English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
slave computer کامپیوتر برده
Search result with all words
master slave computer system یک سیستم کامپیوتری متشکل از یک کامپیوتر اصلی متصل شده به یک یا چندین کامپیوترکارپذیر
Other Matches
slave غلام
slave پردازنده مخصوص که با پردازنده اصلی کنترل میشود
slave بخشی از حافظه سریع که دادهای که CPU به سرعت دستیابی میکند را ذخیره میکند
slave صفحه نمایش CRT ثانوی متصل به دیگری که دقیقاگ همان اطلاعات را نشان میدهد
slave کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave پیرو
slave ترمینالی که با کامپیوتر اصلی یا ترمینال کنترل شود
slave محفظه داده که داده را از باس اصلی می گیرد
slave برده
slave بنده
slave زرخرید اسیر
slave غلامی کردن
slave سخت کارکردن
slave مملوک
slave ant مورچه کارگر
escaped slave عبد ابق
escaped slave برده فراری
slave trade برده فروشی
female slave جاریه
slave holder دار
slave merchant برده فروش
slave mode حالت پیرو یا برده
slave holder زرخرید
slave station ایستگاه فرعی
To emancipate a slave. برده ای را آزاد کردن
slave labour بردهداری
negro slave غلام سیاه
female slave کنیز
negro slave کاکا
negro slave غلام زنگی
white slave استفاده از زن برای فحشاء تجارت ناموس
galley slave غلام
galley slave مزدور زحمتکش
galley slave غلام پاروزن
master slave ارباب و برده
slave drivers نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave driver نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
master slave manipulator یک شانه
master slave manipulator بازو و دست خودکار که به وسیله اپراتوراز فاصله دوری هدایت میشود
female slave with a child ام ولد
master slave system سیستم راهبر پیرو
master slave system سیستم ارباب و برده
male slave or servant غلام
female slave with a child master her from child witha
To work like a horse ( dog, slave ) . مثل خر کا رکردن
previous master of a liberated slave معتق
A slave bought with money is more free than he who. <proverb> بنده زر خرید آزادتر از بنده شکم است .
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer کامپیوتر
computer اکامپیوتر
computer رایانه
computer ماشین الکترونیکی
computer حسابگر الکترونی
computer ماشین متفکر
computer ماشین حساب
computer شمارنده
computer ماشین حساب کامپیوتر
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
hybrid computer کامپیوترترکیبی
guest computer کامپیوتر مهمان
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
computer simulation شبیه سازی کامپیوتری
computer store فروشگاه کامپیوتر
computer system سیستم کامپیوتری
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
flight computer کامپیوتر پرواز
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
digital computer کامپیوتر
digital computer کامپیوتر عددی
computer vendor فروشنده کامپیوتر
desktop computer کامپیوتر رومیزی
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
control computer کامپیوتر کنترل
computer word کلمه کامپیوتری
computer utility خدمات کامپیوتری
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
duplex computer کامپیوتر مضاعف
digital computer کامپیوتردیجیتال
computer time وقت کامپیوتر
digital computer کامپیوتر رقمی
computer typesetting حروف چینی کامپیوتری
computer user استفاده کننده کامپیوتر
computer utility سودمندی کامپیوتر
transportable computer پس و پیش کردن
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
target computer کامپیوتر هدف
talking computer کامپیوتر سخنگو
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer کامپیوتر منبع
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
serial computer کامپیوترنوبتی
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer table میزکامپیوتر
micro-computer ریزکامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer خرد کامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
serial computer کامپیوتر سری
serial computer کامپیوتر نوبتی
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
stand alone computer کامپیوتر مستقل
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer کامپیوتر یک نشانی
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer کامپیوتر قابل حمل
pocket computer کامپیوتر جیبی
parallel computer کامپیوتر موازی
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
one address computer کامپیوتریک ادرسه
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
computer language زبان کامپیوتر
computer industry صنعت کامپیوتر
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist گرافیست کامپیوتری
computer generations نسلهای کامپیوتر
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
briefcase computer کامپیوتر چمدانی
computer game بازی کامپیوتری
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
computer flicks فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer art هنر کامپیوتر
computer language زبان کامپیوتری
computer jargon لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
apple computer کامپیوتر اپل
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
asynchronous computer کامپیوتر ناهنگام
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
automatic computer کامپیوتر خودکار
computer family خانواده کامپیوتر
computer center مرکز کامپیوتر
computer camp اردوی کامپیوتر
computer aided بکمک کامپیوتر
computer assisted بکمک کامپیوتر
computer based بر مبنای کامپیوتر
computer awarness دانش کامپیوتر
computer artist هنرمند کامپیوتر
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer architecture معماری کامپیوتر
computer architect معمار کامپیوتر
computer circuits مدارهای کامپیوتری
computer engineering مهندسی کامپیوتر
computer engineer مهندس کامپیوتر
computer enclosure محفظه کامپیوتر
computer drawing ترسیم کامپیوتری
computer design طراحی کامپیوتری
computer crime جرم کامپیوتری
computer conferencing کنفرانس کامپیوتری
computer code کد کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتری
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer simulation کامپیوتری
computer specialist متخصص کامپیوتر
computer professional متخصص کامپیوتر
host computer کامپیوتر میزبان
computer printout مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است
computer printout چاپ کامپیوتری
personal computer کامپیوتر شخصی
home computer کامپیوتر خانگی
analogue computer کامپیوتر انالوگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com