Dictiornary-Farsi | soil pressure | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)

English	Persian
soil pressure	رانش خاک


Other Matches

To bring pressure to bear . To exert pressure .	فشار خون دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure .	اعمال فشار کردن
soil	کثیف کردن
soil	لکه دارکردن
soil	خاک زمین
soil	کشور
soil	سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
soil	خاکی کردن
soil	زمین
soil	الودن
soil	کف
soil	خاک
soil	چرک شدن
cohesion of soil	چسبندگی خاک
soil transport	جابجا کردن خاک
bog soil	خاک مردابی
soil texture	بافت خاک
soil structure	ساختمان خاک
soil strain	فشار زمین
soil sterilization	سترون کردن خاک
soil species	نوع خاک
texture of soil	بافت خاک
soil profile	پروفیل خاک
soil profile	مقطع خاک
soil morphology	شکل فاهری خاک
soil moisture	رطوبت خاک
soil transport	حمل خاک
cohesive soil	زمین چسبناک
soil type	تیپ خاک
soil type	نوع خاک
classification of soil	طبقه بندی خاک
cohesionless soil	خاک بدون چسبندگی
stabilized soil	خاک تقویت شده یا تحکیم شده
surface soil	خاک رویی
caly soil	خاک رس
calareous soil	خاک اهکی
surface soil	خاک سطحی
living soil	خاک زنده
loose soil	خاک خشک و نچسبیده
cohesive soil	خاک چسبناک
top soil	خاک سطحی
soil separates	اجزاء بافت خاک
soil mechanism	مکانیک خاک
secondary soil	خاک جابجا شده یا ثانوی خاک دستی
sandy soil	زمین ماسهای
sandy soil	زمین ماسه زار
saline soil	خاک شور
examination of the soil	ازمایش خاک
f.soil or land	خاک یازمین حاصلخیز
puddled soil	خاک تراوش ناپذیر
foundation soil	پی ریزی ساختمان
foundation soil	شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
productive soil	خاک حاصلخیز
productive soil	خاک باراور
hard soil	زمین سفت
hard soil	خاک سفت
hard soil	رویه محکم
immature soil	خاک جوان
soil additives	کود
soil mechanics	مکانیک خاک
soil improvement	بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
soil horizon	لایه خاک
soil for filling up	خاک برای خاکریزی
soil examination	بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
soil erosion	فرسایش خاک
soil creep	خزیدن خاک
soil creep	زمین خزه
soil consolidation	متراکم کردن خاک
soil consistence	پایداری خاک
soil conservation	مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
soil conservation	حفافت خاک
soil class	طبقه بندی خاک
soil cement	خاک سیمان
heavy soil	خاک سنگین
aeolian soil	خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
bad soil	خاک نامناسب
bad soil	زمین سست
night soil	برازی مستراح
night soil	سواد
night soil	کثافات مبال
neutral soil	خاک خنثی
acid soil	خاک اسیدی
bad soil	خاک سست
original soil	خاک بکر
activity of soil	فعالیت خاک
organic soil	خاک الی
mud soil	لجنزار
one's native soil	میهن زمین
to till the soil	زمین را کشت کردن
soil species	نوع زمین
mature soil	خاک تکامل یافته
polygonal soil	زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
vegetable soil	خاک کشاورزی
vegetable soil	خاک زراعتی
neutral soil	خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
truncated soil	خاک رو رفته
soil pipe	لوله فاضل اب مستراح
non cohesive soil	خاکی که فاقد چسبندگی باشد
vegetable soil	خانه باغی
soil and waste stack	کیسهخاکوفضولات
soil saving dam	سد محافظ خاک
soil shear strength	قدرت مقاومت خاک در مقابل گلوله یا نفوذ ان
plants indigenous to that soil	هستند
soil resistivity test	ازمودن زنگزدگی فلز
plants indigenous to that soil	بومی ان خاک
soil cement lining	پوشش با خاک و سیمان
saturated soil paste	خمیر خاک اشباع
daily range of soil temperature	دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
unified soil classification system (uscs	نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
pressure	فشار هوا
f.pressure	فشارمایع
pressure	بار
pressure from outside	فشار از بیرون [خارج]
pressure	سنگین
pressure	بار سنگین مصائب وسختیها
pressure	فشار
pressure	مشقت
pressure	فشردن مضیقه
pressure head	ارتفاع فشار
pressure lamp	چراغ تلمبهای
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
pressure of speech	فشار تکلم
pressure face	سمت فشار
pressure front	جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
pressure points	نقطههای گیرنده فشار
pressure gradient	گرادیان فشار
pressure hull	بدنه ضد فشار
pressure gaverner	تنظیم کننده فشار
pressure gaverner	ناطم فشار
pressure gauge	فشارسنج
oil pressure	فشارسنج روغن
pressure gauge	فشار سنج ابگونه وموادمنفجره
pressure fraction	کسر فشاری
pressure regulator	شیر تنظیم
pressure drop	افت فشار
pressure cook	تحت فشار پختن
pore pressure	فشار درونی
pressure cook	دردیگ زودپزپختن
pressure cook	دیگ زودپز
pressure casting	قطعه ریخته گری فشاری
pore pressure	فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure cabin	بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
pressure cabin	هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
pressure above the atmosphere	فشار بالای جو
pressure adjustment	تنظیم فشار
pressure altitude	ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
pitot pressure	فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
pitot pressure	فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
piston pressure	فشار پیستون
pressure device	عامل فشاری مین
pressure device	ماسوره فشاری
pressure curve	خم فشار
pressure balance	فشارسنج
oil pressure	دستگاه اندازه گیری فشار روغن
pressure curve	منحنی فشار
osmotic pressure	فشار اسمزی
partial pressure	فشار جرئی یا سهمی
partial pressure	فشار جزئی
partial pressure	فشار جزیی
pressure breathing	تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pressure regulator	شیر فشار شکن
to be under deadline pressure	عجله داشتن
pressure change	تغییراتفشار
pressure bar	قسمتفشار
pressure cookers	دیگ زودپز
wind pressure	فشار باد
wheel pressure	فشار چرخ
wave pressure	فشار حاصل از موج
water pressure	فشار اب
vapour pressure	فشار بخار اب
vapor pressure	فشار بخار
vapor pressure	فشار مولکولهای بخار روی دیواره فرف یا محفظه برابر فشارهای جزئی یا سهمی
uplift pressure	فشار بالابرنده
pressure control	کنترلفشار
pressure dial	درجهفشار
pressure plate	صفحهنگهدار
pressure of time	فشار زمانی
time pressure	فشار زمانی
partial pressure	[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
He always works best under pressure .	اگر تحت فشار قرار گیرد ؟خوب کارمی کند
The pressure of the atmosphere	فشار جو ؟( اتمسفر )
water under pressure	آبتحتفشار
pressure vessel	فشار
pressure vessel	فرف
pressure tube	لولهفشار
pressure screw	پیچفشرده
total pressure	فشار کل
to bear pressure upon	فشار اوردن بر
pressure welding	جوش فشاری
pressure weldable	قابل جوشکاری فشاری
pressure weld	جوش دادن فشاری
pressure wave	موج فشار
pressure transducer	مبدل فشار
pressure tendency	گرایش فشار
pressure taping	انشعاب فشار سنجی
pressure sweeping	روبیدن فشاری
pressure surface	سطح پیزومتریک
pressure surface	سطح فشار
pressure suit	لباس مخصوص پرواز درارتفاعات زیاد
sense of pressure	حس فشار