Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (9 milliseconds)
English
Persian
sliding window
پنجرهمتحرک
Search result with all words
sliding folding window
پنجرهتاشویمتحرک
Other Matches
sliding
لغزش
sliding
سرخوردگی
sliding
چهارچوب متحرک
sliding
گوشواره
sliding
اچار تی شکل
sliding breech
چهارچوبمتحرکتهتوپ
sliding rule
خطکش ریاضی
sliding cover
پوششمتحرک
sliding rule
خط کش مهندسی
sliding caisson
صندوقه کشویی
sliding channel
کانال
sliding rail
ریلمتحرک
sliding weight
وزنمتحرک
line of sliding
خط لغزش
sliding caliper
کولیس
[ابزار]
sliding caliper
قطرسنج
[ابزار]
sliding board
سرسره
sliding board
سراشیبی
sliding seat
نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
sliding sluices
دریچه کشویی مستغرق
sliding tackle
تکل درحال لیز خوردن
sliding speed
سرعت لغزشی
sliding wedge
کشو
sliding wedge
کشوی متحرک
sliding wedge
تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
sliding wedge
گاوه افقی یاکولاس افقی
sliding scales
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scale
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding plan
برنامه لغزان
sliding friction
اصطکاک لغزشی
sliding contact
کنتاکت لغزشی
sliding contact
کنتاکت لغزان
sliding bolt
کلون در
sliding door
در کشودار
sliding form
قالب بندی کشویی
sliding formwork
قالببندی لغزان
sliding door
در کشوی
sliding overlap arm
بازویپوشش
sliding cheek bit
دهنهلیزپهلویی
window
پنجره دار کردن
by the window
کنار پنجره
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
to go to the window
به
[سوی]
پنجره رفتن
window
روزنه
window
پنجره
window
ویترین دریچه
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window
فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window
مشابه 10682
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
بیوه زن
window
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
window
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
flanking window
نورگیر ثابت
French window
پنجره لولادار
Ipswich window
پنجره بالکن
laced window
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window
پنجره مشبک
to lean out of the window
به پنجره تکیه دادن
worksheet window
پنجره صفحه کاری
window-sill
هرهی پنجره
window-sill
لب پنجره
window-sill
تختهی زیر پنجره
window-sills
هرهی پنجره
window-sills
لب پنجره
window-sills
تختهی زیر پنجره
access window
مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window
پنجرهزیرزمین
casement window
پنجرهیلولایی
landing window
پنجرهفرود
louvred window
پنجرهیروزنهدار
observation window
پنجرهدیدهبانی
panoramic window
پنجرهوسیع
playing window
پنجرهنمایش
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
window shopper
کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
bay-window
[پنجره ی بیرون زده ]
window tab
برچسبپنجره
window-shopping
نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
biforate window
پنجره دودر
bay-window
شاه نشین
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed.
پنجره گیر کرده است.
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
balanced window
پنجره چرخان
window curtain
پردهپنجره
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
cabinet-window
ویترین
window awning
پنجرهچادر
protective window
پنجرهحفافتی
pylon window
قسمتبازبرج
screen window
پوششپنجره
eyebrow window
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
eucharistic window
[نیم پنجره محراب]
The window is jammed.
پنجره باز نمیشود.
double window
پنجره دو جداره
Diocletion Window
پنجره نیم دایره
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
compss-window
پنجره کنسولی
types of window
انواعپنجره
chicago window
پنجره شیکاگویی
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
lattice window
پنجره مشبک
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane
جام پنجره
window-pane
جام پنجره
window-panes
جام پنجره
active window
پنجره فعال
balance window
پنجره چرخان
camera window
دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window
کج پنجره
case window
پنجره لولادار
child window
پنجرهای در پنجره اصلی
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window
شاه نشین نیم گرد
continuous window
پنجره سراسری
bay window
شاه نشین
dormer window
پنجره شیروانی
oval window
روزنه بیضی
window-frames
قاب پنجره
window-frame
قاب پنجره
lattice window
شباک
window dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window
پنجره پیش امده
bay window
پیش امدگی ساختمان
French window
اقشقشه
French window
درپنجرهای
sash window
پنجره کشویی
sash window
اروسی
bow window
پنجره قوسی
bow window
پنجره پیش امده کمانی
window box
قاب پنجره
window-box
قاب پنجره
window-boxes
قاب پنجره
window frame
قاب پنجره
round window
روزنه گرد
window shade
کرکره
rose window
پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
skylight window
کتیبه
skylight window
خفنگ
split window
پنجره تقسیم بندی شده
splitting a window
تقسیم بندی پنجره
storm window
پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window
پنجره ضد طوفان
text window
پنجره متن
three panes window
پنجره سه لنگه
three panes window
پنجره سه چشمه
window dress
پشت ویترین گذاشتن
window dress
بنمایش گذاشتن
window envelope
پاکت طلق دار ادرس نما
window leaf
لنگه پنجره
window panes
باران با صدا به پنجره می خورد
window shade
پرده
rear window
پنجره عقب
pop up window
پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
pivoting window
پنجره محوری
lancet window
پنجره نوک تیز
inactive window
پنجره غیرفعال
window regulator
وسیله تنظیم پنجره
picture window
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window
پنجره گردان
blind window
پنجره نما
window sill brick
اجر کاردی
window sill brick
هره
window winder handle
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
internal window sill
کف پنجره داخلی
cross bar of window
الت پنجره
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
head access window
شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
middle lintel in window
کمرکش پنجره
Do you mind if I open the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
rabbet
[for window or door]
اتصال کام و زبانه لبه
[ پنجره یا در]
vertical pivoting window
پنجرهگردانعمودی
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
middle lintel in window
الت وسطی پنجره
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
Do you mind if I close the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
horizontal pivoting window
پنجرهکشویی
thin window display
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
casement window opening inwards
پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window.
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com