
height of site
ارتفاع سکوی موشک یاموضع
site prefabrication
پیش ساختن در پای کار
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
site survey
برداشت نقشه تکهای از زمین
site scale
طبله تراز
site scale
دستگاه تراز توپ
complementary angle of site
تصحیح تکمیلی تراز
graphical site table
خط کش تراز
This is a perfect (an excellent) site for a cinema(theatre house).
این زمین برای ساختن یک سینما جان می دهد
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com