English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
English Persian
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
Other Matches
carriage کالسکه
carriage حمل
carriage هزینه حمل
carriage کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
carriage بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage کنترل چاپگر
carriage and four درشکه چهاراسبه
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کجاست؟
Where is carriage no ...? واگن شماره ... کدام است؟
carriage نورد
carriage قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
there is a p in the carriage درشکه مسافردارد
through carriage حمل یکسره
carriage نرده
to keep a carriage درشکه داشتن
carriage بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
under carriage ارابه فرود
carriage return تعویض سطر Return/Enter
carriage road راه درشکه رو
crossrial carriage پاگیر تیر عرضی
land carriage بار کشی زمینی
carriage drive خیابان پارک
carriage forward پس کرایه
carriage costs هزینه حمل و نقل
carriage costs هزینه باربری
carriage control کنترل نورد
carriage forward هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
carriage paid to ... با هزینه حمل تا ...
carriage of goods حمل و نقل کالا
carriage paid to هزینه حمل به حامل پرداخت شده
automatic carriage تعویض خودکار
artillery carriage قنداق سلاح توپخانه
artillery carriage قنداق توپ
carriage payed کرایه حمل پرداخت شده
carriage return سر سطر رفتن
carriage return سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage forward کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage return بازگشت نورد
the body of a carriage بدنه یک کالسکه
top carriage قنداق بالا
sleeping carriage خوابگاه قطار
railroad carriage واگن باری
railroad carriage اطاق کالسکهای راه اهن
carriage handle دستگیرهحامل
sleeping carriage واگن تختخواب دار
baby carriage صندلی چرخدار بچه
baby carriage کالسکهی بچه
smoking carriage واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
lace carriage حاملتوری
main carriage حاملاصلی
dead carriage کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
dead carriage کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
dual carriage way شاهراه دو طرفه
ginny carriage واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
gun carriage قنداق توپ
hackney carriage درشکه کرایهای
horseless carriage اتومبیل
horseless carriage درشکه بی اسب
land carriage حمل و نقل خشکی
water carriage حمل از راه اب
carriage and insurance paid to هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
carriage control tape نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
carriage freight paid to ... با هزینه حمل تا ...
to limber up a gun carriage پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
soft carriage return خط فاصله خالی
car railway carriage واگن
carriage control tape نوار کنترل نورد
carriage control dial کنترلشمارهگیرنورد
to slip off or away نادیده رفتن
slip-up اشتباه کردن
let slip ول کردن
to let slip از دست دادن
let slip ازاد کردن
to let slip رهاکردن
let slip از دست دادن
to slip off or away جیم شدن
to let slip سردادن
slip لغزش
slip ازقلم انداختن
slip لغزیدن
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip شیب
slip خفت
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip سریدن
slip اشتباه کردن
slip گریختن سهو کردن
slip خطا
slip سهو
slip اشتباه لیزی
slip گمراهی
slip قلمه سرخوری
slip تکه کاغذ
slip زیرپیراهنی
slip ملافه
slip روکش متکا
slip نهال
slip اولاد
slip نسل لغزیدن
slip لیز خودن
slip یادداشت
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
slip-up شکست خوردن
slip-up سرخوردن
slip up سرخوردن
slip up اشتباه کردن
slip up شکست خوردن
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip خطا در بافت
slip اشتباه در نقشه خوانی
slip صورت
slip on لباس گشاد
slip فهرست
slip جدا شدن لنگر اززمین
slip stitch بخیه نامریی
to give one the slip از دست کسی گریختن
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
to make a slip لغزش خوردن
to make a slip خطا کردن
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
half-slip زیرداخلی
foundation slip زیرپوشبندی
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
slip one's mind <idiom> فراموش شده
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
towing slip خفت یدک
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
slip sheet صفحه اضافی
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slip-ons لباس گشاد
free from slip خالی از لغزش
free from slip بدون لغزش
half slip ژوپن
half slip زیر پیراهنی
land slip ریزش سنگ از کوه
Freudian slip لغزش فرویدی
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
pillow slip روبالش
pillow slip جلدبالش .
riding slip خفت احتیاطی
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
forward slip پیش افتادگی
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
slip road سربالایی اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road فرازبند
slip-ups سرخوردن
slip-ups اشتباه کردن
slip-ups شکست خوردن
billet slip کارت محلهای افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
black slip خفت پران
slip rings حلقههای لغزان
screw slip خفت پیچی
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
slip gelley رامکا
slip joint اتصال ازاد
slip knot گره خفت
slip knot گره زود گشا
slip of the pen سهو قلم
slip of the tongue لغزش زبان
slip plane سطح لغزش
slip proof مقام در برابر لغزش
slip regulator تنظیم کننده لغزش
slip ring حلقه سایشی
slip ring اسلیپ رینگ
slip gelley رانگا
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slip band نوار لغزش
side slip بچه حرامزاده
slip casting روش ریخته گری لغزشی
side slip یک برشدن یا سر خوردن
slip form قالب لغزنده
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
slip formwork قالب بندی لغزان
snow slip بهمن
anti-slip foot پایه ضد لغزش
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti-slip shoe پایهضدلغزش
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
slip joint pliers نوعی انبردست
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
Do not let this opportunity slip.Do not lose ( pass up ) this opportunity . این فرصت را از دست ندهید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com