Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
sparking plug body
بدنهدوشاخهتولیدجرقه
Other Matches
sparking plug
شمع اتش زنه
sparking plug cleaner
شمع پاک کن
sparking plug gasket
لاییدوشاخهتولیدجرقه
sparking plug wrench
اچار شمع اتومبیل
sparking plug gap
شکافدوشاخهتولیدجرقه
sparking plug cleaner
پاک کننده شمع اتومبیل
sparking
جرقه
sparking
تولید جرقه
contact sparking
جرقه کنتاکت
sparking of brushes
جرقه زدن زغالها
sparking plugs
شمع اتش زنه
plug
تیر زدن
plug
قاچ کردن
plug
سربطری توپی گذاشتن
plug
کلیداتصال
plug
دوشاخه
plug
قاچ
plug
سر قاش
plug
سوراخ گیره
plug
بستن درچیزی را گرفتن
plug
توپی
plug
قطعهای که با سیستم دیگر کار میکند وقتی به آن وصل شود توسط اتصال یا کابل
plug
در
plug
برق وصل کردن
plug in
دوشاخه را بسیم برق وصل کردن
plug
دو شاخه
plug
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plug
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plug
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
plug
مدار الکترونیکی کوچک که به راحتی وارد سیستم میشود تا توانش را افزایش دهد
plug
سوراخگیر
plug
اسب مسابقه از نوع پست ونامناسب نوعی طعمه ماهیگیری با چند قلاب
plug
درپوش
plug
دوشاخه برق
plug
بیرون زدن
plug
شمع درپوش
plug
فیش
plug in
به برق وصل کردن
plug in
به پریز زدن
to plug in
با گذاشتن دوشاخه برق رابجریان انداختن
plug
[نوعی نخ رفو که در آن تکه ای از فرش دیگر را برای ترمیم پارگی یا سوختگی فرش ترمیمی به آن بافته با می دوزند.]
to plug
سوراخی را گرفتن
[ بستن]
to plug in
گماشتن در
[در چیزی جا دادن]
to plug
متصل کردن
[الکترونیک یا مهندسی برق]
plug
ورودی که به وسایل مختلف
plug fuse
فیوز فشنگی
connector plug
دوشاخه رابط
connection plug
دو شاخه
cold plug
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
mains plug
دوشاخه برق
plug tap
قلاویز ثانی
switch plug
کلید دو شاخهای
plug switch
کلید دو شاخهای
plug spanner
اچار شمع
plug nozzle
نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی
plug mill
دستگاه نورد توپی
boat plug
پیته قایق
plug key
نوعی کلید
closing plug
درپوش گلوله درپوش دهانه
contact plug
فیش اتصال
bipolar plug
دوشاخه برق
contact plug
دوشاخه برق
coupler plug
دوشاخه وسایل الکتریکی
oil plug
پیچ روغن
phono plug
دوشاخه اوایی
plug and socket
دوشاخه و پریز
plug box
پریز
plug connector
پریز
plug socket
پریز
plug compatible
همساز برای اتصال
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
plug connection
کنتاکت پریز
plug contact
کنتاکت دوشاخه
infinity plug
مقاومت بینهایت
closing plug
درپوش
drain plug
پیچ تخلیه
end plug
درپوش لوله
female plug
دو شاخه ماده
fuse plug
فیوز فشنگی
fuse plug
سرریز خاکی
plug in coil
پیچک دو شاخکی
fuse plug
توپی فیوز
heater plug
شمع اتومبیل
Plug and Play
یچ نیست
heater plug
شمع اتش زنه
plug connection
اتصال دوشاخه
s.a.e. spark plug
شمع موتور اس ا ای
spark plug
اغازکردن
spark plug
شمع
safety plug
پولک اطمینان
plug bayonet
سرنیزهدوشاخه
jack plug
توپکفیشبرق
inspection plug
توپینظارت
sqark plug
شمع
sqark plug
در اتومبیل
headphone plug
فیشورودیهدفون
European plug
پریزاروپایی
american plug
دوشاخهآمریکایی
utensil plug
دو شاخه وسایل برقی
two pin plug
دو شاخه وسایل برقی
twin plug
دو شاخه وسایل برقی
telephone plug
دوشاخه تلفن
to plug away at some work
در سر کار جان کندن
spark plug
بانی شدن
spark plug
شمع موتور
three pin plug
ورودی استاندارد با سه شاخه برای اتصال وسیلله الکتریکی به منبع اصل الکتریسیته
base plug
درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
plug ugly
اراذل اوباش
plug weld
جوش مسدود
plug welding
جوشکاری مسدود
popping plug
طعمه ماهیگیری شناور
attachment plug
دوشاخه وسایل برقی
attachment plug
دوشاخه ارتباط
practice plug
وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
spark plug
شمع اتش زنه
pull the plug
<idiom>
شغل مناسب
rca plug
دوشاخه RCA
fire plug
شیر اتش نشانی
plug adapter
دوراهیپریز
pull the plug
<idiom>
افشاء راز کسی
square head plug
انشعابسرچهارگوش
separable spark plug
شمع موتور دو تکه
airplane spark plug
شمع موتور هواپیما
battery charging plug
دو شاخه باتری پر کن
plug compatible manufacurer
شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
priming spark plug
شمع موتور پیش پر شونده
oil drain plug
توپی تخلیه روغن
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
mica spark plug
شمع موتور میکایی
metric spark plug
شمع متری
magnetic spark plug
شمع موتور مغناطیسی
lamp holder plug
سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
inductance box with plug
جعبه اندوکتانس با دوشاخه
tow piece spark plug
شمع موتور دو تکه
body
جسم
[بدن]
body
بدن
[کالبد]
in a body
جمعا
in a body
همه با هم
body
تنه
body
جسم
body
نوشتار و اندازه پیش فرض برای بیشتر متن ها
body
اطاق اتوبوس
body
جسد
body
هیات
body
متن پیام
body
گروه یا یکانی از یک عده عمده عمده قوا
body
دست
body
1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body
غلیظ کردن
body
دارای جسم کردن
body
اطاق ماشین جرم سماوی
body
بدنه
body
لاشه جسم
body
بدن
after body
قسمت پاشنه ناو
body
تن
body
ضخیم کردن
body stockings
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body building
بدنسازی
whitcomb body
جسم ایرودینامیکی که به هواپیما اضافه میشود و سبب بهبود توزیع حجم اریارول میگردد
white body
بدنه سفید
wisdom of the body
خردمندی بدن
body language
زبان بدن
trapezoid body
جسم ذوزنقهای
body stocking
جامهی تنگ که به بدن میچسبد و بالاتنه و پاها را تا بالای زانو میپوشاند
body building
ورزش زیبایی اندام
body building
پرورش اندام
to a agarment to the body
جامهای را اندازه تن کردن
body politic
ملت
the whole body of a nation
ملت
governing body
هیات حاکمه
heavenly body
body celestial
soul and body
روح و جسم
solid body
جسم سخت
heavenly body
جسم اسمانی
heavenly body
جرم اسمانی جسم سماوی
saturated body
بخار مشبع
heavenly body
جرم سماوی
body-building
بدنسازی
body-building
پرورش اندام
governing body
هیئت حاکمه
the whole body of a nation
تمامی
the body politic
جامعه
the body politic
ملت و دولت
the body of a document
متن یک سند
the body of a carriage
بدنه یک کالسکه
body-building
ورزش زیبایی اندام
streamline body
بدنه اتومبیل یاهواپیماکه ....تیزی شکل خودکمترباجریان هوامقاومت کند
thyroid body
غده درقی
pylon body
بدنهستون
bakelite0 body
بوفهباکلیت
body blow
سدیبزرگدربرابررسیدنبههدفی
body odour
بویبدن-بویعرقبدن
body search
بازرسیبدنی
body-builder
بدنساز
foreign body
آنچهتصادفادرسرجایخودنباشد
To keep body and soul together.
زندگی بخور ونمیری داشتن
Never!over my dead body .
صد سال سیاه ( هر گه ؟ابدا" )
keep body and soul together
<idiom>
over one's dead body
<idiom>
هرگز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com