Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
English
Persian
spirit level
تراز
spirit level
تراز حباب دار
spirit level
تراز حبابدار
spirit level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
Search result with all words
precision spirit level
ترازوی دقیق
Other Matches
spirit
جرات
to spirit up
سرخلق اوردن
spirit
الکل
spirit
جوهر
spirit
مشروبات الکلی
spirit
حمیت
spirit
روح
spirit
جان
spirit
روان
spirit
رمق روحیه
spirit
روح دادن بسرخلق اوردن
spirit
حمیت قسمتی
spirit
غرور
spirit
روحیه
by an evil spirit
روح پلیدی براومستولی شده بود
spirit varnish
لاک الکل
spirit stain
رنگ لاک الکل
spirit of wine
عرق دو اتشه
spirit of wine
عرق خالص
spirit of wine
الکل
spirit de corps
روح یگانگی و اتحاد
spirit de corps
غرور نظامی
spirit de corps
حمیت قسمتی
the spirit of the law
روح قانون
the spirit of the law
جوهر قانون
Spirit of patriontism.
روح وطن پرستی
team spirit
روحیهوفاداریمابینیکتیم
methylated spirit
یکجورمایعتمیزکننده
kindred spirit
دارایدیدگاهمشترکباشما
free spirit
فردیکهمستقلزندگیمیکند
white spirit
مایعشیمیاییحاصلازبنزینکهدررنگکاریکاربرددارد
spirit lamp
چراغ الکلی
wood spirit
الکل چوب
evil spirit
روح خبیث
spirit thermometer
دماسنج الکلی
spirit de corps
روحیه قسمتی
in a partisan spirit
طرفدارانه ازروی تعصب
in letter and in spirit
ئر لفظ و در معنی
martial spirit
روح جنگجویی
party spirit
روحیه تحزب
spirit levels
تراز حبابدار
evil spirit
روح پلید
spirit levels
تراز حباب دار
spirit levels
تراز
the holy spirit
روح القدس
party spirit
تعصب حزبی
evil spirit
روح خبیث
in letter and in spirit
لفظاومعنا
in letter and in spirit
از حیث نص و معنی هردو
wood spirit
عرق چوب
party spirit
طرفداری حزبی
martial spirit
روح نظامی
rectified spirit
الکل دو تقطیری
public spirit
خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
proof spirit
الکل خالص
Holy Spirit
روح القدس
high proof spirit
عرق سنگین
peace to his departed spirit
روانش شاد باد
to conjure anevil spirit
روح پلیدی را بیرون کردن
The spirit and letter of the law .
معنی و لفظ قانون
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
level best
خیلی خوب
level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level best
بسیارعالی
level best
خیلی عالی
he did his level best
کوتاهی نکرد
on the level
<idiom>
درستکار ،بی غل وغش
to level off
یکنواخت شدن
[ناحیه ای]
A level
مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level with each other
برابر
level out
یکنواخت کردن
level out
برابر کردن
O level
آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
O level
نمرهی قبولی در این امتحانات
level with each other
در یک تراز
level
تراز
level
میزان
level
ترازکردن
level
همسطح کردن
level
تراز کردن تراز
level
رده
level
همسطح
level
سطح ارتفاع
level
پایه
level
تراز بنایی
level
هدف در خط دید شماقرارگرفت
level
مستقیم
level to
تراز کردن
level
سطح
level
تراز سطح افقی افقی کردن
level
نشانه گرفتن
level
مسطح شدن
level
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
to level off
مسطح شدن
[ناحیه ای]
level
هم پایه
level
هم تراز
level
هموار
level
سطح برابر
level
ترازسازی
level
استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level
مسطح کردن
level
مسطح
level
الت ترازگیری
level
موزون هدف گیری
level
یک دست
level
یک نواخت
signal level
سطح سیگنال
protection level
سطح حفافت
reorder level
سطح سفارش مجدد
signal level
سطح علامت
rotational level
تراز چرخشی
reorder level
مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
price level
سطح قیمت
noise level
میزان خش
nesting level
سطح لانهای
nesting level
سطح اشیانهای
nesting level
سطح تو در تویی
n level logic
منطق N سطحی
multi level
چند سطحی
mean sea level
میانگین سطح دریا
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا
speed level
مرحله سرعت
manning level
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
speed level
سطح سرعت
noise level
سطح پارازیت
oil level
سطح روغن
one level address
تابعی که در حین اجرا تابع دیگر را صدا نکند
power level
تراز توان
pezometeric level
سطح پیزومتری
alidade level
دستگاهسمتنما
optimal level
سطح بهینه
mean sea level
سطح متوسط دریا
operating level
سطح امادگی برای فعالیت سطح قابلیت برای کار
operating level
سطح فعالیت
one level memory
حافظه یک سطحی
one level address
آدرس ذخیره سازی که مستقیما و بدون تغییر به محلی از وسیله دستیابی دارد
one level address
کد دودویی که مستقیما CPU را اجرا کند و فقط از مقادیر آدرس مطلق استفاده میکند.
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
maintenance level
سطح تثبیت
significance level
سطح معناداری
camper level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
top-level
افراد عالیرتبه
top-level
توسط افراد عالیرتبه
split-level
سه نیم اشکوبی
split-level
چند سطحی
level-headed
معقولانه
level-headed
متعادل
level-headed
ترازخوی
level-headed
راستبین
level-headed
معقول
white level
تراز سفید
top-level
کهبدان
top-level
بلند پایه
lower level
سطحپائینی
bubble level
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
builder level
تراز بنایی
upper level
سطحبالایی
still water level
سطحسکونآب
water level
سطح اب
water level
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
surveyor's level
ترازنقشه برداری
storage level
تراز ذخیره تراز مخزن
storage level
تراز خزانه
stock level
سطح ذخیره انبار
stock level
سطح انبار
transition level
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
sound level
شدت صوت
sound level
شدت نسبی صوت
skill level
پایه مهارت فنی
tilting level
تراز حباب دار
to draw level
باحریف برابرشدن
to draw level
بحریف رسیدن
water level
تراز اب
wage level
سطح مزد
voltage level
سطح فشارالکتریکی
voltage level
سطح ولتاژ
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
two level subroutine
زیر تابعی که حاوی زیر تابع دیگر است
two level store
انباره دو سطحی
two level logic
منطق دوسطحی
trophic level
تراز خوراکی
to rake level
با شن کش صاف کردن
skill level
پایه مهارت
base level
تهتراز
code level
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
level colour
رنگ یکدست یا یکنواخت
level buble
حباب تراز
interference level
سطح پارازیت
intensity level
سطح روشنایی
insulation level
سطح ایزولاسیون
input level
سطح ورودی
input level
سطح دریافتی
injection level
سطح تزریق
initial level
سطح اولیه
compensation level
تراز موازنه
confidence level
درجه اطمینان
level control
کنترل سطح
level gage
اندازه گیر سطح
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com