English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English Persian
skylight window کتیبه
skylight window خفنگ
Other Matches
skylight پنجره سقفی
skylight پنجره طاق
skylight پنجره سقف
skylight پنجره هوارسانی سقف
skylight پنجره شیروانی یا سقف
skylight نورگیر کف بامی
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
go out the window <idiom> اثرش از بین رفته
window مشابه 10682
to go to the window به [سوی] پنجره رفتن
by the window کنار پنجره
window فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window پنجره
window روزنه
window فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window ویترین دریچه
window پنجره دار کردن
window بیوه زن
window leaf لنگه پنجره
louvred window پنجرهیروزنهدار
window envelope پاکت طلق دار ادرس نما
observation window پنجرهدیدهبانی
panoramic window پنجرهوسیع
playing window پنجرهنمایش
protective window پنجرهحفافتی
pylon window قسمتبازبرج
screen window پوششپنجره
window dress بنمایش گذاشتن
types of window انواعپنجره
sliding window پنجرهمتحرک
casement window پنجرهیلولایی
basement window پنجرهزیرزمین
access window مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
window shopper کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
window shade کرکره
landing window پنجرهفرود
window shop به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window shade پرده
window regulator وسیله تنظیم پنجره
worksheet window پنجره صفحه کاری
window panes باران با صدا به پنجره می خورد
window-sill هرهی پنجره
window-sill لب پنجره
window-sill تختهی زیر پنجره
window-sills هرهی پنجره
window-sills تختهی زیر پنجره
window awning پنجرهچادر
window curtain پردهپنجره
compss-window پنجره کنسولی
cross-window [پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
double window پنجره دو جداره
eucharistic window [نیم پنجره محراب]
eyebrow window [پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
flanking window نورگیر ثابت
French window پنجره لولادار
Ipswich window پنجره بالکن
laced window [مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window پنجره مشبک
to lean out of the window به پنجره تکیه دادن
maintenance window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
chicago window پنجره شیکاگویی
cabinet-window ویترین
biforate window پنجره دودر
window tab برچسبپنجره
window-shopping نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Could we have a table by the window? آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed. پنجره باز نمیشود.
The window is jammed. پنجره گیر کرده است.
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
to stand at [by] the window کنار پنجره ایستادن
Diocletion Window پنجره نیم دایره
My desk is by the window. میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window پنجره چرخان
bay-window [پنجره ی بیرون زده ]
window-boxes قاب پنجره
blind window پنجره نما
camera window دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window کج پنجره
case window پنجره لولادار
sash window پنجره کشویی
child window پنجرهای در پنجره اصلی
French window درپنجرهای
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window شاه نشین نیم گرد
continuous window پنجره سراسری
French window اقشقشه
dormer window پنجره شیروانی
bay window شاه نشین
balance window پنجره چرخان
active window پنجره فعال
lattice window پنجره مشبک
window frame قاب پنجره
window-frame قاب پنجره
window-box قاب پنجره
window box قاب پنجره
window-frames قاب پنجره
window seat صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane جام پنجره
bow window پنجره پیش امده کمانی
window-panes جام پنجره
bow window پنجره قوسی
sash window اروسی
oval window روزنه بیضی
round window روزنه گرد
pop up window پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window پنجره عقب
rose window پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
window-pane جام پنجره
split window پنجره تقسیم بندی شده
splitting a window تقسیم بندی پنجره
storm window پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window پنجره ضد طوفان
text window پنجره متن
bay-window شاه نشین
three panes window پنجره سه لنگه
three panes window پنجره سه چشمه
pivoting window پنجره محوری
window dress پشت ویترین گذاشتن
bay window پیش امدگی ساختمان
inactive window پنجره غیرفعال
window-sills لب پنجره
lancet window پنجره نوک تیز
bay window پنجره پیش امده
bay window پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
window-dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window dressing فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
lattice window شباک
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window پنجره گردان
thin window display نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
service time window [زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
internal window sill کف پنجره داخلی
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
middle lintel in window الت وسطی پنجره
horizontal pivoting window پنجرهکشویی
middle lintel in window وادار میانی پنجره
middle lintel in window کمرکش پنجره
head access window شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
sliding folding window پنجرهتاشویمتحرک
cross bar of window الت پنجره
rabbet [for window or door] اتصال کام و زبانه لبه [ پنجره یا در]
Do you mind if I close the window? اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
window sill brick هره
Do you mind if I open the window? اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
window sill brick اجر کاردی
window winder handle دستگیرهحرکتدهندهشیشه
vertical pivoting window پنجرهگردانعمودی
casement window opening inwards پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window. سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com