Dictiornary-Farsi | sound distortion | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
sound distortion	شکستگی صدا
sound distortion	اعوجاج صوت


Other Matches

Sound mind in a sound body. <proverb>	عقل سالم در بدن سالم.
distortion	تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
distortion	شکستگی
distortion	واپیچش
distortion	نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
distortion	اختلاف ناطلوب بین قبل و بعد از عبور سیگنال ازیک قطعه
distortion	کرنش زاویهای
distortion	پیچیدگی
distortion	صدای نامفهوم داشتن
distortion	اغتشاش
distortion	کژدیسی
distortion	انحراف
distortion	تق تق صدا دادن وزوز کردن دستگاه
distortion	اعوجاج
distortion	تحریف
distortion	کج شکلی
distortion of field	اغتشاش میدان
distortion factor	ضریب اعوجاج
distortion factor	مانده نسبی
delay distortion	اعوجاج تاخیری
current distortion	اعوجاج جریان
tetragonal distortion	واپیچش چهار گوشهای
sbend distortion	لرزش تصویر رادار
asymmetrical distortion	اعوجاج نامتقارن
end distortion	اعوجاج انتهایی
field distortion	انحراف میدان
parallax distortion	خطای پارالکس
parallax distortion	خطای توازی
parallax distortion	اختلاف منظر
perceptual distortion	تحریف ادراکی
phase distortion	اعوجاج فاز
pincushion distortion	خطای صفحه نمایش که باعث خرابی تصویر نمایش داده شده میشود چون لبه ها به مرکز صفحه خم می شوند
trapezoidal distortion	اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
sawtooth distortion	شکستگی
sawtooth distortion	بدنمایی
sbend distortion	لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
scurve distortion	لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
trapezium distortion	اغتشاش ذوزنقهای
moire distortion	بدنمایی مواره
line distortion	اعوجاج خط
field distortion	اعوجاج میدان
fortuitcus distortion	اعوجاج اتفاقی
frequency distortion	اغتشاش بسامدی
frequency distortion	تغییر شکل یافتگی فرکانس
hardening distortion	شکستگی سخت گردانی
harmonic distortion	اغتشاش هارمونیک
bias distortion	اعوجاج پیشقدری
image distortion	شکستگی تصویر
image distortion	اعوجاج تصویر
impluse distortion	اعوجاج ضربهای
keystone distortion	تغییر شکل تصویر که خط وط عمودی در لبههای افقی صفحه نمایش خم می شوند
lens distortion	خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
spot distortion	اغتشاش نقطه
to avoid distortion of the results [produced] by ...	برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
sound off	باصدای بلند صحبت کردن
sound	گمانه زدن
sound	ژرفاسنجی کردن
sound	کاملا
sound	بطورژرف
sound	عمق یابی کردن
sound	صوت صد
sound	ژرفایابی کردن
sound	بی عیب
sound	زدن
sound	نواختن
sound	بصدادراوردن
sound off	مزه دهان کسیرافهمیدن
sound off	ازادانه بیان کردن
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
sound	صدا
sound	اوا
sound	سالم
sound	اندازه گیری عمق اب
sound off	قدم شماری درهنگام رژه رفتن
to sound an a	شیپوراشوب زدن
sound	درست بی عیب
sound	استوار
sound	بی خطر دقیق
sound	مفهوم
sound	صدا دادن صداکردن
sound	به نظر رسیدن بگوش خوردن
sound <adj.>	بی عیب
sound	کیلوهرتز
sound	تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sound	کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
sound	پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند
sound	فایل ذخیره شده روی دیسک که حاوی داده صوت است
sound <adj.>	بدون مشکل
associated sound	صدای همراه
sound <adj.>	بی عیب و نقص
sound	صوت
sound out <idiom>	سین جین کردن
sound	موج صوتی
sound	صدا دادن
sound	طنین
sound off <idiom>	عقاید را بیان کردن
sound takeoff	صداگیری
sound velocity	سرعت حرکت صوت در اب دریا
I heard a sound .	صدائی به گوشم خورد( رسید )
sound vibration	ارتعاش صوتی
Sound Recorder	امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
sound an alarm	زنگ خطر را به صدا در آوردن
sound spectrograph	طیف نگار صوتی
sound ranging	مسافت یابی صوتی
to sound the retire	شیپور عقب نشینی زدن
to sound a retreat	شیپور عقب نشینی زدن
sound powered	وسیله صوتی
sound powered	صوتی
sound pressure	فشار صوت
sound probe	گیرنده صوتی
sound proof	ضد صوت
sound propagation	انتشار صوت
the sound of a bugle	صدای شیپور
to sleep sound	خواب راحت یاسنگین رفتن
sound practices	شیوه های درست
sound signal	علائم صدا
sound receiver	دریافتگر صدا
sound monitor	صفحه نمایشگر صدا
sound desk	میزصدا
production of sound	تولیدات صدا
sound hole	حفرهصدا
sound alarm	اعلام صدا
sound technician	تکنسین صدا
sound effect	جلوههایصوتی
to sound a parley	با زدن شیپور
to sound a parley	بگفتگوخواندن
background sound	موسیقی متن
to sound a trumpet	شیپورزدن
background sound	موزیک متن
to sound the retreat	شیپورعقب نشینی زدن
transmission of sound	انتقال یاعبورصدا
background sound	موسیقی پس زمینه
sound console	پایه صدا
sound money	پول سالم
complete sound	فشنگ کامل
sound waves	موج صوتی
intensity of sound	شدت صوت
safe and sound	صحیح وتندرست
volume of sound	شدت صوت
sound frequency	بسامد صوتی
sound absorbing	صدا گیری
sound absorption	خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
sound absorption	جذب صدا
magneticd sound	صوت مغناطیسی
impact sound	صدای برخورد
aduacent sound	صدای مجاور
sound wave	صوت
fish sound	بادکنک ماهی
accompanying sound	صدای همراه
sound barrier	مانع صوتی
sound effects	عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
sound effects	صدا سازی
sound waves	صوت
sound absorption	جذب صوت
sound bars	نوارهای صوتی
sound frack	محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
sound hood	صداپوش
sound insulation	عایق صدا
sound insulation	صدابندی
sound wave	موج صوتی
sound intensity	شدت نور
sound judgement	عقل سلیم
sound level	شدت نسبی صوت
sound level	شدت صوت
sound money	پول قوی
sound energy	انرژی صوتی
sound economy	اقتصاد قوی
sound discipline	انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
Sound Blaster	نوعی کارت صوتی برای PC سازگار ساخت Creative habs که امکان ضبط صدا روی دیسک را میدهد
Sound Blaster	و پس اجرای آن
sound bow	کاسه زنگ اخبار
sound box	جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
sound camera	دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
sound carrier	حامل صوت
sound channel	کانال صوتی دریایی
sound channel	مسیرعبور صوتی
sound discipline	انضباط صوتی
acoustical sound enclosure	محفظه عایق صوتی
split sound system	کانال صوتی دوگانه
acoustical sound enclosure	روپوش صوتی
They gave him a sound thrashing .	اورا کتک مفصلی زدند
sound level meter	شدت صوت سنج
intercarrier sound system	کانال صوتی مخلوط
sound monitoring selector	انتخابگرنمایشصدا
laplacian speed of sound	سرعت لاپلاسی صوت
sound digitizing processor	گزارهصدایکامپیوتری
magnetic sound recorder	دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
sound control room	اتاقکنترلصدا
maximum sound pressure	فشار صوت حداکثر
minimal audible sound	کمترین صوت شنودپذیر
wundt sound pendulum	پاندول صوتی وونت
sound volume amplifier	تقویت کننده شدت صوت
sound powered telephone	تلفن صوتی
newtonian speed sound	سرعت نیوتنی صوت
I was sound asleep when he knocked.	وقتیکه در زد غرق خواب بودم
The sound rings in the ears.	صدا در گوش می پیچد
impluse sound level	سطح صوت ضربهای
To be sound in wind and limb.	جسما" سالم وقوی بودن
high frequency sound	موج صوتی فرکانس بالا
track [on a sound recording medium]	تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]