English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
sound hole حفرهصدا
Other Matches
Sound mind in a sound body. <proverb> عقل سالم در بدن سالم.
sound کیلوهرتز
to sound an a شیپوراشوب زدن
sound فایل ذخیره شده روی دیسک که حاوی داده صوت است
sound موج صوتی
sound کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
sound تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sound پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند
associated sound صدای همراه
sound off فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
sound <adj.> بدون مشکل
sound <adj.> بی عیب و نقص
sound <adj.> بی عیب
sound off قدم شماری درهنگام رژه رفتن
sound off <idiom> عقاید را بیان کردن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
sound off مزه دهان کسیرافهمیدن
sound out <idiom> سین جین کردن
sound off ازادانه بیان کردن
sound صوت
sound نواختن
sound زدن
sound بطورژرف
sound کاملا
sound ژرفاسنجی کردن
sound عمق یابی کردن
sound بصدادراوردن
sound به نظر رسیدن بگوش خوردن
sound صدا
sound اوا
sound سالم
sound درست بی عیب
sound استوار
sound بی خطر دقیق
sound مفهوم
sound صدا دادن صداکردن
sound گمانه زدن
sound اندازه گیری عمق اب
sound صوت صد
sound ژرفایابی کردن
sound بی عیب
sound صدا دادن
sound طنین
to sound the retreat شیپورعقب نشینی زدن
sound money پول سالم
sound money پول قوی
transmission of sound انتقال یاعبورصدا
to sleep sound خواب راحت یاسنگین رفتن
to sound a trumpet شیپورزدن
sound vibration ارتعاش صوتی
sound velocity سرعت حرکت صوت در اب دریا
sound takeoff صداگیری
sound spectrograph طیف نگار صوتی
Sound Recorder امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
sound ranging مسافت یابی صوتی
to sound a parley با زدن شیپور
sound proof ضد صوت
sound probe گیرنده صوتی
to sound a parley بگفتگوخواندن
sound pressure فشار صوت
sound powered صوتی
to sound a retreat شیپور عقب نشینی زدن
the sound of a bugle صدای شیپور
fish sound بادکنک ماهی
to sound the retire شیپور عقب نشینی زدن
sound powered وسیله صوتی
sound level شدت صوت
sound channel مسیرعبور صوتی
sound channel کانال صوتی دریایی
sound carrier حامل صوت
sound camera دوربین فیلمبرداری مجهزبدستگاه ضبط صوت
sound box جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
sound bow کاسه زنگ اخبار
Sound Blaster و پس اجرای آن
Sound Blaster نوعی کارت صوتی برای PC سازگار ساخت Creative habs که امکان ضبط صدا روی دیسک را میدهد
sound bars نوارهای صوتی
sound absorption جذب صوت
sound absorption جذب صدا
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
sound absorbing صدا گیری
sound frequency بسامد صوتی
magneticd sound صوت مغناطیسی
volume of sound شدت صوت
intensity of sound شدت صوت
sound level شدت نسبی صوت
sound propagation انتشار صوت
sound judgement عقل سلیم
sound intensity شدت نور
sound insulation صدابندی
sound insulation عایق صدا
sound hood صداپوش
sound frack محل مخصوص ضبط صوت برروی حاشیه فیلم ناطق
sound energy انرژی صوتی
sound economy اقتصاد قوی
impact sound صدای برخورد
sound distortion اعوجاج صوت
sound distortion شکستگی صدا
sound discipline انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
sound discipline انضباط صوتی
safe and sound صحیح وتندرست
background sound موسیقی پس زمینه
sound waves صوت
sound effects صدا سازی
sound effects عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
background sound موزیک متن
aduacent sound صدای مجاور
accompanying sound صدای همراه
sound barrier مانع صوتی
sound an alarm زنگ خطر را به صدا در آوردن
background sound موسیقی متن
sound waves موج صوتی
sound wave صوت
sound effect جلوههایصوتی
sound practices شیوه های درست
production of sound تولیدات صدا
sound alarm اعلام صدا
sound console پایه صدا
complete sound فشنگ کامل
sound wave موج صوتی
sound desk میزصدا
I heard a sound . صدائی به گوشم خورد( رسید )
sound technician تکنسین صدا
sound monitor صفحه نمایشگر صدا
sound signal علائم صدا
sound receiver دریافتگر صدا
hole نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole سوراخ در پایان هر بخش گلف
hole فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
hole به سوراخ انداختن گوی گلف
hole در لانه کردن
hole نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole حفره
hole گودال
hole سوراخ
hole مجرا
What a hole I got myself into . عجب گیری افتادم
in a hole <idiom> درمشکل بودن
in the hole <idiom> امتیاز پایین صفر
There is a hole in this. این سوراخ است.
in the hole <idiom> قرض داشتن ،عقب ماندگی مالی
hole 1-مدت زمانی که در آن توان توسط UPS تامین میشود. 2-توقف در برنامه یا وسیله به علت خرابی
hole in one گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
hole in one اتمام یک بخش با یک ضربه
hole سوراخی در لبه دیسک ای که شیاربندی سخت شده است
hole روزنه
hole out انداختن گوی گلف به سوراخ
sound monitoring selector انتخابگرنمایشصدا
sound volume amplifier تقویت کننده شدت صوت
sound digitizing processor گزارهصدایکامپیوتری
sound control room اتاقکنترلصدا
high frequency sound موج صوتی فرکانس بالا
newtonian speed sound سرعت نیوتنی صوت
The sound rings in the ears. صدا در گوش می پیچد
To be sound in wind and limb. جسما" سالم وقوی بودن
wundt sound pendulum پاندول صوتی وونت
I was sound asleep when he knocked. وقتیکه در زد غرق خواب بودم
sound powered telephone تلفن صوتی
They gave him a sound thrashing . اورا کتک مفصلی زدند
sound level meter شدت صوت سنج
minimal audible sound کمترین صوت شنودپذیر
maximum sound pressure فشار صوت حداکثر
magnetic sound recorder دستگاه ضبط صوت مغناطیسی
split sound system کانال صوتی دوگانه
intercarrier sound system کانال صوتی مخلوط
impluse sound level سطح صوت ضربهای
acoustical sound enclosure روپوش صوتی
acoustical sound enclosure محفظه عایق صوتی
laplacian speed of sound سرعت لاپلاسی صوت
tobacco hole محلتنباکو
bait the hole گول زدن مدافع حریف
ash hole خاکستردان
bore hole چاه لولهای
bore hole گمانه شناسائی سوراخ گمانه
bottom hole سوراخ اصلی
breathing hole روزنه
dream hole روزنه
basic hole سوراخ مقدماتی
toe hole حفریپنجه
bore hole گمانه زن شناسائی
vent hole هواکش
blind hole سوراخ کور
There is a hole in my tooth. دندانم سوراخ شده
blow hole دیگ جن
bore hole چاه ازمایشی
bore hole چاه گمانه
blind hole سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
toad-in-the-hole نوعیغذا
blind hole سوراخ مسدود
bye hole سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
bolt-hole پنهانگاه
bolt-hole مفر
bolt-hole راه فرار
worm hole جای کرم خوردگی
water hole چاله اب
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
vent hole منفذ هوا
trial hole چاه ازمایشی
trial hole گمانه
touch hole جای فتیله
bolt-hole نهانگاه خلوتگاه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com