English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (6 milliseconds)
English Persian
spin paired اسپین زوج شده
Search result with all words
spin paired complex کمپلکس اسپین زوج شده
Other Matches
spin spin coupling جفت شدن اسپین- اسپین
to get somebody paired off with somebody دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
paired registers دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
paired electrons الکترونهای زوج شده
paired associates جفتهای متداعی
method of paired comparisons روش مقایسههای جفتی
paired comparisons method روش مقایسه جفتی
paired bar graph نمودار میلهای مزدوج
spin-off شرکت بخشهسازی شده
off spin چرخش توپ که تغییر سمت نزدیک توپزن میدهد
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
to spin out بسر بردن
to spin out امتداد دادن مفصلا درست کردن
to spin something چیزی را تند چرخاندن
spin-off بخشهسازی
spin-off برنامهی اشتقاقی
spin فرفره خوردن روی یک پا یا دو پا
spin چرخش توپ
spin تنیدن
spin ماهیگیری با وسایل چرخان
spin ریسیدن رشتن
spin فشردن فلز
spin چرخیدن
spin فشردن سرد اسپین
spin تنیدگی
spin چرخش
spin فرفره
spin اسپین
spin چرخش به سرعت
spin به درازاکشاندن چرخاندن
spin doctor متخصصروابطاجتماعی
upright spin چرخش ایستاده
top spin چرخش فرفره مانند توپ بازی
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
spin state حالت اسپین
spin-offs بخشهسازی
spin-offs شرکت بخشهسازی شده
to spin one's wheels <idiom> بدون نتیجه زحمت کشیدن [اصطلاح روزمره]
to spin yarns دروغ ساختن
to spin yarns صفحه گذاشتن
to spin yarns داستان ساختن
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
to spin a yarn <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
spin-dry باماشینخشککردن
spin drier ماشینخشککن
spin-offs برنامهی اشتقاقی
one heel spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی یک اسکیت
leg spin چرخش توپ که تغییر مسیربطرف پا میدهد
high spin پر اسپین
high spin چرخش زیاد
low spin کم اسپین
one toe spin چرخش با اسکیت قرقره دارروی قرقرههای جلویی
scratch spin چرخش روی قسمت جلویی تیغه اسکیت
sit spin چرخیدن روی یک اسکیت
high spin پرچرخش
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
spin bowler توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
spin casting پرتاب قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
electron spin اسپین الکترون
electron spin تنیدگی الکترون
spin coupling جفت شدن اسپین
spin decoupling واشدن اسپین
spin dyeing زنگرزی پیش از ریسیدن
change spin چرخیدن با تغییر پا
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
hot spin فشردن در حالت گرم
electron spin resonance رزونانس اسپین الکترون
jackson haines spin چرخیدن روی یک پا در حالت نشسته
spin casting reel قرقره چرخان ماهیگیری
lay back spin چرخش روی یک پا با تکیه بعقب و بالابردن دستها و پای دیگر
spin orbit coupling جفت شدن اسپین- اوربیتال
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپینی
spin angular momentum اندازه حرکت زاویهای اسپین
spin lattice intraction بر هم کنش اسپین شبکه
spin casting rod چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
teflon spin bar میله همزن تفلونی
electron spin resonance [ESR] تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
to spin laundry in the washing machine لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
Dont spin such yarns . Dont tell lies. دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com