English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (8 milliseconds)
English Persian
spin casting پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
Search result with all words
spin casting reel قرقره چرخان ماهیگیری
spin casting rod چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
Other Matches
spin spin coupling جفت شدن اسپین- اسپین
casting ریخته گی
casting روش قلاب اندازی
casting چدن ریزی
casting ریخته گری
casting قطعه ریخته گی
casting ریختن فلز مذاب به داخل قالب
fly casting مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
composite casting ترکیبی
die casting روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
die casting ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
direct casting ریخته گری مستقیم
down hill casting ریخته گری مستقیم
pump casting بدنه پمپ
group casting ریخته گری
fusion casting ریخته گری ذوبی
fly casting استفاده از حشره مصنوعی درماهی گیری
group casting ریخته گری گروهی
steel casting پروفیل فولادی ریخته گری
slip casting روش ریخته گری لغزشی
tournament casting مسابقه قلاب اندازی
shell casting ریخته گری پوستهای
sand casting ریخته گری ماسهای
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
pressure casting قطعه ریخته گری فشاری
press casting ریخته گری فشاری
precision casting ریخته گری دقیق
non ferrous casting قطعه ریخته گی غیراهنی
metal casting ریخته گری فلز
mallable casting ریخته گری چکش خوار
iron casting ریخته گری اهن
ingot casting ریخته گری شمش
composite casting ریخته گری مرکب
art casting ریخته گری صنعتی
casting votes رای قاطع
bait casting پرتاب نخ ماهیگیری با طعمه
casting rod چوب ماهیگیری
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
casting vote رای قاطع
centrifugal casting ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
casting out nines مقابله نه نهی
to spin something چیزی را تند چرخاندن
spin-off برنامهی اشتقاقی
spin فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
off spin چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
spin-off بخشهسازی
spin اسپین
spin-off شرکت بخشهسازی شده
spin فشردن سرد اسپین
spin فشردن فلز
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
spin چرخش به سرعت
spin تنیدگی
spin چرخش توپ
spin چرخیدن
spin ریسیدن رشتن
spin تنیدن
spin به درازاکشاندن چرخاندن
spin فرفره
to spin out بسر بردن
to spin out امتداد دادن مفصلا درست کردن
spin چرخش
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
pressure die casting ریخته گری حدیدهای فشاری
steel casting foundry ریخته گری پروفیل فولاد
rate of die casting سرعت ریخته گری حدیدهای
permanent mold casting ریجه
shell moulded casting قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای
mis run casting ریخته گری ناقص ریخته گری نادرست
dry sand casting ریخته گری ماسهای خشک
gravity die casting ریخته گری حدیدهای ثقلی
direct chill casting ریخته گری مستقیم تبریدی
brass pressure casting برنج ریختگی فشاری
die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting alloy الیاژ ریخته گری حدیدهای
ingot casting car واگن ریخته گری شمش
continous casting plant تاسیسات ریخته گری دائمی
continous casting method روش ریخته گری دائمی
mis run casting ریخته گری غلط
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
pig casting machine دستگاه ریخته گری شمش
centrifugal casting process فرایند ریخته گری گریز ازمرکز
centrifugal casting machine دستگاه ریخته گری گریز ازمرکز
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
to spin one's wheels <idiom> بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
top spin چرخش فرفره مانند توپ بازی
spin state حالت اسپین
spin-offs شرکت بخشهسازی شده
spin-offs بخشهسازی
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
spin doctor متخصصروابطاجتماعی
spin drier ماشینخشککن
spin-dry باماشینخشککردن
to spin a yarn <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
to spin yarns داستان ساختن
to spin yarns صفحه گذاشتن
to spin yarns دروغ ساختن
upright spin چرخش ایستاده
spin paired اسپین زوج شده
spin-offs برنامهی اشتقاقی
one heel spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
low spin کم اسپین
leg spin چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
hot spin فشردن در حالت گرم
high spin پر اسپین
high spin چرخش زیاد
high spin پرچرخش
electron spin اسپین الکترون
electron spin تنیدگی الکترون
change spin چرخیدن با تغییر پا
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
one toe spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
sit spin چرخیدن روی یک اسکیت
spin bowler توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
spin dyeing زنگرزی پیش از ریسیدن
spin decoupling واشدن اسپین
scratch spin چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
spin coupling جفت شدن اسپین
pressure die casting machine دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
teflon spin bar میله همزن تفلونی
spin paired complex کمپلکس اسپین زوج شده
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپین
jackson haines spin چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپینی
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
spin orbit coupling جفت شدن اسپین- اوربیتال
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
spin lattice intraction بر هم کنش اسپین شبکه
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
to spin laundry in the washing machine لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com