English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
special property مالکیت خاص
Other Matches
exchange of property for property مبادله مال به مال
special ویژه
special مخصوص خاص
special استثنایی
special مخصوصا
special مخصوص
special خاص
special حرف چاپ اضافی که در محدوده استاندارد نوشتاری نیست
special حرف غیر عادی در یک نوشتار
special آنچه متفاوت یا غیر عادی است
special <adj.> اضافه
special <adj.> ویژه
special سیستم برنامههای کاربردی مشخص و محدود
special <adj.> علاوه
special <adj.> خاص
special party گروه ویژه
special operations عملیات مخصوص یا ویژه
special olympics المپیک افراد استثنایی
special majority اکثریت خاص
special registrant دفتر ثبت نام مخصوص
special jury هیئت منصفه مخصوص
special handling ارسال مطبوعات واوراق چاپی بوسیله پست سریع السیر
special forces نیروهای مخصوص یانیروهای ویژه نیروی چریک و ضد چریک
special passport پاسپورت مخصوص
special plea دفاع خاص
special passport پاسپورت ویژه
special purpose تک منظوره
special purpose خاص منظوره
special purpose یک منظوره
extra special فوق العاده
extra special ویژه
extra special مخصوص
special vertict رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
special pleading علم تهیه لوایح دفاعی و طرح ریزی دفاع در محکمه
special pleader متخصص تهیه لوایح دفاعی
special education اموزش و پرورش استثنایی
special duty کار ویژه
special case مورد خاص یااستثنایی
special case مورد ویژه
special bastard هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
special bastard حرامزاده ویژه
special area منطقه پرواز مخصوص
special ammunition مهمات مخصوص یا ویژه
special agreement قرارداد ویژه
special agent وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
Paste Special درج یک شی خاص
Paste Special در یک متن
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
special character دخشه
special corrections تصحیحات مخصوص
special drawing right حق برداشت ویژه
special drawing right حق برداشت مخصوص
special deposits سپردههای ویژه
special degration نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
special damage خسارت مخصوص
special contracts منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
special contracts عقود معینه
special character علامت ویژه کاراکتر مخصوص
special character دخشه ویژه
special character ویژه
special ability توانایی اختصاصی
special relativity نسبیت خصوصی
as a special exception <adv.> بطور استثناء
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
as a special exception <adv.> استثنأ
special session جلسه فوق العاده
special delivery پست سفارشی
special effects تروکاژ
special effects جلوههای ویژه
special session نشست فوق العاده
special session نشست ویژه
Are there any special fares? آیا قیمت ارزانتر هم دارید؟
a special menu صورت غذای مخصوص
Do you have any special rates? آیا نرخهای ارزانتر دارید؟
special effect جلوههایویژه
Special Branch سازمانپلیسبریتانیا
special mark علامتمخصوص
special weapons جنگ افزارهای ویژه
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
special staff ستاد تخصصی
special staff ستاداختصاصی
special troops یکانهای مخصوص
special tribunal دادگاه اختصاصی
special symbol نماد ویژه
special team تیم ذخیره ها
special symbol نماد خاص
special sheaf مروحه مخصوص
special verdict رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
special session جلسه مخصوص
special verdict تصمیم ویژه
special services یکان خدمات مخصوص خدمات رفاهی
special services خدمات مخصوص
special weapons جنگ افزار مخصوص
special school اموزشگاه استثنایی
special acceptance of a bill of قبولی براتی که فقط در محلی خاص قابل پرداخت است
I must make a special note of that. من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
special drawing rights حق برداشت ویژه
special libraries association انجمن کتابخانههای مخصوص
special theory of relativity نظریه نسبیت خصوصی
special interest group گروه
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
special interest group که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
special drawing rights این اصطلاحات شامل افزودن قدرت وام دهی صندوق وافزایش میعان پولی جهان در این زمینه بوده است
special purpose computer کامپیوتر تک منظوره کامپیوتر با منظور خاص
Every man is made for a special job. <proverb> هر کس را بهر کارى ساختند .
digital video special effects نمایشمخصوصعددیعوامل
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
special purpose programming language زبان برنامه نویسی تک منظوره
to come into a property دارایی را بدست اوردن
to come into a property مالی را صاحب شدن
property دارایی
property مال
all that property تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
property علاقه مایملک
given property عین موهوبه
property خاصیت
property صفت خاص
property استعداد
property ویژگی
property ملک
property دارائی
property مایملک
extra special flexible wire rope طناب فولادی ویژه
cutting property خصوصیت برش
endowed property موقوفه
confiscation of property مصادره مال
endowed property مال وقفی
community property اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
class ii property اموال طبقه 2
class ii property کالای طبقه 2
class i property اموال طبقه 1
class i property کالای طبقه 1
endowed property عین موقوفه
endowed property مال موقوفه
withholding property تحبیس
forming property قابلیت شکل پذیری
fixed property اموال غیر منقول
fixed property سرمایه ثابت
financial property داراییهای پولی
financial property اموال پولی
extensive property خاصیت مقداری
expendable property کالای مصرفی اماد مصرفی
expendable property اماد مصرف شدنی
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
withholding property حبس کردن مال
corpus of property عین مال
attachment of property توقیف مال
the property was vested in him ملک براومقررگردید
adhesive property خاصیت چسبندگی
to vest a property in any one ملکی رابکسی واگذارکردن
property officer افسر اموال
vest a property in someone ملکی را به کسی واگذار کردن
absorption property خاصیت جذب
property line خطاملاک
Life and property . جان ومال
to vest a property in any one ملکی را بتصرف کسی دراوردن
associative property شرکت پذیری [ریاضی]
the property was vested in him ملک باورسید
the entire property تمامی ملک
the book is my property کتاب مال من است
adventitious property دارایی که بطورغیر مستقیم به ارث برسد
standing property اعیان
standing property اعیانی
state property دارائی دولت
state property اموال عمومی
tangible property دارائی مادی
tangible property دارائی محسوس
tangible property دارائی عینی
tangible property اموال عینی
tangible property اموال ملموس
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
post property اموال پادگانی
property tax مالیات دارایی
property voucher سند اموال
property voucher اسناد داراییی
public property مال عمومی
qualified property مالکیت محدود
real property اموال غیرمنقول
real property دارایی غیر منقول
rural property ملک زراعتی
rural property کشتزار کشتخوان
space above property فضای قسمت بالای ملک
personal property مایملک شخصی
personal property اموال شخصی
owner of a property صاحب ملک
owner of a property مالک
onerous property دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
property tax مالیات مستقلات
property tax مالیات بر املاک و مستغلات
property sort جور کردن خاصیتی
post property اموال پادگان
private property مالکیت خصوصی
private property دارائیهای خصوصی
private property دارایی شخصی
private property دارایی شخصی بلامعارض
property book دفتر دارایی یکان
property book دفتر اموال
property disposition از بین بردن اقلام مازاد
property in action مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com