Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
English
Persian
splitting a window
تقسیم بندی پنجره
Other Matches
splitting
تشقق
splitting
چند دستهای شدن
splitting
شکافتن شکافتگی
side-splitting
رودهبر کننده
I have a splitting headache.
سرم از شدت درد دارد می ترکد
i have a splitting headache
نزدیک است بترکد
ear-splitting
کر کننده
side-splitting
از ته دل
splitting a cause of action
تجزیه دعوی
i have a splitting headache
سرم
hair splitting
موشکاف
ear-splitting
گوشخراش
hair splitting
موشکافی
normal zeeman splitting
شکافتگی بهنجار زیمان
go out the window
<idiom>
اثرش از بین رفته
by the window
کنار پنجره
to go to the window
به
[سوی]
پنجره رفتن
window
پنجره دار کردن
window
مشابه 10682
window
پنجره
window
روزنه
window
فضایی از صفحه نمایش که کاربر میتواند متن یا گرافیک را نمایش و ویرایش کند
window
بیوه زن
window
فضایی درصفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
window
فضایی در صفحه نمایش که همیشه محدوده دستورات موجود را می نویسد
window
ویترین دریچه
window
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
window
پنجرهای در سیستم گرافیکی که متن ها در فضاهای کوچک صفحه قرار گرفته اند پیش از آنکه به محل نهایی اختصاص داده شوند
playing window
پنجرهنمایش
panoramic window
پنجرهوسیع
protective window
پنجرهحفافتی
window shade
پرده
pylon window
قسمتبازبرج
window regulator
وسیله تنظیم پنجره
window panes
باران با صدا به پنجره می خورد
screen window
پوششپنجره
observation window
پنجرهدیدهبانی
louvred window
پنجرهیروزنهدار
window shade
کرکره
landing window
پنجرهفرود
window shop
به کالاهای درون ویترین مغازه نگاه کردن
window-sill
هرهی پنجره
window-sill
لب پنجره
window-sills
هرهی پنجره
window-sills
لب پنجره
window-sills
تختهی زیر پنجره
access window
مدخلپنجرهایبرایدریافتاطلاعاتدرفلاپیدیسک
basement window
پنجرهزیرزمین
casement window
پنجرهیلولایی
window shopper
کسی که فقط از پشت ویترین کالاهای عرضه شده راتماشا میکند
worksheet window
پنجره صفحه کاری
sliding window
پنجرهمتحرک
types of window
انواعپنجره
chicago window
پنجره شیکاگویی
compss-window
پنجره کنسولی
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
Diocletion Window
پنجره نیم دایره
double window
پنجره دو جداره
eucharistic window
[نیم پنجره محراب]
eyebrow window
[پنجره جلو آمده زیر سقف ساختمان]
flanking window
نورگیر ثابت
French window
پنجره لولادار
Ipswich window
پنجره بالکن
laced window
[مجموعه ای از پنجره های عمودی که در قرن هجده میلادی در انگلستان متداول بوده است.]
lattic-window
پنجره مشبک
to lean out of the window
به پنجره تکیه دادن
maintenance window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
cabinet-window
ویترین
biforate window
پنجره دودر
window awning
پنجرهچادر
window curtain
پردهپنجره
window tab
برچسبپنجره
bay-window
[پنجره ی بیرون زده ]
window-shopping
نگاهکردناجناسبدونقصدخریدآنها
Could we have a table by the window?
آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
The window is jammed.
پنجره باز نمیشود.
The window is jammed.
پنجره گیر کرده است.
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
My desk is by the window.
میز کار من کنار پنجره قرار دارد.
balanced window
پنجره چرخان
bay-window
شاه نشین
window leaf
لنگه پنجره
window-frame
قاب پنجره
window-frames
قاب پنجره
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window seats
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
window pane
جام پنجره
window-pane
جام پنجره
active window
پنجره فعال
balance window
پنجره چرخان
blind window
پنجره نما
camera window
دریچه دیافراگم دوربین
cant bay window
کج پنجره
case window
پنجره لولادار
child window
پنجرهای در پنجره اصلی
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
compass window
شاه نشین نیم گرد
continuous window
پنجره سراسری
window frame
قاب پنجره
window-boxes
قاب پنجره
lattice window
شباک
window dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
window-dressing
فن نمایش کالا در پشت پنجره دکان
bay window
پنجره جلو امده شاه نشین ساختمان
bay window
پنجره پیش امده
bay window
پیش امدگی ساختمان
bay window
شاه نشین
lattice window
پنجره مشبک
French window
اقشقشه
French window
درپنجرهای
sash window
پنجره کشویی
sash window
اروسی
bow window
پنجره قوسی
bow window
پنجره پیش امده کمانی
window box
قاب پنجره
window-box
قاب پنجره
dormer window
پنجره شیروانی
window envelope
پاکت طلق دار ادرس نما
picture window
پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
pivoting window
پنجره گردان
three panes window
پنجره سه چشمه
pop up window
پنجرهای که در هر لحظه قابل نمایش روی صفحه است در بالای تمام چیزهایی که روی صفحه هستند
rear window
پنجره عقب
rose window
پنجره گرد که ارایش هایی بشکل گل دارد
sight window
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
skylight window
کتیبه
skylight window
خفنگ
split window
پنجره تقسیم بندی شده
storm window
پنجره زمستانی کرکره چوبی بادشکن
stormproof window
پنجره ضد طوفان
text window
پنجره متن
three panes window
پنجره سه لنگه
window dress
پشت ویترین گذاشتن
window dress
بنمایش گذاشتن
pivoting window
پنجره محوری
inactive window
پنجره غیرفعال
lancet window
پنجره نوک تیز
window-sill
تختهی زیر پنجره
window-panes
جام پنجره
oval window
روزنه بیضی
round window
روزنه گرد
sliding folding window
پنجرهتاشویمتحرک
window sill brick
اجر کاردی
window sill brick
هره
thin window display
نمایشی یک خطی که روی صفحات کلید و کامپیوترهای دستی بکار می رود
middle lintel in window
کمرکش پنجره
cross bar of window
الت پنجره
service time window
[زمان تعیین شده برای تعمیر و نگهداری]
horizontal pivoting window
پنجرهکشویی
internal window sill
کف پنجره داخلی
multi window editor
برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
head access window
شکاف مستطیل شکل درروکش دیسک لغزان
rabbet
[for window or door]
اتصال کام و زبانه لبه
[ پنجره یا در]
Do you mind if I close the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را ببندم؟
window winder handle
دستگیرهحرکتدهندهشیشه
Do you mind if I open the window?
اشکالی دارد اگر پنجره را باز کنم؟
middle lintel in window
الت وسطی پنجره
middle lintel in window
وادار میانی پنجره
vertical pivoting window
پنجرهگردانعمودی
casement window opening inwards
پنجرهدودر
Dont stick your head out of the car window.
سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com