Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
specific rotatory power
توان چرخشی ویژه
Other Matches
optical rotatory power
قدرت چرخش نوری
rotatory
گردشی
rotatory
دوار
rotatory
چرخشی
optical rotatory dispersion
پاشندگی چرخش نوری
hunger for power
[craving for power]
میل شدید به قدرت
specific
صریح
specific
مخصوص معین
specific
مشخص
specific
ثابت
specific
اخص
specific
ویژه
specific
مخصوص
specific
بخصوص خاص
specific
معین
specific search
شناسایی مخصوص
specific intent
نیت خاص
specific rotation
چرخش ویژه
specific resistivity
مقاومت مخصوص
specific resistance
مقاومت ویژه
specific resistance
ضریب مقاومت
specific reluctance
واحد مقاومت مغناطیسی
specific permeability
قابلیت نفوذ مخصوص
specific lattice
شبکه ویژه
specific performance
نحوه اجرای معین در قرارداد
specific permeability
ضریب نفوذپذیری
specific search
تجسس اختصاصی منطقه
specific taxes
مالیاتهای خاص
specific variance
پراکنش اختصاصی
specific gravity
چگالی نسبی
specific gravity
ورن مخصوص
specific gravity
چگالی
specific gravity
وزن مخصوص
specific gravities
چگالی نسبی
specific gravities
وزن مخصوص
specific gravities
چگالی
specific gravity
گرانی ویژه
She is very particular ( specific ) about her appearance .
درباره سرووضعش خیلی مقید است
specific viscosity
گرانروی ویژه
specific volume
حجم ویژه
specific weight
وزن مخصوص
specific weight
سنگینی ویژه
specific gravities
گرانی ویژه
specific weight
وزن ویژه
specific yield
ابدهی ویژه
specific gravities
ورن مخصوص
specific capacity
ضریب فرفیت
specific donor
دهنده ویژه
specific devise
زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
specific cost
هزینه ویژه
specific cost
هزینه مستقیم
specific conductance
رسانایی
specific conductance
رسانندگی
specific conductance
رسانندگی الکتریکی
specific code
کد مشخص
specific code
کد دودویی که مستقیماگ واحد پردازش مرکزی را هدایت می کنند و فقط از آدرس ها مقادیر مطلق استفاده میکند
specific code
رمز خاص
specific code
کد برنامه که طوری نوشته شده است که فقط از آدرس ها و مقادیر مطلق استفاده میکند
specific capacity
فرفیت مخصوص
specific address
نشانی خاص
specific address
آدرس ذخیره سازی که مستقیماگ و بدون تغییر به یک محل یا وسیله دستیابی دارد
species specific
نوع- ویژه
specific drawdown
افت ویژه
specific duties
عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
specific humidity
رطوبت ویژه
specific humidity
نم ویژه
specific guardian
ولی خاص
specific energy
انرژی مخصوص
specific emission
ضریب صدور
specific heat
گرمای ویژه
specific heat
دمای ویژه
specific ion electrode
الکترود یون ویژه
specific inductivity capacity
فرفیت القایی ویژه
molecular specific heat
گرمای ویژه مولی
non specific factors of production
عوامل غیر اختصاصی تولید
specific heat capacity
فرفیت گرمایی ویژه
specific ionization coefficient
ضریب ویژه یونش
specific magnetic reluctance
مقاومت مغناطیسی ویژه
absolute specific gravity
سنگینی ویژه مطلق
molar specific heat
گرمای ویژه مولی
specific rate constant
ثابت ویژه سرعت
specific electrical conductivity
هدایت الکتریکی مخصوص
specific fuel consumption
مصرف سوخت ویژه
ratio of specific heats
نسبت گرمایی ویژه
specific inductive capacity
فرفیت القایی ویژه
brake specific fuel consumption
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
p in power to do something
عدم نیروبرای کردن کاری
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
power saw
دستگاه اره
power saw
اره ماشینی
power down
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
power down
قطع نیرو
power down
قطع برق خاموش کردن
power on
روشن کردن
e. power
قوه مجریه
outside power
جریان خارجی
power up
برق
power up
روشن کردن
i did all in my power
انچه در توانم بود کردم
in power
صاحب مقام
in power
دارای اختیارات
e. power
نیروی اجرایی
power
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
useful power
قدرت مفید
useful power
توان مفید
will to power
قدرت خواهی
will-power
اراده
will-power
تصمیم
will-power
عزم راسخ
will-power
قدرت اراده
power i
طرح شماره یک بازی با سه مدافع
power
زور بکاربردن
power
قوه
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
تنظیم خودکار CPU در یک وضعیت ابتدایی شناخته شده به سرعت پس از اعمال برق .
power
خاموش کردن یک وسیله
power
جعبه مستقل که برای مدار ولتاژ و جریان فراهم میکند
power
توان از دست رفته
power
اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
to the power of
[three]
به توان
[سه]
[ریاضی]
power
توان
[ریاضی]
power
توان برقی
power
نیرو
power
توان
power
دستگاه برقی
power
برقی
power
قوه
[ریاضی]
power
خاموش کردن یا قط ع یک وسیله الکتریکی از منبع تغذیه اش
power
نرم افزار کامپیوترهای luptop و برخی صفحههای جدیدتر PC و صفحههای نمایش که برای حفظ انرژی قط عاتی که استفاده نمیشوند را به طور خودکار خاموش می کنند
power
راندن
power
اقتدار و اختیار
power
دولت
power
قوه یا توان
power
انرژی
power
توانایی
power
شدت
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
power
حذف توان کامپیوتر
power
که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power
توقف منبع تغذیه الکتریکی
power
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
power
مجموعه بررسیهای سخت افزاری که کامپیوتر پس از روشن شدن انجام میدهد
power
قدرت نیرو
power
درشت نمایی قدرت دوربین
power
[over somebody/something]
قدرت
[ بر کسی یا چیزی]
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
will power
<idiom>
قدرت
power
زور
power
قدرت دیدذره بین
power
اقتدار سلطه نیروی برق
power
قدرت
power
برتری
power
توان نیرو
power
نیرو بخشیدن به نیرومند کردن
power
برق
real power
توان حقیقی
power mains
شبکه جریان قوی
power mains
شبکه نیرو
power meter
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
reactive power
توان راکتیو
power of production
نیروی تولید
power of reservation
حق اعتراض
power pack
دستگاه تنظیم برق
power output
توان خروجی
power of reservation
حق نگهداری وذخیره کردن
power outege
قطع برق
power outege
قطع قدرت
power of the keys
اختیارات کلیسای پاپ
power loss
گمگشتگی قدرت
power loss
تلف قدرت
rectangular power
قدرت راست روی
reflecting power
قدرت انعکاس
refractive power
قدرت شکست
resolution power
توان تفکیک
resolving power
توان تفکیک تلسکوپ
resolving power
قدرت تفکیک
resolving power
اندازه گیری توانایی سیستم نوری برای تشخیص خط وط سیاه روی صفحه سفید.
power head
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
received power
توان دریافتی
real power
توان موثر
power loss
اتلاف توان
power mower
چمن زن یا علف چین موتوری
power level
تراز توان
power law
قانون توانی
power jack
جک
power installation
تاسیسات جریان قوی
power house
کارخانه برق
power head
سر موتور
power pack
جعبه تغذیه
power supply
منبع تغذیه
power transformer
مبدل تغذیه
power stroke
مرحله قدرت
power transformer
ترانسفورماتور شبکه ترانسفورماتور قدرت
power transmission
انتقال انرژی
power transmission
انتقال قدرت
power steering
فرمان خودکار
power spectrum
طیف توانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com