English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
space charge limited current state رژیم بار پیرامونی
Other Matches
space charge بار پیرامونی
space charge ناحیه بار فضا
space charge grid شبکه بار فضا
space charge density چگالی بار پیرامونی
space current جریان پیرامون
constant current charge شارژ با جریان ثابت
maximum r.m.s. on state current جریان رفت موثر حداکثر
residual current state رژیم جریان مانده
maximum forward r.m.s. on state current جریان رفت موثر حداکثر
national [state, federal state] <adj.> دولتی
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
limited محدود
limited مقید
limited مشروط
limited منحصر
pc limited IBریزکامپیوتر کم قیمت وسازگار با AT
limited war جنگ محدود وموضعی
your vocabulary is limited شما محدود است
your vocabulary is limited وسعت لغت
sex limited محدود به جنس
limited monarchy مشروطه
input limited ای که خیلی سریع نیست به علت محدودیت نرخ ورودی از رسانه جانبی کندتر
limited train قطارمحدود
limited train قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
limited editions چاپ محدود
limited divorce طلاقی که مدت ان محدود بوده پس ازانقضای مهلت بخودی خودرجوع شود
limited access دراری محدودیت مدارک محدود
limited editions فرآوردهی محدود
limited objective هدف محدود
limited integrator انتگرال محدود
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
limited access محدود
limited divorce طلاق محدود
limited edition فرآوردهی محدود
limited edition کالای محدود
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
limited power اختیارات محدود
limited editions کالای محدود
limited partnership شرکت مختلط غیر سهامی
limited edition چاپ محدود
limited partnership شرکت مختلط غیر سهامی مضاربه
limited denied war جنگ محدود
limited denied war جنگ ناخواسته محدود
limited distance modem وسیله ارسال داده با محدوده کوتاه که داده دیجیتال خاص را ارسال میکند و نه به صورت تقسیم شده
limited liability company شرکت با مسئولیت محدود
limited liability company شرکت با مسئوولیت محدود
limited access road راه با ورودی محدود
maximum limited stress تنش حداکثر
run length limited encoding روش سریع و کارای ذخیره سازی داده روی دیسک که تغییرات روی بیتهای داده ذخیره می شوند
Like every child, she has only limited vocabulary at her disposal. مانند هر کودک، او [زن] وسعت واژگان محدودی در اختیار دارد.
run length limited recording ثبت محدود طول اجرا
space مکان
space میدان صحن
space فاصله
space فضای خالی
space جا
space فاصله گذاشتن
space فضا
space وسعت
space مساحت
space جا فاصله
space مهلت
space فرصت
space زمان کوتاه
space دوره درفضا جا دادن
space فاصله دادن فاصله داشتن
space مدت معین
space کد حرف که یک فضای خالی چاپ کند
space فضای خالی بین حروف یا خط ها
space گسترش دادن متن
second space فضایسوم
first space فضاینخستین
to space out زیاد فاصله دادن گشادترکردن
to space out پرت شدن حواس
space جای خالی
to space out غش کردن
to space out پریشان خیال شدن
space محوطه
space میله طولانی در انتهای صفحه کلید که پس از انتخاب در متن یک فضای خالی ایجاد میکند
space جا فاصله مدت
space میدان
to space out بیهوش شدن
space فاصله مدت
inner space داخل منظومه شمسی
space shuttle شاتل فضایی
ends space فاصله بین تارها [تراکم تارها]
magazine space زاغه زیرزمینی محل انبار مهمات
interstellar space فاصله میان ستارگان
interstaller space فضای بین- ستارهای
interdental space فاصله میان دو دندان
work space فضای دایر
outer space فضای خارج از هوا یا جوزمین
magazine space محوطه زاغه مهمات
machinery space محوطه موتورخانه ناو محوطه ماشین الات ناو
joint space محل اتصال
linear space فضای خطی [ریاضی]
vector space فضای خطی [ریاضی]
linear space فضای برداری [ریاضی]
life space فضای زیست
loading space فضای قابل بارگیری
joint space محل لحیم
mezzanine space فضای مخصوص گردش هوادر بالای سقف انبار
white space فاصله سفید
curvature of space انحنای فضا
curvature of space خمیدگی فضا
danger space فضای خطرناک
danger space فضای هوایی خطرناک
dead space فضای مرده
dead space فضای راکد
open space میدان
open space گردشگاه ازاد
the infinite space فضای بیکران لاینتاهی
to occupy much space فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
non breaking space حرف فاصله که باعث میشود و کلمه توسط خط شکسته جدا نشوند
covered space فضای سر پوشیده
covered space فضای پوشیده
crawl space خزیده رو
vacant space محل خالی
vacant space جای خالی
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
triple space دو خط درمیان کردن
triple space دو سطر در میان
payload space فضای بار مفید
space shuttle سفینه فضایی
assignment of space تخصیص جا برای انبار کردن اماد
vector space فضای برداری [ریاضی]
three-dimensional space فضای سه بعدی [ریاضی] [فیزیک]
inner product space فضای ضرب داخلی [ریاضی]
catcher space فضای اوسیلاسیون زای
chill space محوطه سردخانه
Euclidean space فضای اقلیدسی [ریاضی]
green space فضایسبز
assignment of space تعیین جا
We are short of space here . اینجا جا کم داریم
Space Invaders نوعیبازیکامپیوتری
space capsule بخشیازفضاپیماکهمردم درفضارابهزمینبازمیگرداند
blank space جای خالی
boat space فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
storage space فضایذخیره
buncher space فضای تحمیل سرعتی
air space قشر هوای دیوار خالی
air space چاک
chill space محوطه سرد انبار
space age دوران کیهان
space age عصر فضا
space stations ایستگاه فضایی
space stations پایگاه فضایی
space station ایستگاه فضایی
space station پایگاه فضایی
space shuttles سفینه فضایی
clear space فضایباز
acceleration space فضای شتاب
combustion space فضایسوخت
metric space فضای متری [ریاضی]
metric space فضای متریک [ریاضی]
topological space فضای توپولوژیک [ریاضی]
clearance space چاک
expansion space فضایانبساط
space shuttles شاتل فضایی
space bar فاصله گذار
space time اتوبوس فضایی
space time شاتل فضایی
space time جاگاه
space time بعدچهارم
space time دستگاه چهار بعدی
space ship سفینه فضایی
space ship spacecraft
space ship فضاکشتی
space ship ناویز
space vehicle فضا پیما
space vehicle وسیله نقلیه فضایی
space broker کارگزار امور تبلیغات
space charter اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
space condition شرط فاصله
space condition حالت فاصله
space craft فضاپیما
breathing space مکث
breathing space ایست
double space یک خط درمیان نوشتن
drift space فضای تبدیل تحمیل
space ship کشتی فضایی سفینه فضایی
space relations روابط فضایی
space radiation تشعشع رادیویی
space heater بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
space geametry هندسه فضایی
space framing قالب بندی فضائی
space frame قاب سه بعدی
space flight پرواز فضایی
space factor ضریب فضاگیری
eucleadian space فضای اقلیدسی
space error خطای فضایی
space defense پدافند از فضا
space isomerism همپاری فضایی
space isomerism ایزومری فضایی
space platform ایستگاه فضایی
space platform پایگاه فضایی
space perception ادراک فضایی
space orientation موقعیت یابی فضایی
space medicine پزشکی فضایی
space medicine پزشکی فضانوردی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com