English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (6 milliseconds)
English Persian
speech scrambling نفوذ در شبکه مکالماتی دخالت در شبکه صوتی و به هم زدن ان
Other Matches
scrambling بادست وپا بالارفتن
scrambling کد کردن صحبتها یا داده که به صورتی ارسال میشود که قابل فهم نیست مگر اینکه کدگشایی شود
scrambling دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling درهم امیختن
scrambling فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambling درگیر شدن باهواپیمای دشمن
scrambling درگیر شدن
scrambling املت درست کردن
scrambling کوشش
scrambling تقلا
scrambling بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling تقلاکردن
aircraft scrambling دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
to get any ones speech موفق بشنیدن نطق کسی شدن
speech که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
d. of a speech سخن رانی
d. of a speech ادای نطق
inner speech گفتار درونی
the f.of speech قوه گویایی یاناطقه
speech مدار مجتمع با صوت تولید شده .
speech بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech تولید کلمات صوتی با بررسی صدا
speech سخن
speech حرف
speech گفتار
speech صحبت نطق
speech گویایی
speech قوه ناطقه سخنرانی
speech وسیلهای که داده را از کامپیوتر می گیرد و آنرا به صورت کلمه صوتی خارج میکند
to hear any ones speech کسیراگوش کردن
to hear any ones speech سخنرانی
make a speech سخنرانی کردن
to deliver a speech نطق یاسخنرانی کردن
clipped speech سخن کوتاه و با نفوذ
subvocal speech گفتار ناملفوظ
stilted speech مطنطن گویی
speech synthesizer ترکیب کننده گفتاری
speech synthesis ترکیب کلام امیزش سخن
to interrupt any one's speech سخن کسیرا گسیختن
to interrupt any one's speech صحبت کسیرا قطع کردن
speech therapist گفتاردرمانگر
reported speech نقلقول
Queen's speech جلسهسخنرانیملکه
figure of speech صنایع ادبی
figure of speech استعاره
violent speech نطق تند یا سخت
clipped speech حذف مطلب
to interrupt any one's speech در میان سخن کسی امدن
to stumble in one's speech درسخنرانی اشتباه کردن
speech synthesis ترکیب گفتاری
speech recogintion شناخت کلام
impediment in speech گره زبان گیر
impediment in speech لکنت زبان گره
laconic speech کم گویی
distractable speech حواسپرتی کلامی
digital speech گفتار دیجیتالی
figures of speech صنایع بدیعی
speech therapy گفتار درمانی
parts of speech اقسام کلمه
maiden speech نخستین نطق شخص
part of speech بخش گفتار
part of speech ادات سخن
incisive speech سخن تند یا زننده
incisive speech سخن رک
speech recogintion تشخیص کلام
speech recogintion بازشناسی کلام
speech recogintion تشخیص گفتار
speech disorders اختلالهای گویایی
speech center مرکز گویایی
slow of speech کندزبان
indirect speech نقل قول غیر مستقیم
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
pressure of speech فشار تکلم
labyrinthine speech پریشان گویی
organs of speech اندامهای گفتار
Upon his arrival , he delinered a speech . به محض ورود نطقی ایراد کرد
His speech was in the nature of an apology. ماهیت سخنرانی او [مرد] عذرخواهی بود.
He delivered a historic speech. نطق تاریخی یی ایراد کرد
consensus evidenced by speech اجماع قول
simile [rhetorical figure of speech] تشبیه [استعاره ] [گفتار لفظی]
His speech gripped the television viewers ( audience ). سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com