Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
spike past the block
ابشار را پشت پای مدافعان کوبیدن
Other Matches
spike over the block
ابشار از بالای دفاع
spike
میخ
spike
ولتاژ گذرای کوتاه مدت و نوک تیز
spike
پالس ولتاژ بسیار کوتاه مدت
spike
ضربه زدن یا مجروح کردن کسی با میخ ته کفش
spike
اسپک
spike
کوفتن توپ به زمین بعد از کسب امتیازابشار
spike
میخ ته کفش
spike
پازور
spike
میله
spike
تیر
spike
میخ بزرگ میخ طویله
spike
میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
spike
خیزک
spike
گل میخ
marline spike
ریسمان وا کن
spike file
بایگانیسوزنی
dog spike
سوزن نوک گیر
rail spike
میخ یا پیچ ریل
spike lavender
اسطخودوس
spike maul
چکش میخ کش
Hertfordshire spike
[میل بالای مناره مارپیچ]
marline spike
طناب گشا
spike
[in a curve/development etc.]
پالس بسیار بلند و ناگهانی
[در نمودار تکاملی و غیره]
What is past is past . what is gone is gone .
گذشته ها گذشته
what is the past of go
چیست
what by gone or past
مافات
the past
چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
past
سابقه
past
دور از پیش از
past
درماورای
past
گذشته از ماورای
past
ماضی
past
پیش ماقبل
past
پیشینه وابسته بزمان گذشته
past
پایان یافته
past
بعد از مافوق
past
گذشته
it is past reclaim
دیگر قابل اصلاح یااستردادنیست
past master
استاد قدیمی
past masters
استاد پیشین
past masters
استاد قدیمی
half past two
دوونیم
for some time past
درگذشته
for some time past
مدتی
past master
استاد پیشین
it is past reclaim
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
he is a past master in
او در استاد یا کهنه کار است
it is past cure
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is 0 minutes past four
ده دقیقه از چهار می گذرد
it is minutes past
ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
make up for the past
جبران مافات کردن
march past
رژه
i went past the house
از پهلوی ان خانه رد شدم
march past
رژه رفتن
for some time past
تا چندی پیش
past or preterite d.
ماضی مطلق
to rank past
رژه رفتن
to march past
رژه رفتن
to file past
رژه رفتن
the year past
سال گذشته
the present and the past
گذشته و حال
the present and the past
حال و گذشته
the present and the past
اکنون و گذشته
the past tense
زمان ماضی ماضی مطلق
to sweep past
اسان رفتن
to sweep past
تندگذاشتن
past performances
سوابق چاپی نتایج مسابقات اسب یا گرگ
He is past work.
دیگر از سن کار کردنش گذشته
During the past few days.
طی چند روز گذشته
In the course of the past centuries.
درطی قرنهای گذشته
file past
رژه رفتن
see in the past makes saw
فعل see در گذشته sawمیشود
we cannot undo the past
اب رفته بجوی برنمیگردد
we cannot undo the past
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
the past tense
زمان گذشته
past tense
زمان گذشته
past perfect
ماضی بعید
past participle
اسم مفعول
past participles
اسم مفعول
past years
سالهای گذشته
We are past that sort of thing .
دیگر این کارها از ماگذشته
past perfect tense
ماضی بعید
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
her prime of life is past
عنفوان جوانی وی گذشته است
put (something) past someone (negative)
<idiom>
ازکار شخص متعجب شدن
Whistle past the graveyard
<idiom>
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
In times past . In olden days .
درروزگاران قدیم
I walked past the shop ( store ) .
از جلوی فروشگاه گذشتم
To review the past in ones minds eye .
گذشته را از نظر گذراندن
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
block
قطعه
block
مانع شدن از بازداشتن
block
یک دستگاه ساختمان
v block
گونیای جناقی
block
دفاع در مقابل ابشار
block
قالب کردن
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block
توده قلنبه
block
بلوک ساختن
block
وقفه
block out
جاسازی
block
قالب ریختن
block
قرقره طناب خور
block
سدکردن غیرمجاز حریف
block
کنده
block
قرقره
block
سد قالب
the block
مردن بوسیله گردن زنی
block
سد کردن
block
مانع شدن
block
پخش پارازیت سدکردن مسیر پیشروی
block
قطعه زمین
block
توده
self block
خودبندی
block
مانع
block
منطقه
block
بلوک سیمانی
block
سد کردن خطا
block
دفاع
block
پارازیت
block
سد
block
انسداد
on the block
<idiom>
فروخته شده
block
بنداوردن
block
فراکسیون
block
بندال
block
مسدودکردن
block
بلاک
block
توقف رویدادن چیزی
block
بلوک
block
کنده مانع ورادع
block
مجموعهای از موضوعات در یک گروه
block
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
block
جعبه قرقره
block
تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
block
بستن مسدود کردن
one man block
تک دفاع
to walk around the block
دور بلوک خیابان راه رفتن
nerve block
وقفه عصبی
tail block
قرقره طناب دار
snatch block
قرقره پران
nested block
بلوک تو در تو
offensive block
دفاع تهاجمی
block size
اندازه کندهای
leg block and under over
فن تندر با گرفتن بازوهای حریف از بیخ شانه و از تو وپیچاندن او
pully block
قرقره مرکب
power block
سد کرپدن راه مدافع بوسیله مهاجم با راندن او به عقب بابکنار
plummer block
کنده شفت
punch down block
وسیلهای که در شبکه محلی برای اتصال کابل UTP
radium block
بلوک شعاعی
radius block
بلوک شعاعی
plummer block
کنده محور
pierce the block
ابشار محکم غیرقابل دفاع
pierce the block
شکافتن دفاع
shoulder block
سد کردن حریف با ضربه شانه
snatch block
قرقره فلزی چفت دار
starting block
سکوی شروع
starting block
تخته استارت
key-block
سنگ تاج
block vote
رایفردیبهگروهی
block capitals
حروفبزرگسادهوبدونهیچگونهنشانوتزئینی
travelling block
بستانتقال
tension block
کششقرقره
pulley block
کلیدسایهروشن
pin block
بخشسوزنی
hoisting block
گیرهجرثقیل
earth block
پلاکزمینی
crown block
قرقرهراس
anchorage block
بستلنگرگاه
breeze-block
آجرسیمانی
tower block
ساختمانبرجمانند
cluster-block
چندین طبقه آپارتمان
breeze-block
خاکه زغال نیمه سوز
block-plan
نقشه اولیه ساختمان
block-house
دژ چوبی
block-cornice
قرنیز بلوکی
block-capital
سرستون بالشتکی
to block
[to block up]
[to clog]
[to clog up]
something
جلوی جریان
[ریزش]
چیزی را گرفتن
knock one's block off
<idiom>
خیلی سخت به کسی صدمه زدن
chip off the old block
<idiom>
(هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
chock-a-block
به هم چپیده
chock-a-block
مملو
to block a hat
قالب کردن یک کلاه
to block a ball
نگهداشتن توپ در بازی
title block
قسمت عنوان نامه
title block
قسمت مربوط به درج اطلاعات
three man block
دفاع سه نفره
tail block
قلاب عقب هواپیما
tackle block
دستگاه قرقره جرثقیل
swivel block
قرقره گردان
swage block
قالب سوراخ سوراخ
storage block
بلوک ذخیره
to block a passage
مسدود کردن یک راه
to block out an inage
طرح کردن یک فکر
to block out an inage
دراوردن یک تصویردرذهن
chock-a-block
کیپ
chock-a-block
پر
chock-a-block
کاملا افراشته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com