English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
slip ring حلقه سایشی
slip ring اسلیپ رینگ
Search result with all words
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
Other Matches
ring wall or ring fence حصار گرد
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
slip خطا در بافت
let slip ول کردن
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
slip on لباس گشاد
to slip off or away جیم شدن
to slip off or away نادیده رفتن
let slip ازاد کردن
let slip از دست دادن
slip-up شکست خوردن
slip-up اشتباه کردن
slip-up سرخوردن
slip up شکست خوردن
slip up اشتباه کردن
slip up سرخوردن
slip اشتباه در نقشه خوانی
to let slip از دست دادن
to let slip سردادن
to let slip رهاکردن
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip فهرست
slip تکه کاغذ
slip اشتباه کردن
slip ازقلم انداختن
slip روکش متکا
slip لغزیدن
slip جدا شدن لنگر اززمین
slip سهو
slip لغزش
slip قلمه سرخوری
slip گمراهی
slip زیرپیراهنی
slip ملافه
slip نهال
slip خطا
slip اولاد
slip نسل لغزیدن
slip لیز خودن
slip گریختن سهو کردن
slip اشتباه لیزی
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip سریدن
slip یادداشت
slip صورت
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip شیب
slip خفت
side slip بچه حرامزاده
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
slip band نوار لغزش
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
pillow slip جلدبالش .
slip casting روش ریخته گری لغزشی
slip form قالب لغزنده
slip formwork قالب بندی لغزان
snow slip بهمن
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
land slip ریزش سنگ از کوه
half slip زیر پیراهنی
side slip یک برشدن یا سر خوردن
half slip ژوپن
pillow slip روبالش
free from slip بدون لغزش
free from slip خالی از لغزش
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
riding slip خفت احتیاطی
forward slip پیش افتادگی
slip of the pen سهو قلم
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
screw slip خفت پیچی
slip gelley رانگا
slip gelley رامکا
slip joint اتصال ازاد
towing slip خفت یدک
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
foundation slip زیرپوشبندی
half-slip زیرداخلی
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
slip one's mind <idiom> فراموش شده
to make a slip خطا کردن
to make a slip لغزش خوردن
to give one the slip از دست کسی گریختن
slip knot گره خفت
slip knot گره زود گشا
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
slip of the tongue لغزش زبان
slip plane سطح لغزش
slip proof مقام در برابر لغزش
slip regulator تنظیم کننده لغزش
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slip sheet صفحه اضافی
slip stitch بخیه نامریی
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
slip road سربالایی اتصال
slip-ups سرخوردن
slip-ups اشتباه کردن
slip-ups شکست خوردن
slip road فرازبند
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
billet slip کارت محلهای افراد
slip-ons لباس گشاد
billet slip لوحه اسکان افراد
slip rings حلقههای لغزان
black slip خفت پران
Freudian slip لغزش فرویدی
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
anti slip plate ورقه ضد لغزش
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
slip joint pliers نوعی انبردست
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
anti-slip foot پایه ضد لغزش
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
anti-slip shoe پایهضدلغزش
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
to ring the changes کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
to ring up تلفن کردن به
to ring off قطع کردن
to ring up با زنگ فراخواندن
to ring off بریدن
to ring up کسیرا پشت تلفن خواستن
ring احاطه کردن زنگ اخبار
ring d. فاخته
ring رینگ بوکس
x ring دایره مرکزی هدف تیراندازی
ring off قطع کردن تلفن
ring off قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
v ring مثلث شکاف درجه
v ring تصویر شکاف درجه تفنگ روی خال سیاه هدف برای نمره دادن به تیراندازی
ring ناقوس
ring زنگ زدن
ring گرد امدن
to ring for با زنگ صدا کردن
there was no ring کسی زنگ نزد
ring میدان
ring احاطه کردن
ring تلفن زدن
ring لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
ring تلفن حلقه
ring طنین انداختن صدای زنگ
there was no ring کسی تلفن نکرد
ring نوعی شبکه که هر ترمینال آن در حلقه یکی پس از دیگری متصل هستند
ring up به کسی تلفن کردن
ring محوطهای باطناب محصور شده به اندازه 6 متر مربع
ring سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
ring with منعکس کردن
ring جسم حلقوی
ring صدا کردن
ring تویولوژی شبکه که در آن سیم پیچی به ترتیب ایستگاههای کاری را بهمم وصل میکند
ring صدای زنگ تلفن طنین
ring حلقه
ring حلقه زدن
ring d. قمری
o-ring حلقهoشکل
ring محفل
ring انگشتر میدان
ring گروه
ring طوقه
ring عرصه
ring up <idiom> تلفن زدن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
ring صحنه ورزش
ring گود
ring چرخ خوردن
o ring واشر
there is a ring at the door دم در زنگ میزنند
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
To be in the ring (arena). تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
ring fingers انگشت انگشتر
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
lock ring حلقهقفل
the ring finger بنصر
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
ring finger انگشت انگشتر
ring finger انگشت چهارم دست چپ
ring fingers انگشت چهارم دست چپ
ear-ring گل آویز
ear-ring آویز
corbel-ring نواره
arch-ring منحنی باربر
snap ring خار حلقوی
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
split ring فنر نمونه گیر
speed ring میز سایت
teething ring حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
the ring finger انگشت حلقه
double ring گوددوبله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com