Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (8 milliseconds)
English
Persian
sour apple
ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
Other Matches
sour
ترش شدن
sour
مزه اسید داشتن
sour
تند
sour
ترش
sour
ترش بودن
smell sour
بوی ترشیده دادن
taste sour
ترش مزه بودن
sour cream
خامه ترش
sour taste
مزهترشی
sour temper
ترشرویی
it smells sour
از بوی ان پیدا است که ترش شده است
it smells sour
بوی ترشیده میدهد
sour dock
ترشک
whiskey sour
کوکتیل مرکب از ویسکی و شکرو اب لیمو
sour ball
کلوچه سخت ترش مزه
sour temper
تندی
sour temper
کج خلقی
sour orange
نارنج
sour orange
درخت نارنج
sour gum
بامیه
sour gum
درخت ترشک
sour cherry
البالو
sour cherry
درخت گیلاس
sour grapes
غوره
as sour as a crab
<idiom>
مثل برج زهرمار
sour dough
خمیر ترش
sweet and sour
ترش وشیرین
sweet-and-sour
ترش وشیرین
to turn sour
بریده شدن
[آشپزی و غذا]
sour dough
[مکتشف با تجربه]
sour dough
کهنه کار
sour mash
غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
to turn sour
ترش شدن
[آشپزی و غذا]
Milk that has turned sour.
شیری که ترش شده است.
churned sour milk
دوغ
sour grapes mechanism
مکانیسم ناچیز انگاری
His action is in the nature of sour grapes.
اززور پسی اینکار رامی کند
apple
سیب
apple ii
اپل دو
apple
مردمک چشم
apple
چیز عزیزو پربها
apple
نوعی ریزکامپیوتر که توسط شرکت کامپیوتری APPLEساخته شده است
apple
سیب دادن
apple
میوهء سیب دادن
apple
یکی ازبزرگترین سازندگان ریزکامپیوتر در جهان
sugar apple
سیب دارچینی
the pulp of an apple
مغز سیب
the pulp of an apple
گوشت سیب
thorn apple
تاتوره خاردار
to peel an apple
پوست سیبی را گرفتن
sugar-apple
سیتافال هندی
apple dumpling
شیرینی پخته شده با سیب درونش
[آشپزی]
eating apple
سیب خوردنی
candy apple
سیب با ژلاتین پوشیده شده
the apple of one's eye
<idiom>
عزیز دردانه
apple juice
آب سیب
apple pie
پای سیب
polish the apple
<idiom>
خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
the apple of one's eye
<idiom>
نور چشم
the apple of one's eye
<idiom>
سوگلی بودن
To turn (apple)to someone.
به کسی رو آوردن ( متوسل شدن )
toffee apple
سیبیکهبالایهسختونازکتافیپوشیدهشدهباشد
Adam's apple
جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
Adam's apple
سیب آدم
a crunchy apple
سیبی برشته و ترد
sugar apple
سفرجل هندی
Apple Key
کلید مخصوص روی صفحه کلید Macintosh Apple که ترکیب آن با کلیدهای دیگر یک راه میان بر برای انتخاب منوها است
apple tree
درخت سیب
apple computer
کامپیوتر اپل
apple talk
اپل تاک
apple share
اپل شر
apple peel
پوست سیب
apple pascal
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا مخصوص استفاده درخانواده
apple of the eye
چیز پریها
apple of the eye
محبوب نوردیده
apple of the eye
مردمک چشم
apple macintosh
acintosh
apple core
تخمدان سیب
Apple Mac
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
apple jack
عرق سیب
apple works
اپل ورکس
egg apple
بادنجان
adams apple
جوزک
pine apple
قشطه بمب
pine apple
اناناس
love apple
گوجه فرنگی
oak apple
مازو
crab apple
سیب صحرایی
gall apple
مازو
pine apple
عین الناس
flat apple
گوی بولینگ خارج از بازی
shaped like an apple
بشکل سیب
fir apple
چلغوزه
fir apple
جوزصنوبر
adams apple
بر امدگی گلو
adams apple
سیب حضرت ادم
Apple file exchange
برنامه نرم افزاری که روی کامپیوتر Macintosh Apple اجرا میشود و اجازه خواندن دیسک از PC را میدهد
Apple filing protocol
روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
apple desktop bus
گذر رومیزی اپل
apple desktop bus
باسهای سریال در کامپیوترهای Macintosh Apple که به وسایل با سرعت پایین مثل صفحه کلید و mouse اجازه ارتباط با پردازنده را می دهند
To pick an apple off the tree.
سیبی را از درخت کندن
[چیدن]
.
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
Apple Computer Corporation
Lisa Apple و در این اواخر Apple Macintosh را ایجاد کرده است
Apple Computer Corporation
شرکتی که کامپیوترهایی مانند II Apple
Put the apple in the juicer.
سیب را در آب میوه گیر بگزارید.
To eat an apple with the skin.
سیب را با پوست خوردن
dutch apple pie
پای سیب هلندی
apple ring fender
دفرای حلقوی
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست.
[چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
oak apple or gall
مازو
Apple Macintosh computer
مجموعهای از کامپیوترهای شخصی که توسط شرکت Apple ایجاد شدند که یک واسط کاربر گرافیکی دارند و از خانواده 00086 پردازنده ها استفاده می کنند
The apple does not fall far from the tree.
<proverb>
درست شبیه پدر.
section of a pome fruit: apple
قسمتهایمختلفمیوههایکرویشکل
Shipshape . In apple pie order.
مرتب ومنظم
The rotten apple injures its neigbours.
<proverb>
یک سیب فاسد ,سیبهاى اطرافش را خراب مى کند.
A rotten apple in jures its companions.
<proverb>
یک سیب گندیده هم جواران خود را لکه دار مى کند.
apple beignets
[American English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
toffie apple
[British English]
سیب با ژلاتین پوشیده شده
apple fritters
[British English]
قاچ سیب درخمیر سرخ شده
[یک نوع شیرینی]
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.
هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com