English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
soft acid اسید نرم
Other Matches
soft سبک شیرین
soft نوشتار ذخیره شده روی دیسک که قابل بارشدن یا ارسال به چاپگر برای ذخیره در حافظه موقت یا RAM است
soft حرف خالی که در صورتی درج میشود که کلمه در انتهای خط دو بخش شود ولی وقتی کلمه طبیعی نوشته میشود درج نمیشود
soft نیم بند
soft دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft دستوری که هر اجرای برنامه را متوقف میکند و کاربر را به برنامه نمایش داده شده یا Bios برمی گرداند
soft صفحه کلیدی که کار کلیدها با برنامه تغییر میکند
soft <adj.> نرم وقابل انعطاف
soft کلیدی که به وسیله برنامه تغییر میکند
soft خطای تصادفی نرم افزار یا دادههای خطا
soft متن روی صفحه
soft گوارا
soft نرم
soft نیمبند
soft ضعیف
soft توپ کم جان
soft که هنوز بخشی از آن کار میکند حتی اگر مشکلی رخ داده باشد
soft که به طور موقت در سخت افزار ذخیره شده است
soft که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
soft محل متن در راست یا چپ حاشیه متن کلمه پرداز به طوری که اگر کلمه جا نشد حروف خالی اضافه به طور خودکار درج خواهند شد
it is too soft پر نرم است
soft <adj.> ملایم
soft لطیف
soft ملایم
soft مهربان نازک
soft عسلی
soft <adj.> لطیف
soft <adj.> نرم
soft to the f. نرم
soft solder لحیم قلع
soft spot شولات
soft spot ناحیه نشست
soft start اغاز نرم
soft start راه اندازی نرم
soft technology تکنولوژی نرم
soft lead سرب نرم
soft skin پوسته نرم
soft x rays پرتوایکس نرم
soft drinks نوشیدنی غیر الکلی
soft drink شربت
soft drink نوشابه
soft drink نوشیدنی غیر الکلی
soft x rays پرتو ایکس کم نفوذ
soft wood چوب نرم
soft water اب خوشگوار
soft water اب شیرین
soft ware وسایل نرم ابزار دستگاههای کامپیوتر یا چاپ و فیلم برداری
soft valve شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
soft tooling ابزاری که ابعاد ان معمولا تاحد کمی قابل تنظیم است
soft drinks نوشابه
soft shoulder شانه هموار
soft tube لامپ نرم
soft boiled احساساتی
soft boiled دل رحیم
soft coal ذغال سنگ قیردار
soft coal ذغال سنگ چاق
soft copy نسخه غیر چاپی
soft error خطای ملموس
soft eye چشمی ساده
soft fails فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی
soft boiled نیم بند حساس
soft bill مرغ مگس خوار
soft bill پرنده منقار نازک حشره خوار
fail soft تخریب تدریجی
fail soft تخریب
fail soft با خرابی تدریجی
fail soft با خرابی ملایم
it is a soft snap کاری ندارد
it is a soft snap چیزی نیست کاراسانی است
soft anneal گداختن نرم
soft anneal نرم تاباندن
soft base باز نرم
soft font فونت نرم
soft font فونت استقراری
soft goods کالاهای بی دوام
soft sand شکرسنگ
soft sector علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
soft sectored بخش شده غیر ملموس
soft shell دارای پوسته ترد وشکننده
soft shell دارای عقیده معتدل
soft shell حلزون دارای صدف نرم
soft shell نرم پوسته
soft shelled دارای پوسته تردوشکننده
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
soft roe تخم ماهی نر
soft return فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
soft radiation تابش نرم
soft goods کالاهای مصرف شدنی
soft hyphen خط تیره شرطی
soft hyphen خط تیره اختیاری
soft iron اهن نرم
soft keys کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
soft laid نرم تابیده
soft landing فرود نرم
soft market بازار با تقاضای خوب
soft money پول ضعیف
soft shelled نرم پوسته
soft loan وام اسان
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft palates کام گوشتی
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft sell بانرمی وملایمت بفروش رساندن
soft drinks نوشیدنی های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft drink نوشابه غیر الکلی
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft spot for someone/something <idiom> احساسات تندوتیز داشتن
She has a soft voice صدای نرمی دارد
soft water اب سبک
soft soap چاپلوسی
soft soap چاپلوسی کردن تملق
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-spoken دارای صدای نرم وملایم
soft loan وام بدون دردسر
soft loans وام اسان
soft loans وام بدون دردسر
soft palate کام گوشتی
soft palate شراع الحنک
soft palates شراع الحنک
soft drinks نوشابه های غیرالکلی [غذا و آشپزخانه]
soft hearted نازک دل
soft hearted نرم دل
soft-hearted نازک دل
soft-hearted نرم دل
soft spoken معتدل
soft spoken دارای صدای نرم وملایم
soft-spoken معتدل
soft-soap چاپلوسی
soft-soaps چاپلوسی کردن تملق
soft-soap چاپلوسی کردن تملق
soft option انتخابآسانترینراه
soft furnishings متکا پرده نورتابوروکشمبلمان
soft touch آدمی که سختگیر نیست و میشود زود از او پول قرض کرد
soft pastel پاستلخشک
soft ray بالهنرم
soft copy نسخه غیر ملموس
soft currency پولباواحدپولیکمارزش
soft porn بیانتمایلاتجنسیبهنحویزننده
soft target هدفبدوندفاع
soft-soaping چاپلوسی
soft drinks شربت
soft headed ساده لوح
soft-soaps چاپلوسی
soft-soaping چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped چاپلوسی
soft-soaped چاپلوسی کردن تملق
soft iron sphere گوی قطبنما
this ground rides soft این زمین برای سواری نرم است
velvet feels soft مخمل به لامسه نرم است
soft cell boundaries محدوده ازاد سل
soft carriage return خط فاصله خالی
soft clip area محدودیتهای ناحیهای که در ان داده میتواند روی دستگاه ترسیم کننده نمایش داده شود
soft shell clam صدفپوستنازک
soft missile base سکوی بی حفاظ
soft missile base سکوی بدون حفاظ پرتاب موشک
soft vane meter سنجه پره مغناطیسی
soft sectored disk دیسک خام
boild egg soft تخم مرغ پخته عسلی
A warm and soft bed . رختخواب گرم ونرم
soft-drink dispenser جایگاهنوشیدنیسبک
soft page break قطع صفحه
soft drawn copper wire سیم مسی نرم
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
the soft side of the coat isin انروی نیم تنه که نرم است تواست
acid محک
acid ترشا
acid جوهر
acid حامض
acid ترش
acid اسید
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
acid جوهراسید
acid ترشرو
acid بداخلاق بدجنسی
acid value عدد اسیدی
gallic acid اسید گالیک
heteropoly acid پلی اسید ناجور
hydraulic acid اسید کلریدریک
hydraulic acid جوهرنمک
hydrochloric acid جوهر نمک HCI
inorganic acid اسید معدنی
inorganic acid اسید غیر آلی
iodic acid اسیدیدیک
sulphurous acid اسید سولفورو
sulphuric acid جوهر گوگرد
sulphuric acid اسید سولفوریک
l amino acid -L امینو اسید
lauric acid اسید لوریک 4O 42H21C
hard acid اسید سخت
halogenated acid اسید هالوژن دار
gallic acid جوهرمازو
gallic acid O 2H 5O 6H 7C
acid precipitation تسریع بارش اسیدی
gluconic acid اسید گلوکونیک
gluconic acid 7O21H 6C
glutamic acid اسید گلوتامیک
uric acid اسید اوریک
tartaric acid تارتریک اسید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com