English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
spinning wheel چرخ نخ ریسی
spinning wheel دوک نخ ریسی
spinning wheel چرخ طیار
spinning wheel چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning wheel چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
Other Matches
wheel measurement [ wheel measuring] بازرسی چرخ [سنجش چرخ]
spinning نخریسی
spinning کارخانه نخریسی
spinning پرتاب نخ و قلاب ماهیگیری باوسایل چرخان
spinning نخ ریسی
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
spinning ریسندگی
spinning reel قرقره چرخان ماهیگیری
spinning rod چوب ماهیگیری با قرقره چرخان
cotton spinning نخ ریسی
spinning factory کارخانه نخ ریسی
fine spinning ریسندگی نخ های ظریف
spinning wheels چرخ گرداننده چرخ هرزه گرد
spinning charge بار چرخان
spinning frame چهارچوب یا دستگاه نخ تابی
spinning jenny نخ ریس
spinning test تست ویژگیهای چرخش هواپیما
spinning wheels چرخ طیار
spinning wheels دوک نخ ریسی
spinning wheels چرخ نخ ریسی
spinning band column ستون نوار چرخان
open-face spinning reel فضایبازقرقره
open-face spinning reel نخریسی
to take the wheel پشت رل نشستن
wheel چرخ نخ ریسی
He's a fifth wheel. او [مرد] آدم زایدی است.
wheel دوک نخ ریسی
to be a fifth wheel [to be in the way] آدم اضافه [بدون همسر] بودن [در جشنی که همه زوج دارند]
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
four wheel چهارچرخه
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
third wheel سومینچرخدنده
fifth wheel چرخپنجم
wheel well محفظهای که یک واحد ازارابه فرود را در حالتی که جمع شده است در خود جای میدهد
wheel [همچنین علامتی در فرش چین به مفهوم چرخه زندگی]
wheel رل ماشین
wheel گردش ناو
wheel چرخش
wheel چرخ طایر
wheel ساسایی
wheel گرداندن
wheel چرخ سمباده
wheel دور
wheel اتحادیه ورزشی
wheel چرخ
wheel چرخیدن
wheel جاروب کردن با پا
worm wheel دنده کرمی شکل
worm wheel پیچ حلزونی
wheel wright چرخ ساز
worm wheel چرخ دنده حلزونی
catherine wheel رجوع شود به pinwheel
modulation wheel چرختعدیلصدا
main wheel چرخاصلی
large wheel چرخبزرگ
hand-wheel چرخدستی
front wheel چرخجلو
wheel center مرکز چرخ
fourth wheel چهارمینچرخهای
escape wheel دندهخلاص
drive wheel چرخدنده
chain wheel B زنجیریچرخهیب
chain wheel A زنجیریچرخهیA
banding wheel چرخهچرخنده
adjustment wheel چرخ متحرک
centre wheel چرخهمیانی
brake wheel چرخ دندانه دار
wheel load فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wheel indicator نشانگر سکان
wheel horse اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
wheel chair صندلی چرخ دار
wheel bearing بلبرینگ چرخ
wheel base فاصله بین چرخ جلو و عقب در خودروهایی که از یک اکسل بیشتر دارند
water wheel چرخاب
water wheel دولاب
two wheel tractor تراکتور دوچرخه
wheel mode ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
wheel pressure فشار چرخ
wheel printer چاپگر چرخ دوار
cogged wheel چرخ دندانه دار
toothed wheel چرخ دندانه دار
wheel sucker دوچرخه سوار ماهر در ادامه مسیر پشت سر نفر دیگری برای کاستن از فشار هوا
wheel spoke پره چرخ
wheel spanner چرخ کش
wheel shaft میله چرخ
wheel satellite ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
wheel puller چرخ کش
turbine wheel چرخ توربین
cog wheel چرخ دنده
wheel brace آچار چرخ خودرو
cogged wheel چرخ دنده
wheel barrow فرقون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
wheel barrow فرغون [ساخت و ساختمان] [ابزار]
dog-wheel دماغه
dog-wheel استوانه
cathedrian wheel پنجره چرخی
wheel gloves دستکش رانندگی
wheel wrench آچار چرخ خودرو
to spin a wheel چرخی را تند چرخاندن
wheel tractor فرمانتراکتور
wheel head سرچرخدنده
wheel cylinder سیلندرچرخدنده
wheel chock مانعچرخ
turning wheel چرخهسفالگری
tracing wheel چرخهترسیم
striker wheel چرخهضارب
spoked wheel چرخاسبوکد
rotating wheel چرخهدوار
press wheel چرخفشار
wheel trim قالپاق
wheel and deal <idiom>
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
to be broken on the wheel روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
Barlow's wheel چرخ بارلو [مهندسی برق]
buckled wheel چرخ خم شده [تاب خورده]
forged wheel چرخ آهنگری شده
steered wheel چرخ هدایت شده
cast wheel چرخ ریختگی
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
to reinvent the wheel <idiom> هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reversible wheel چرخی که در دو جهت بگردد
pitch wheel چرخکوککردن
idler wheel چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
fly wheel چرخ لنگر فلایول
fly wheel چرخ لنگر
fly wheel چرخ طیار
ferris wheel چرخ فلک
ferris wheel گردونه صندلی دار مخصوص تفریح وچرخ زدن اطفال وغیره
emery wheel چرخ سمباده
driving wheel چرخ گرداننده
driving wheel چرخ محرک
fly wheel چرخ دندانه داروزینی که روی محور دواری قرار می گیرد
four wheel brake ترمز چهار چرخ
idle wheel دنده چرخ رابط بین دو چرخ
hand wheel چرخ دستی
gyro wheel rotor gyro
grinding wheel چرخ سنباده
grinding wheel چرخ سنگ زنی
grinding wheel چرخ سمباده
gear wheel چرخ دنده
gear wheel چرخ دندانه دار
free wheel حرکت بدون رکاب زدن
four-wheel drive محرک چهار چرخ
daisy wheel عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
band wheel چرخ تسمه خور
balance wheel رقاص ساعت
all wheel drive محرک تمام چرخها
activity wheel گردونه فعالیت
abrasive wheel سنگ چاقو تیز کنی
abrasive wheel چرخ سمباده
four wheel drive محرک چهار چرخ
steering wheel غربالک
steering wheel چرخ سکان فرمان اتومبیل
steering wheel چرخ فرمان
steering wheel رل
brake wheel ترمز چرخها
break wheel چرخ قطع
cup wheel چرخ سمباده
crown wheel چرخی که دندانههای ان نسبت به سطح ان عمودباشد
control wheel صفحه تنظیم کننده
control wheel صفحه کنترل
color wheel گردونه رنگ امیزی
cog wheel چرخ دندانه دار
chain wheel چرخ زنجیر
capstan wheel چرخ لنگر فلایویل
capstan wheel چرخ دوار
buffing wheel چرخ سنباده
buff wheel چرخ سنباده
spare wheel چرخ زاپاس
ratchet wheel چرخ ضامن
pin wheel درساعت سازی چرخی که دندانههای استوانهای دارد
pin wheel چرخ و فلک کوچک
ratchet wheel اچار ضامن دار
persian wheel دولاب
persian wheel چرخاب
sprocket wheel چرخ زنجیر
sprocket wheel چرخ دندانه دار که سوراخ شده یا پیاپی قرار می گیرد
the turn of a wheel گردش چرخ
planet wheel چرخ دنده چرخان بدورمحور
potter's wheel چرخ کوزه گری
spoke wheel چرخ پره دار
ratchet wheel چرخ دندانه دارمتحرک بوسیله موتور
print wheel چرخ چاپ
rear wheel چرخ عقب
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
short wheel خودرو شاسی کوتاه
split wheel نیم چرخ
split wheel چرخ نیمه یا نصفه
paddle wheel چرخ پره دار متحرک کشتی بخار
magnet wheel چرخ رتور
magnet wheel چرخ گردنده
toothed wheel چرخ دنده
mill wheel چرخ یا پره اسیاب
trailing wheel چرخ عقب
toothed wheel چرخه دندانه دار
idler wheel چرخ طیار
overshot wheel چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
trick wheel چرخ سکان
trick wheel اطاق اسکان
the rim of a wheel دوره چرخ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com