English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
spectral line خط طیف نوری
spectral line نوار طیف نوری
spectral line خط طیفی
Other Matches
spectral طیفی
spectral بینایی
spectral روحی
spectral روح مانند
spectral خیالی طیفی
spectral colours رنگهای طیفی
extra spectral خارج طیفی
spectral lines خطوط طیفی
spectral class طبقه بینابی
spectral scale مقیاس طیفی
spectral band نوار طیفی
spectral class گونه طیقی
spectral absorptivity ضریب جذب طیفی
spectral colours رنگهای طیف
spectral selectivity گزینندگی طیفی
spectral characteristic مشخصه مرئی
spectral response واکنش طیفی
spectral response characteristic مشخصه طیفی
spectral sensitivity characteristic مشخصه حساسیت مرئی
spectral band width پهنای نوار طیف
line to line spacing فاصله سطور
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line to line fault تماس خطوط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطری
out of line خارج از خط جبهه
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
on the line هواپیمای اماده پرواز
off line منفصل
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
to come in to line در صف امدن
in line <idiom> با محدودیت متداول
on line help کمک مستقیم
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
on line مستقیم
line of d. مرز
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
line-up ردیف ایستادن تیم
on line در خط
on line داخل رده
on line مورداستعمال
on line درون خطی
on line متصل
out of line <idiom> ناصحیح
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
line by line سطر به سطر
the line صف
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
along line در خط
along line در امتداد خطوط
all along the line در همه جا
down line بار کردن پایین خطی
in line شمشیر در وضع حمله
line up <idiom> به صف کردن
down the line ضربه از کنار زمین
old line محافظه کار
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
to come in to line موافقت کردن
down the line <idiom> درآینده
line of d. حد فاصل
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
mean line خط میان
in line همراستا
all along the line درامتدادهمه خط
off line قطع
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line لجام
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
by line کار یاشغل اضافی وزائد
line سیم
line در سمت
by-line خط دوم یافرعی
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
line رشته
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line نسب
line خط زدن
line حدود رویه
line طرز
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line لاین
line دهنه
line محصول
line شعبه
line صفی در خط
line جاده
line خط صف
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line ردیف
line سطر
line : خط
line اراستن
line بخط کردن
line : خط کشیدن
line خط انداختن در
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line خط دار کردن
off line برون خطی
line جبهه جنگ
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line رشته بند
line طناب خط
line خط
line پوشاندن
line طناب سیم
off line غیر متصل
line ریسمان
line رسن
line ترازکردن
line استرکردن
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
multicore line خط چند رشتهای
mooring line طناب مهار مین
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
mooring line سیم مهار
message line خط مخابره
median line میانه
local line خط محلی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
profile line نیمرخ زمین
ready line خط انتظار
ready line صف پشت خط اتش
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line خط بار
line width پهنای خط
loop line دوراهی
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
lyman line خط لیمان
mason's line ریسمان کار
marriage line عقدنامه سند ازدواج
marriage line گواهینامه ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
mach line موج ضربهای ضعیف
lumber's line خط سینه ناو
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
lubber's line نشانگر سینه
multipoint line خط چند نقطهای
peaked line خط چین
phase line خط مبداء حرکت جنگی
phantom line خط فرضی
pipe line خط لوله
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
on line system سیستم درون خطی
phase line خط خیز
out of line coding کدگذاری برون خطی
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
peaked line خط پاره پاره
penny a line ارزان
penny a line پست
penny a line ارزان نویس بی مایه
percolation line خط نفوذ
overhead line سیمکشی هوایی
outhaul line برون کش
possibilities line خط امکانات
possibilities line خط بودجه
poverty line خط فقر
phantom line خط سری
off line operation عملکرد برون خطی
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
off line storage حافظه برون خطی
on line storage حافظه درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
price line خط قیمت
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
private line خط خصوصی
on line database پایگاه داده درون خطی
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
offside line خط فرضی موازی با دروازه
line of skirmishers حمله به خط زنجیر
line of force خط قوه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com