English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
English Persian
sour dock ترشک
Other Matches
sour ترش
sour تند
sour ترش بودن
sour مزه اسید داشتن
sour ترش شدن
sour gum درخت ترشک
sour gum بامیه
sour mash غلات خیسانده برای تهیه مشروبات
sour orange درخت نارنج
sour orange نارنج
sour temper کج خلقی
sour grapes غوره
sour cherry البالو
sour cherry درخت گیلاس
sour apple ضربهای که میلههای 5 و01 را باقی میگذارد
smell sour بوی ترشیده دادن
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
it smells sour بوی ترشیده میدهد
it smells sour از بوی ان پیدا است که ترش شده است
sour temper تندی
sour temper ترشرویی
sweet and sour ترش وشیرین
sweet-and-sour ترش وشیرین
to turn sour بریده شدن [آشپزی و غذا]
to turn sour ترش شدن [آشپزی و غذا]
sour cream خامه ترش
sour dough کهنه کار
sour dough [مکتشف با تجربه]
sour dough خمیر ترش
as sour as a crab <idiom> مثل برج زهرمار
sour taste مزهترشی
whiskey sour کوکتیل مرکب از ویسکی و شکرو اب لیمو
taste sour ترش مزه بودن
dock جای محکوم یازندانی در محکمه
dock حوضچه تعمیر ناو
dock اسکله
dock جایگاه متهم در دادگاه
dock سرسره
dock تعمیرگاه کشتی
dock حوض تعمیرات
dock جاخالی کردن موقوف کردن
dock بریدن کوتاه کردن
dock لنگرگاه
dock بارانداز
Milk that has turned sour. شیری که ترش شده است.
sour grapes mechanism مکانیسم ناچیز انگاری
churned sour milk دوغ
dry dock حوض خشک
dry dock محل تعمیر کشتی
dry dock کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
dock worker رجوع شود به longshoreman
dock workers رجوع شود به longshoreman
loading dock بارگیریبارانداز
To dock . To berth. پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
graving dock حوضچه تعمیرکشتی
floating dock حوض شناور
dry dock استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
wet dock basin
dock warrant رسید لنگرگاه
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
graving dock اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
graving dock حوض در دار
dock warrant رسید انبار بارانداز
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
elf dock شیرینی که اززنجبیل شامی سازند
elf dock زنجبیل شامی
dock yard محوطه لنگرگاه
dock yard محوطه بارانداز
dock receipt رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
dock trials ازمایشهای بعد از تعمیر ناو ازمایش قبل از دریانوردی
dove dock حشیشه السعال
sill of a dock سد حوض دریایی
sill of a dock ستون مدخل حوض دریایی
dock receipt رسید لنگرگاه
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
dock charges هزینههای حوض dock-dues : syn
dock dues هزینههای لنگرگاه
dock master راهنمای حوض
His action is in the nature of sour grapes. اززور پسی اینکار رامی کند
amphibious transport dock ناو حمل و نقل اب خاکی
landing ship dock اسکله فرود اب خاکی
amphibious transport dock ناومخصوص ترابری اب خاکی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com