English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
English Persian
slope wash شیب شست
Other Matches
WI'll you give the car a wash (wash – down) please. ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
to do the dishes [to wash up] [to give dishes a rinse] [to wash the dishes] شستن [تمییز کردن] ظرف
slope شیب دار
slope شیب منحنی
slope شیب نمودار
slope شیب سربالایی
slope زمین سراشیب شیب
slope سرازیری
slope سربالایی کجی
slope انحراف
slope سراشیب کردن سرازیر شدن
slope شیب
slope دامنه
reverse slope شیب معکوس
slope angle زاویه شیب
slope arm بند فنگ
slope guages اشل شیب سنج
reverse slope ضد شیب
positive slope شیب مثبت
negative slope شیب منفی
maximum slope حداکثر شیب
maximum slope بیشترین شیب
glide slope زاویه فرود ازاد هواپیما یاموشک
gentle slope شیب ملایم
slope kerb جدول شیبدار
slope of a roof شیب شیروانی
slope of bankment دامنه خاکریز یا سینه خاکریز
stability of slope پایداری ترانشه
slope weir بندسرریز با رویه شیبدار
slope weir شادروان با رویه شیبدار
slope soaring بلند شدن به هوا از بالای تپه
slope of falp شیب فرودهواپیما
slope of falp شیب زاویه فرود
slope of embankment شیروانی کند
slope of embankment شیروانی خاکریزی
slope of cutting شیروانی خاکبرداری
slope of cutting دامنه برش یا سینه برش شیروانی کند
mountain slope کوهشیبدار
forward slope شیب متمایل به جلو
forward slope شیب جلو
bed slope شیب کف
continental slope شیب قارهای
convex slope شیب محدب
concave slope مقعر
concave slope شیب مقعر
angle of slope زاویه شیب
accross the slope system شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
slope of lift curve شیب منحنی برا
accross the slope system شبکه تقائی
rip par in dam slope سنگ ریزی در شیب سد
wish wash مشروب ابکی اب زیپو
wish wash حرف بی ربط و پوچ
to wash up شستن
to wash up پاک کردن
to wash down ابکی کردن
wash off با شستشو پاک کردن
wash away با شستشو پاک کردن
to wash down رقیق کردن
do not wash نشورید
wash out شیار ابرو
wish wash سخن بی معنی
wash out شکست مردود
wash out زیان
wash out ضرر
wash out محو کردن شستشو
wash out ازبین بردن
wash out از پا دراوردن
wash out کثافات را پاک کردن
wash out شستشو کردن
wash out اب بردگی
wash out ابرو
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
wash شستشو
wash up دست و رو شستن
wash up از پاافتادن
wash پاک کردن
wash غسل رختشویی
wash شستشو دادن
wash شستن
Go and wash yourself برو دست ورویت رابشور
to wash something up بکنار ساحل شستن چیزی
wash اب دادن شستشو
wash موج زایشی
wash حرکت غیرمجاز جلوی قایق دیگر
wash PROM پاک کردن داده از PROM
wash out valve شیر تخلیه رسوبات در مخزن
wash and wear بشور و بپوش
to let music wash over somebody به موسیقی متن گوش دادن [اصطلاح روزمره]
to wash something ashore بکنار ساحل شستن چیزی
wash tower فیلهشستشو
antique wash دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
To have a wash and brush up. سروصورت راشستن (وآرایش دادن )
wash tub تغار رختشویی
To wash ones hands of somebody (something). دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
Does this material wash well? آیا این جنس قابلیت شستشودارد؟
car wash محلشستشویماشین
wash one's hands of <idiom> ترک کردن
Is there a car wash? آیا اینجا کارواش هست؟
wet wash رخت شو
wet wash لباسشو
Is there a car wash? آیا اینجا ماشینشویی هست؟
wash your hands دستهای خود را بشویید
we sent the linen to the wash رختهای شستنی رابرختشویخانه فرستادیم
eye wash داروی چشم
dry wash خشک شویی کردن
rain wash فرسایش ناشی از ریزش باران
back wash عقب زدن اب
back wash فشار عقب اب
back wash حرکت اب در نتیجه پارو زدن
black wash رنگ سیاه
wash leather جیر
rock wash پوشش سنگی
pig's wash گنداب اشپزخانه که به خوکان میدهند
pig's wash بسباب
pig's wash اشغال
pig's wash گنداب
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
mere wash اب زیپو
dry wash خشک شویی
lime wash دوغاب اهک
it wont wash اگرانرابشویندرنگش میرود
stack wash تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
wash bottle بطری شستشوی
wash heat گرمای جوش
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
wash drawing ابرنگ سیاه
wash bottle اب فشان
wash house رختهای شستنی
wash boiler دیگ رختشویی
wash linen کهنه فرفشویی
wash house رختشوی خانه
wash board تخته رختشویی
wash basin دستشوئی
wash ball صابون دستشویی
to wash offŠout or away باشستش بردن یاپاک کردن
black wash نوع دیگری ازگرافیت و کک و ذغال سخت یامواد الی است که با مایعی بطور معلق و برای پوشش ماهیچههای تر و قالبهای ماسهای به کار برده میشود
wash oil روغن شستشو
wash hand stand دستشویی
give it a good wash خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
wash hand stand روشوری
this soup is mere wash این سوپ خیلی رقیق است
wash deck hose لوله شستشوی پل ناو
this soup is mere wash اب زیپواست
hand wash basin چاهک دستشویی
This cloth dosent shrink in the wash. این پارچه در آب جمع نمی شود
hand wash in lukewarm water شستندستهادرآبولرم
Whishes dont wash the dishes. <proverb> آرزوها و خیالات ظرفها را نمى شویند .
machine wash in hot water at a normal setting شستشوباماشیندرآبنرم وگرم
machine wash in warm water at a normal setting شستشوباماشیندرآبگرم ونرمال
machine wash in warm water at a gentle setting شستشوباماشیندرآبگرم وملایم
machine wash in lukewarm water at a gentle setting شستشوباماشیندرآبنیمگرم وملایم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com