English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
English Persian
slip road سربالایی اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road فرازبند
Other Matches
slip up اشتباه کردن
slip up سرخوردن
let slip از دست دادن
let slip ازاد کردن
let slip ول کردن
slip up شکست خوردن
to let slip رهاکردن
slip on لباس گشاد
slip روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slip فهرست
slip-up سرخوردن
slip-up اشتباه کردن
to let slip سردادن
to let slip از دست دادن
to slip off or away نادیده رفتن
to slip off or away جیم شدن
slip خطا در بافت
slip اشتباه در نقشه خوانی
to let something slip چیزی را زیر سبیلی رد کردن
to let something slip چیزی را نادیده گرفتن
slip-up شکست خوردن
slip صورت
slip لغزش
slip لغزیدن
slip ازقلم انداختن
slip اشتباه کردن
slip گریختن سهو کردن
slip لیز خودن
slip اولاد
slip نهال
slip روکش متکا
slip ملافه
slip زیرپیراهنی
slip تکه کاغذ
slip قلمه سرخوری
slip گمراهی
slip اشتباه لیزی
slip سهو
slip خطا
slip نسل لغزیدن
slip جدا شدن لنگر اززمین
slip سرخوردن منحرف شدن از مسیر
slip شیب
slip خفت
slip محل توپگیر پشت محافظ میله
slip پیش نویس تمبر نشده بیمه دریایی
slip سریدن
slip یادداشت
slip لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
half slip زیر پیراهنی
foundation slip زیرپوشبندی
turn and slip زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
towing slip خفت یدک
slip casting روش ریخته گری لغزشی
paying-in slip فرمیکهدرزمانپرداختپولیاکشیدنچکپرمیکنید
to make a slip خطا کردن
leg slip محل توپگیر پشت میله دار
To let something slip thru ones fingers . چیزی را از کف دادن
riding slip خفت احتیاطی
half-slip زیرداخلی
To slip away . To dash out . قا چاق شدن ( بی خبر رفتن )
half slip ژوپن
pillow slip جلدبالش .
to make a slip لغزش خوردن
pillow slip روبالش
give someone the slip <idiom> از کسی فرار کردن
land slip ریزش سنگ از کوه
snow slip بهمن
pink slip <idiom> برگه اخراج از شغل
slip-on pyjamas بیژامهراحتی
to give one the slip کسیراازخودوا کردن
sick slip برگ اعزام به بیمارستان
slip knot گره خفت
slip joint اتصال ازاد
slip gelley رامکا
slip gelley رانگا
slip formwork قالب بندی لغزان
slip form قالب لغزنده
slip carriage واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
slip band نوار لغزش
slide slip سردادن هر دو اسکی با هم ازپهلو
side slip بچه حرامزاده
side slip یک برشدن یا سر خوردن
slip knot گره زود گشا
slip of the pen سهو قلم
to give one the slip از دست کسی گریختن
slip stitch بخیه نامریی
slip sheet صفحه اضافی
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
slip rope مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
slip ring اسلیپ رینگ
slip ring حلقه سایشی
slip regulator تنظیم کننده لغزش
slip proof مقام در برابر لغزش
slip plane سطح لغزش
slip of the tongue لغزش زبان
screw slip خفت پیچی
free from slip خالی از لغزش
slip-ons لباس گشاد
Freudian slip لغزش فرویدی
black slip خفت پران
forward slip پیش افتادگی
forward slip جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
slip-ups اشتباه کردن
free from slip بدون لغزش
slip-ups سرخوردن
slip rings حلقههای لغزان
billet slip لوحه اسکان افراد
deposit slip اعلامیه پرداخت سپرده
slip of the tongue <idiom> اشتباه لپی
billet slip کارت محلهای افراد
slip-ups شکست خوردن
slip one's mind <idiom> فراموش شده
slip of the tongue <idiom> حرفی رانسنجیده زدن
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti-slip shoe پایهضدلغزش
slip joint pliers نوعی انبردست
slip-stitched seam کوکشیبداردرز
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
Slip of the tongue (pen). اشتباه لفظی (نگارشی )
slip ring motor موتور القائی با حلقه لغزان
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
To miss the bus . To slip up . قافیه را باختن
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ? چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
anti slip plate ورقه ضد لغزش
slip ring induction motor موتور القائی اسلیپ رینگ موتور اندوکسیونی اسلیپ رینگ موتور رتور اسلیپ رینگ
the road شارع عام
the road شاهراه
two way road راه دو طرفه
one way road راه یک سویه
road خیابان
road a مسیرجاده
to take to the road راهزن شدن
to take to the road راهزنی کردن
two way road راه دو سویه
road گذرگاه
in the road درسر راه
road راه اهن
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
road بجاده
in the road مانع راه
road راه
on the road در راه
on the road مسافر
one way road راه یکطرفه
road شارع
road معبر
road طریق خیابان
on the road <idiom> سفر کردن
road جاده
royal road اسهل طرق
road ditch آبرو [جوی] کنار راه
road ditch راه آب [کنار جاده]
royal road اسان ترین راه
state road شاهراه
tall road راه با جدار
the impediment of a road پا گیرهای جاده
the impediment of a road موانع جاده
temporary road راه موقت
rules of road قوانین بین المللی عبور ومرور دریایی
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
skid road جاده لیز ولغزنده
public road شارع عام
shoulder of road شانه راه
to hog the road بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
service road جاده کناری جاده سرویس
service road شوسه کناری
secondary road جاده فرعی یا درجه 2
secondary road جاده درجه دو
road work دویدن جادهای در تمرین بوکس
middle of the road <idiom> سردوراهی گیرکردن
road hog <idiom> راننده بیابان
road sense کلمه
Road signs علائم راهنمایی و رانندگی جاده
top road محلعبورفوقانی
slippery road مسیرسراشیبی
road number شمارهخیابان
road narrows جادهباریکمیشود
road communications ارتباطجادهای
a corduroy road جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
road sense جنسی
Road Town توانائیدرقضاوتعادلانه
hit the road <idiom> ترک کردن (معمولابرای ماشین)
get the show on the road <idiom> شروع کار روی چیزی
Is there a road with little traffic? آیا جاده ای با شلوغی کمتر هست؟
To widen a road . جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
Where does this road lead to? این جاده به کجا میرود؟
road assistance امداد جادهای
The road is blocked. راه بسته است
The road was greasy. جاده چرب بود ( لغزنده )
The road was blocked. راه بسته بود
haulage road جادهکشش
road sweeper ماشین خاکروب
to maintain a road جادهای را
road hole چالاب
road ditch خندق جاده
third class road جاده درجه سه
the road was impaired جاده خراب شد
the road was impaired جاده خراب بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com