Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 94 (6 milliseconds)
English	Persian
source trait	ویژگی پایه
Other Matches
trait	نشان اختصاصی
trait	ویژگی
trait	نشان ویژه
trait	خصیصه
trait	صفت
dynamic trait	ویژگی پویشی
personality trait	ویژگی شخصیت
surface trait	ویژگی روساختی
universal trait	صفت همگانی
character trait	صفت منشی
ergic trait	ویژگی پویشی
common trait	ویژگی مشترک
source	روش
source	در عمل کشیدن و قرار دادن , شی اصلی شی ای است که انتخاب شده است و پس کشیده شده است
second source	منبع دوم
source	حرکت داده بین دو شبکه که داده را با Taken بررسی میکند و داده را به ایستگاه صحیح می فرستد
source	برنامه پیش از ترجمه نوشته شده در زبان برنامه نویسی توسط برنامه نویس
source	نقط های که سیگنال ارسالی وارد میشود به شبکه
source	نقط ه اصلی یا شروع
the source	خدمات سودمند اطلاعاتی وقابل دسترس برای مشترکین
source	کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
source	1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
source	که بعداگ توسط کامپایلر به کد ماشین تبدیل میشود
source	ماخذ عامل یا جاسوس خارجی برای کسب اطلاعات
source	منبع منشاء
source	منبع برق
source	چشمه
source	منبع
source	ماخذ
source	مایه مبداء
source	سرچشمه
source	مبداء
source	نرم افزارای که به کاربر امکان تغییر دادن , حذف و افزودن دستورات در فایل اصلی برنامه میدهد
source	فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
source	مجموعه پانچ کارتها که حاوی کد اصلی برنامه است
source	مجموعه کدهای نوشته شده توسط برنامه نویس که مستقیماگ توسط کامپیوتر اجرا نمیشوند و باید به برنامه که هدف ترجمه شوند توسط کامپایلر یا منر
source	خصوصیت برخی bridge ها که
source	استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
source	منشاء
source language	1-زبانی که برنامه در ابتدا به آن نوشته شده است .2-زبان برنامه پیش از ترجمه
source of power	منبع قدرت
source listing	لیست منبع
source listing	لیست برداری منبع
source language	زبان اصلی
source document	سند اصلی
source file	فایل مبدا
source disk	دیسک مبداء
source document	سند منبع
source of power	منبع انرژی
source program	برنامه منبع
x ray source	منبع اشعه رونتگن
welding source	منبع جریان جوش
voltage source	منبع الکتریسیته
voltage source	منبع فشار الکتریکی
voltage source	منبع قدرت
voltage source	منبع ولتاژ
source language	زبان منبع
source routine	روال منبع
source register	ثبات منبع
source program	برنامه مبداء
It is a source lf pride .	مایه افتخار است
excitation source	منبع برانگیختگی
message source	منشاء پیام
message source	منبع پیام
line source	منبع خطی منبع شبکه
line source	منبع خطی شکل
lighting source	منبع روشنایی
radio source	چشمه شبه اختری
light source	منبع نور
information source	منبع اطلاعات
incandescent source	منبع ملتهب
image source	منبع تصویر
discrete source	چشمههای مجزا
neutron source	منبع نوترون
power source	منبع قدرت
source data	دادههای منبع
source computer	کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer	کامپیوتر منبع
source code	کد مبداء
source code	کد منبع
radiation source	منبع تشعشع
data source	منبع داده
radio source	چشمه اخترواره
quasistellar source	چشمه شبه اختری
quasistellar source	چشمه اخترواره
basic source of food	منابعاولیهغذا
The water is turbid from its source . <proverb>	آب از سر چشمه گل آلود است .
source data automation	کنترل خودکار داده منبع
extirpate the source of dispute	قلع ماده نزاع
low frequency source	منبع فرکانس پایین
light source colour	رنگ منبع نور
source data automation	خودکاری داده منبع
Water must be stopped at its source . <proverb>	آب را از سر بند باید بست .

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com