Dictiornary-Farsi | solid door | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
solid door	لنگه در توپر


Other Matches

door to door selling	فروش کالا بصورت دوره گردی
solid	تن
solid	ثابت
solid	توپر
solid	پر
solid	تیمی با بازیگران خوب
solid	یکسان فضائی
solid	رنگی که روی صفحه نمایش نمایش داده میشود یا روی چاپگر رنگی چاپ میشود بدون اینکه ترکیب شود
solid	خطایی که همیشه در حین استفاده از یک وسیله ایجاد میشود
solid looking	دارای قیافه جامد وبیروح
solid	بدن [کالبد]
solid	تنه
solid	جسم [بدن]
solid	سه بعدی سایه دار ایجاد میکند
solid	چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid	یکپارچه
solid	توپر سخت محکم
solid	سه بعدی
solid	مکعب
solid	سخت
solid	سخت پا
solid	ماده جامد سفت
solid	ز جسم
solid	جامد
solid	محکم
solid	استوار
solid	قوی خالص
solid	دج
solid	قابل اطمینان
solid	توپر نیرومند
solid	مکعب حجمی
solid	یک پارچه
solid	منجمد سخت
solid	بسته
solid	ناب
solid wire	سیم تک رشته
solid support	تکیه گاه جامد
solid shaft	محور توپر
solid state	حالت جامد
Seven solid years.	هفت سال تمام (پیاپی،آز گار )
solid sodding	پوشش یکدست چمنی
solid solution	محلول جامد
This is a very solid car.	این اتوموبیل خیلی محکم است
solid state	نیمه هادی
It must have a solid foundation.	اساس کار باید محکم باشد
solid propellant	سوخت جامد
solid partition	جداگر یکپارچه
solid solution	کریستال مخلوط
of solid build	خوش بنیه
solid angle	زاویه سه بعدی مخروط وامثال ان
solid angle	زاویه فضایی
solid line	خط پر
solid body	جسم سخت
solid color	رنگ یکدست
solid dam	سد کور
solid dam	سد بی دررو
solid dike	اب بند
solid floor	کف زیر بر
solid geometry	هندسه سه بعدی
solid geometry	هندسه فضایی
solid geometry	هندسه ی فضایی
solid jet	فوران پر
monoatomic solid	جامد تک اتمی
regular solid	کثیرالاضلاع پنج ضلعی منظم
crystalin solid	جامد متبلور
solid figure	بدن [کالبد]
solid-state	مربوط به وسایل نیمه هادی
color solid	سه بعدی رنگ نما
solid-state	وسیله ذخیره حافظه با وضعیت ساکن
solid shot	ساچمهخالص
solid figure	جسم [بدن]
solid-state	وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
solid figure	تنه
solid fuel	سوخت جامد
solid figure	تن
solid-state laser	لیزر حالت جامد [فیزیک]
solid state diffusion	پخش حالت جامد
airless solid injection	تزریق بدون کمپرسور
solid-rocket booster	راکدثابتبالارونده
gas solid chromatography	کروماتوگرافی گاز- جامد
solid rubber tyre	لاستیککائوچوییسفت
unit solid angle	زاویه واحد فضایی
substitutional solid solution	محلول جامد جانشینی
solid state cartridge	کارتریج نیمه هادی
solid state circuitry	مدارات حالت جامد
solid state component	مولفهء حالت جامد
solid-shade dyeing	رنگرزی یکنواخت
solid state cartridge	کارتریج حالت جامد
solid state device	دستگاه حالت جامد
solid state physics	فیزیک حالت جامد
solid-shade dyeing	یکدست و همرنگ
Iranian goods are usally solid.	جنس ساخت ایران غالبا" محکم است
door	راهرو
door	در
next door [to] <adv.>	پهلویی
door	درب
out of door	در هوای ازاد
out of door	فضای ازاد
out of door	خارج ازمنزل
out door	صحرایی در هوای ازاد انجام شده
out door	بیرونی
He is next door.	او [مرد] نزد همسایه است.
next door to	غریب
next door to	نزدیک
next door to	تقریبا
out door	بیرون
next door [to] <adv.>	همسایه ای
next door [to] <adv.>	جنبی
is these a at the door	ایاکسی هم درهست
There is somebody at the door .	یک کسی دم در است
door way	مدخل
behind the door	پشت در
door way	راهرو
door way	جای در
at the door	دم در
next door	خانه پهلویی
next door	جنب این خانه
door to door	خانه به خانه
door-to-door	خانه به خانه
to beat at a door	درکوبیدن
there is a knock at the door	صدای در
the open door	ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
there is a knock at the door	درمیزنند
there is a knock at the door	می اید
to show one to the door	کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
the postern door	درخصوصی
trap door	دریچه
to drum at a door	درزدن
to rattle at the door	تغ تغ در زدن
the postern door	در عقبی
the panel of a door	تنکه در
to bang the door	در رابهم زدن
the postern door	در عقب
to drum at a door	درکوبیدن
to keep the wolf from the door	خودرا ازگرسنگی یا قحطی رهانیدن
to open the door to	مجال دادن
to panel a door	تنکه بدر گذاشتن
two leafs door	در دو لته
door-furniture	پاشنه ی در
door-handle	اهرم در
French door	درب دارای دولنگه
door-frame	چارچوب در
door-knob	دستگیره گویی
door-case	چارچوب در
bridal door	[مدخل مزین در گوشه های کلیسا]
keep the wolf from the door <idiom>	نان بخور و نمیری گیر آوردن
The door is jammed.	در گیر کرده است.
The door is jammed.	در باز نمیشود.
show someone the door <idiom>	خواستن از کسی که برود
foot in the door <idiom>	گشایش یا فرصت
Somebody is pounding at the door .	یک نفر داردبدر می کوبد
door-jamb	[تیر عمودی چارچوب در]
door-knocker	کوبه ی در
entry door	در جلویی [ساختمان]
entrance door	در جلویی [ساختمان]
entry door	در ورودی
entrance door	در ورودی
entry door	ورودی
entrance door	ورودی
immediately next door <adv.>	همین همسایه ای
immediately next door <adv.>	همین جنبی
door-post	[تیر عمودی در]
Somebody is beating at (upon)the door.	یک کسی دارد در می زند
Open the door.	در درراباز کن
exterior door	دربیرونی
entrance door	درورودی
end door	درانتهای
door shelf	درقفسه
door pocket	جیبدر
door pillar	ستوندر
door handle	دستگیرهدر
door grip	دستگیرهدر
conventional door	درمعمولی
bow door	درخمشده
access door	درورودی
stage door	در عقب صحنه
four-door saloon	ماشینچهاردر
freezer door	درفریزر
You are wanted at the door.	دم در شما را می خواهند
The door is ajar.	لای درباز است
front door	دراصلیساختمان
door-handle	دستگیرهدر
vent door	درنفوذباد
types of door	انواعدر
storage door	دروسایلذخیرهای
side door	درداخلی
patio door	درپاسیو
loading door	فشاردر
inner door shell	پوستداخلیدر
hinged door	درلولایی
two leafs door	در دو لنگه
the key is in the door	کلید توی در است
emergency door	دراضطراری
door money	دری
door money	پول دم در
door mat	کفش پاک کن
door mat	پادری
door lock	قفل
door lock	کلید خانه
door lock	قفل در

solid door

لنگه در توپر