Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
span of control	حوزه نظارت
Other Matches
span	اندازه گرفتن
span	وجب کردن
span	فاصله معین
span	مدت معین
span	وجب یک وجب
span	فرفیت
span	پوشش اندازه
span	گستردگی
span saw	اره قاب دار
span new	خیلی تازه
span new	کاملا تازه
span new	تروتازه
span	پل بستن
span	تاق بستن
span	دهنه
span	وجب
span	پل زدن روی رودخانه
span	فاصله بین سوراخ گوی بولینگ برای شست و انگشتان دیگر
span	باراویز
span	فاصله دو تکیه گاه تیر
span	دهانه نظری
span	چشمه
span	دهانه
span	مهار
span	افسار
span	جفت
span saw	اره قابدار
span	مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span	محدوده
adjacent span	دهانه متصل
spun or span	گذشته
spic and span	اراسته ومرتب
adjacent span	دهانه متصل
time span	گذشت زمان
time span	فاصله زمان
time span	دوره زمان
spic and span	تروتمیز
side span	دهانهجانبی
spick-and-span	اراسته ومرتب
spick-and-span	تروتمیز
spick-and-span	کاملاتازه
suspended span	دهانهدروا
memory span	فراخنای یاد
mid span	نقطه وسط دهانه
mid span	مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
effective span	دهانه موثر
reading span	فراخنای خواندن
spick and span	کاملاتازه
spick and span	تروتمیز
spick and span	اراسته ومرتب
spick-and-span	نو
the span of a bridge	چشمه یا دهانه پل
theoretical span	دهانه نظری
clear span	دهانه موثر
interior span	دهانه داخلی
attention span	فراخنای توجه
span of attention	فراخنای توجه
clear span	دهانه ازاد
spic and span	نو
centre span	مرکزپل
cantilever span	گستردگیپایه
span wire	سیم بکسل
span wire	سیم مهار
span of consciousness	فراخنای هشیاری
visual span	فراخنای دیداری
shear span	دهانه نیروی برشی
spick and span	نو
spic and span <idiom>	خیلی تمیز ومرتب
arch span	دهانه طاق
arch span	فاصله داخلی پشت بندها
life span	عمر
spic and span	کاملاتازه
lift span	پلبالارو
recognition span	فراخنای بازشناخت
digit span test	ازمون فراخنای ارقام
word span test	ازمون فراخنای واژه ها
multi span bridge	پل چند دهانه
blade span axis	محور تغییر گام ریشه تیغه
arresting sheave span	محوطه ریل و سرسره مهارهواپیما
multiple-span beam bridge	پلمیلهایچنددهانهای
single span deep beam	تیر تیغه یک دهانه
multi span deap beam	تیر تیغه چند دهانه
single-span beam bridge	پلمیلهایتکدهانهای
to keep under control	تحت نظارت نگه داشتن
self control	قوه خودداری
self control	مسک نفس
self control	کف نفس
self control	خودداری
control	مهار
control	بازرسی نظارت جلوگیری
control	بازدید
control	کنترل بازبینی
control	واپاد
control	بازرسی
control	اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control	مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control	اختیار
control	کاربری
control	کنترل کردن مهار کردن
control	نظارت
control	سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control	وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control	فرمان
control	توپزن دقیق
control	نظارت و ممیزی کردن
control	نظارت کردن
control	بازرسی کردن
control	کنترل کردن فرمان
self-control	خویشتنداری
self-control	خودگردانی
self-control	خودداری
control	کنترل کردن
control	نظارت کردن تنظیم کردن
I cant help it. It is beyond my control.	دست خودم نیست
control	کنترل
hold control	نافم همزمانی
hue control	پیچ فام
shading control	پیچ فام
numerical control	کنترل عددی
horizontal control	کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
ignition control	کنترل احتراق
intensity control	پیچ رنگ
input control	کنترل ورودی
indirect control	کنترل غیرمستقیم
image control	کنترل تصویر
monetary control	نظارت پولی
motor control	کنترل حرکتی
net control	کنترل شبکه
net control	ایستگاه کنترل شبکه
lateral control	کنترل در عرض جبهه
light control	کنترل روشنایی
minor control	کنترل ضعیف
line control	کنترل خط
linearity control	نافم خطی
load control	تنظیم با بار خارجی
loop control	کنترل حلقه زنی
material control	کنترل مواد
magnetci control	کنترل فرمان مغناطیسی
manual control	کنترل دستی
light control	کنترل نور
lighting control	کنترل روشنایی
lift control	کنترل اسانسور
intensity control	کنترل شدت
movement control	کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
inventory control	کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
lateral control	کنترل جانبی
monetary control	کنترل پولی
mixture control	کنترل مخلوط
level control	کنترل سطح
lever control	کنترل اهرمی
minor control	کنترل کم
manpower control	کنترل نیروی انسانی
ground control	دستگاه کنترل کننده زمینی
control word	کلمه کنترل
disaster control	روش کنترل سوانح
disaster control	روش مقابله با سوانح و بلایا
electric control	کنترل الکتریکی
electronic control	تنظیم الکترونیکی
electronic control	کنترل الکترونیکی
electronic control	فرمان الکترونیکی
emission control	کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
engagement control	کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
erosion control	جلوگیری از فرسایش
error control	کنترل خطا
esi control	control Index ExternallySpecified کنترل با فراست
exchange control	کنترل ارز
exchange control	نظارت ارز
exchange control	نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
inventory control	کنترل موجودی
direct control	کنترل مستقیم
digital control	کنترل دیجیتالی
control words	کلمات کنترلی
control zone	منطقه کنترل هوایی
control zone	منطقه فضای هوایی تحت کنترل
corrosion control	جلوگیری و کنترل خوردگی
cortical control	کنترل مغزی
cruise control	کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
crystal control	تنظیم با بلور
cursor control	کنترل مکان نما
damage control	کنترل خسارات
damage control	کنترل کردن خسارات
damage control	اسیب گیری
data control	کنترل داده ها
decentralized control	کنترل غیر تمرکزی
delusion of control	هذیان کنترل شدگی
exchange control	جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
flight control	سیستم کنترل هواپیماها
flood control	سیل بندی
flow control	کنترل جریان
fly control	برج کنترل
fly control	قسمت کنترل پرواز
focusing control	تنظیم تمرکز
forms control	کنترل فرم ها
framing control	پیچ تنظیم تصویر
frequency control	کنترل فرکانس
geodetic control	نقاط کنترل ژئودزی
geodetic control	نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
government control	نظارت دولتی
government control	کنترل دولتی
grid control	کنترل شبکه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com