Dictiornary-Farsi | smooth surface | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (2 milliseconds)

English	Persian
smooth surface	رویه صاف


Search result with all words

smooth plaster surface	پاکیزه کردن
Other Matches

surface to surface missile	موشک زمین به زمین
smooth something over <idiom>	بهتریا قابل تحمل تر شدن
smooth	بی تکان صاف کردن
smooth	نرم روان سلیس
smooth <adj.>	نرم
smooth see	دریای ارام
smooth <adj.>	لطیف
smooth <adj.>	ملایم
smooth <adj.>	نرم وقابل انعطاف
smooth <adj.>	روان [اصطلاح مجازی]
smooth <adj.>	بدون دشواری
smooth	ارام
smooth	صیقلی
smooth	بی مو
smooth	بی تکان
smooth	سلیس
smooth	نرم روان
smooth	هموار
smooth	قسمت صاف هر چیز
smooth	صاف
smooth	سطح صاف
smooth	ملایم
smooth	دلنواز روان کردن
smooth	ارام کردن تسکین دادن
smooth	هموار کردن
smooth	صافکاری کردن
smooth	صاف کردن بدون اشکال بودن
smooth	صاف شدن ملایم شدن
over rough and smooth	در زمین ناهموار وهموار در پستی وبلندی
Nice and smooth.	صاف وصوف
to smooth over a fault	عیب یا تقصیری را پوشاندن
smooth function	تابع همواری [ریاضی]
smooth delivery	تحویل بی اشکال
smooth-talking	مطمئنومتقاعدکننده
it is smooth out side	از بیرون صاف است
to smooth the brow	گره از جیب گشادن
to smooth a difficulty	اشکالی را رفع یا برطرف کردن
the rough and the smooth	اسایش وسختی
smooth muscule	عضله صاف
smooth plane	رنده صاف کاری
smooth scrolling	حرکت هموار
smooth the paint	رنگ کردن و پرداخت کردن
smooth tongued	چرب زبان
smooth tongued	خوش بیان چاپلوس
smooth with the plane	رنده کردن
smooth muscle	ماهیچه صاف
smooth bore	جنگ افزار بدون خان
smooth breathing	که دردستوریونانی عدم تلفظ حرف اول رامیرساند
smooth breathing	نام این نشان
smooth break	سطح گسیختگی
smooth bore	جنگ افزار لوله صاف و بدون خان
quasi smooth flow	جریان نیمه ارام یا شبه ارام
smooth core armature	ارمیچر با هسته صاف
shotgun (smooth-bore)	تفنگشکاری
To smooth out a cloth by ironing it .	پارچه را با اطوصاف کردن
on the surface	جلادادن
surface course	لایه رویی
of the surface	درفاهر
surface zero	نقطه صفرترکش اتمی زمینی
of the surface	در صورت فاهر از بیرون
surface zero	نقطه صفر زمین
of the surface	فاهری نمادادن رودادن
of the surface	جلادادن
on the surface	در فاهر
on the surface	درصورت فاهر از بیرون
on the surface	فاهری نمادادن رودادن
surface	رویه
surface	پوشش
surface	پوشش شوسه سطح
surface to surface	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface	نما بیرون
surface-to-surface	موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface	صاف کردن
surface	نما دادن روامدن
surface	صاف کردن صیقلی کردن
surface	رویه دادن
surface	رویه فاهر
surface	سطح
surface	فاهر
surface	بیرون نما
surface	فاهری
surface	سطحی جلادادن
surface	تسطیح کردن بالاامدن
surface	سطحی
surface ornament	تزیینات سطحی
surface treatment	عملیات سطح رویه
surface water	اب سطحی
surface treatment	عملیات سطحی
surface treatment	روکش سطحی
surface plate	تراز فلزی یا اهنی
surface plate	تراز
surface paint	استر
surface outflow	اب سطحی خروجی
surface of rupture	سطح شکافته شده به وسیله گلوله منفجر شده سطح شکافت
surface of revolution	سطح تغییر
surface of impact	سطح اصابت
surface of impact	سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
surface moisture	رطوبت سطحی
surface mission	پدافندزمینی با توپخانه پدافندهوایی در نقش زمینی
surface reverbration	برگشتهای سطحی
surface reverbration	امواج برگشتی سطحی رادار
surface soil	خاک رویی
surface treatment	اسفالت سطحی
surface treatment	اندود سطحی
surface trait	ویژگی روساختی
surface tension	کشش سطحی
surface targets	هدفهای روی سطح اب
surface targets	هدفهای سطحی
surface structure	روساخت
surface soil	خاک سطحی
surface mission	ماموریت دفاع زمینی
surface width	عرض بالایی
wearing surface	سطح سائیدگی
surface-to-air	زمین به هوا
surface-to-air	دریا به هوا
surface-to-air	رویه به هوا
cooking surface	سطح پخت
inked surface	سطحجوهر
moist surface	سطحنمناک
playing surface	مسطحمیزبازی
reflecting surface	سطحانعکاس
surface runoff	جذبیاتازسطح
running surface	سطحجاری
surface pipe	لولهسطحی
skin surface	سطحپوست
surface insulation	جداکنندهسطح
water surface	رویه اب
water surface	سطح اب
surface scum	سطحتفاله
surface width	عرض سطحی
treat surface	روسازی کردن
warped surface	سطح تاب برداشته
surface mining	استخراج معدن روباز
resin surface	سطحرزینی
water surface	سطح ایستائی آب
abrasion of surface	فرسایش سطح فرش
surface integral	انتگرال سطحی [ریاضی]
scratch the surface <idiom>	تازه شروع به کار کردن
uneven surface	سطحناهموار
surface of the water	سطحآب
work surface	سطح کار
isobar surface	سطح هم فشار
surface tensity	کشش سطحی
hidden surface	سطح پنهان
hidden surface	سطح ناپیدا
heating surface	سطح گرمایش
hard surface	اجرفرش کردن سنگفرش کردن
hard surface	رافرش کردن
hard surface	سطح چیزی
lateral surface	سطح جانبی
level surface	سطح تراز
rubbed surface	رویه صاف
rough surface	رویه زبر
road surface	رویه راه
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure surface	سطح فشار
surface speed	سرعت محیطی
nodal surface	سطح گرهی
hard surface	سخت کردن سطحی
ground surface	کف زمین
friction surface	سطح اصطکاک ترمز
control surface	سطح کنترل
control surface	کف پوش متحرک باند فرود کف پوش قابل جمع اوری باند فرود
color surface	سطح رنگ نما
boundary surface	سطح مرزی
bearing surface	سطح یاطاقان
contact surface	سطح تماس
abuting surface	سطح مجاور
work surface	سطح مقطع اصلی
control surface	سطح فرمان
demand surface	سطح تقاضا
free surface	سطح ازاد
free surface	مخازن ازاد اب
free surface	سطح اب ازاد
focal surface	سطح کانون
equipotential surface	سطح هم پتانسیل
display surface	سطح نمایش
developable surface	سطح گسترا
demand surface	میزان تقاضا
ruled surface	سطح خط ساخته
surface corrosion	خوردگی سطحی
surface dressing	پوشش سطحی
surface drains	زهکشهای سطحی
surface dive	غوص گرفتن در حال شنای درسطح اب
surface digging	استخراج معادن در سطح زمین
surface deterioration	فرسودگی رویی
surface detection	راداراکتشافی سطحی
surface detection	اکتشاف سطحی
surface decarburization	کربن گیری سطحی
surface effect	اثر سطح
surface erosion	فرسایش سطحی
surface line	طناب وصل به غواص و قایق
surface line	خط تلفن و تلگراف تعجیلی
surface line	خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
surface leakage	نشت سطحی
surface irrigation	ابیاری سطحی
surface interval	فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
surface inflow	اب سطحی ورودی
surface evaporation	تبخیر سطحی
surface creep	خزیدن سطحی