English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
spur gear چرخ دندانه دار
spur gear دنده ملخی
spur gear دنده مهمیزی دنده خاردار
Other Matches
spur سیخ
spur مهمیز
spur مهمیز زدن
spur جاده انشعابی
spur ابشکن
on the spur of the moment باقتضای وقت
(on the) spur of the moment <idiom> ناگهان
on the spur of the moment <idiom> ناگهانی
spur-of-the-moment تصمیمیاعملناگهانیواتفاقی
spur shore دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
spur offtake ابگیر مستقیم
spur dike ابشکن
spur gall زخم مهمیز
spur shore فانتوم
spur track جاده فرعی
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
out of gear ازهم سواشده
gear اسباب لوازم
to gear up باعوض کردن دنده تندکردن
to go out of gear خراب شدن
to go out of gear مختل شدن ازکارافتادن
out of gear خراب
gear in درگیر شدن
gear in درگیری دو چرخ دنده
out of gear ازدنده بیرون افتاده
to gear down باعوض کردن دنده کندکردن
gear کردن اماده کارکردن
gear ابزار وسایل لباس مخصوص
gear جعبه دنده
gear پوشانیدن
gear پوشش دنده دار
gear الات جامه
gear افزار
gear ادوات
gear مجموع چرخهای دنده دار
gear چرخ دنده
gear دنده
gear انتقال دادن
in gear دایر
in gear اماده
in gear اماده حرکت
reduction gear چرخ دنده کاهنده
rocker gear تنظیم جاروبک
running gear قسمت حرکت کننده ماشین
oil gear جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
landing gear عراده هواپیما وسایل فرود امدن
landing gear ارابه فرود
loose gear چرخ دندانه هرزگرد
mess gear جعبه فروف سرباز یا مسافر
high gear دنده قوی خودرو
pull gear چرخ دنده بالابر
nose gear قسمت جلوی ارابه فرود ازنوع تری سیکل صرفنظر ازفاصله ان تا دماغه
mess gear وسایل نظافت نهارخوری
hoisting gear چرخ دنده بالابر
mess gear وسایل غذاخوری
landing gear چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
planetary gear دنده خورشیدی
planetary gear چرخ دنده سیارهای
reduction gear جعبه دنده تبدیل سرعت
reduction gear جعبه دنده کاهنده سرعت
low gear دنده کندکن
steering gear دنده فرمان
steering gear دنده سکان
gear housing پوششچرخدنده
riot gear نوعیلباسخاصپلیسضدآشوب
get one's rear in gear <idiom> عجله کردن
high gear <idiom> آخر سرعت
gear box جعبه دنده گیرباکس
gear shift دسته دنده اتومبیل
gear lever دسته دنده اتومبیل
gear stick دسته دنده اتومبیل
bathing gear لوازم شنا [حمام]
bathing gear لباس شنا [حمام]
gear wheels چرخ دنده ها
gear cable کابلچرخدنده
worm gear چرخ دنده حلزونی
worm gear دنده حلزونی پیچ حلزونی
steering gear جعبه دنده فرمان
steering gear جعبه فرمان
step up gear چرخ دنده افزاینده
sun gear چرخ دنده خورشیدی
switch gear وسیله اتصال
synchromesh gear گیربکس سنکرون
timing gear چرخ دنده میل بادامک
training gear گردونه در سمت
transmission gear چرخ دنده انتقال
tumble gear چرخ واسطه
tumble gear چرخ دنده واسطه
valve gear مکانیزمی که برای بحرکت دراوردن سوپاپهای موتورپیستونی
worm gear دنده مارپیچی
worm gear دنده مورب
gear wheels چرخ های دندانه دار
herringbone gear چرخ دندانه جناغی
arrester gear سیم نگهدارنده
crown gear چرخ دنده محدب
differential gear دنده عقب اتومبیل
driving gear چرخ دنده محرک
elevating gear چرخ دندانه بالابر
elevator gear گردونه در ارتفاع
exhaust gear چرخ دندانه خروجی
external gear تاج دندانه خارجی
fishing gear اسباب ماهیگیری
flight gear لباس پرواز
four gear drive گیربکس چهار دنده
foxer gear صداساز
foxer gear وسیله تولید صدا
fuse gear متعلقات فیوز
gear arrangment نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
gear assembly مجموعه چرخ دنده ها
gear blank چرخ دنده کار نکرده
gear box جعبه دنده
crank gear چرخ دنده سر میل لنگ
control gear دستگاه کنترل
arresting gear دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
arresting gear قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
back gear یک رشته چرخ دنده که به پایه نظام ماشین تراش وصل می شوند
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
beaching gear سرسره قایق
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bevel gear دنده مورب
bevel gear دنده کرامویل
bevel gear چرخ دنده مخروطی
bevel gear چرخ دندانه مخروطی
reverse gear دنده معکوس
breathing gear ماسک تنفسی
breathing gear وسیله تنفسی
chaffing gear وسایل ضد ساییدگی
chaffing gear وسایل ضد سایش
change gear چرخ دندانه تبدیل
compasition gear چرخ دنده مرکب
gear box گیربکس
gear cutter فرز
gear level تبدیل کردن
gear ratio نسبت سرعتهای دورانی محورهای ورودی و خروجی یک جعبه دنده
gear grinder ماشین پرداخت چرخ دنده
gear guard جعبه محافظ برای چرخ دنده ها
head gear روسری
head gear پوشش سر
gear level دسته دنده
gear pump پمپ دندهای
gear wheel چرخ دنده
gear wheel چرخ دندانه دار
beaching gear وسایل به ساحل کشیدن ناو
gear friction اصطکاک چرخ دنده
gear cutting دنده تراشی [مهندسی]
gear brake ترمز سیستم انتقال
gear case جعبه دنده
gear case پوسته جعبه دنده
planetary gear جعبه دنده خورشیدی
spiral gear چرخ دنده حلزونی
head gear کلاه تمرین بوکس
gear pump پمپ روغن دندهای
gear cluster مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
gear ratio نسبت چره دنده ها
gear cutter دنده تراش
gear quadrant ماهک جعبه دنده
helical gear چرخ دنده حلزونی
gear transmission ratio نسبت دنده گیربکس
low supercharger gear دور کم سوپرشارژر درموتورهای پیستونی که معمولا بصورت اتوماتیک توسط یک فشارسنج کنترل میشود
bevel gear generator ماشین رنده چرخ دنده مخروطی
bevel gear grinder دستگاه سنگ چرخ دندانه مخروطی
bevel gear hob دستگاه فرز غلطکی چرخ دندانه مخروطی
bevel gear drive جعبه دنده مخروطی
fixed-gear bicycle دوچرخه دنده ثابت [بدون چرخ آزاد]
internal gear pump پمپ دوار با رتور دندانه دارداخلی
speed reduction gear جعبه دنده کاهنده سرعت
back gear shaft محور چرخ دنده هایی که به پایه نظام ماشین تراش متصل می شوند
automobile gear transmission گیربکس اتومبیل
bevel gear planer دستگاه رنده چرخ دندانه مخروطی
gear friction losses تلفات اصطکاکی جعبه دنده
aircraft arresting gear جعبه دنده دستگاه مهارهواپیما
magnetic gear shift دسته دنده مغناطیسی
divided landing gear ارابه فرود ثابت که هیچ محور افقی بین چرخهای ان وجود ندارد
double helical gear چرخ دندانه مارپیچی دوبل
eight speed gear drive گیربکس هشت دنده
gear change box گیربکس
switch gear cabinet قفسه کلیدها
switch gear cabinet شالت شرانک
steering gear housing بدنه جعبه فرمان
gear change box جعبه تعویض دنده
gear lubricant oil روغن گیربکس
worm gear mechanism مکانیزم چرخ دنده حلزونی
The car is in the reverse gear. اتو موبیل توی دنده عقب است
nose landing gear ترمزفروددماغه
main landing gear ترمزاصلیفرود
hour angle gear ساعتدندهدارگوشهای
starter gear ring چرخ دنده استارتر
change gear mechanism مکانیزم چرخ دندانه تبدیل
front landing gear ترمزجلوییفرود
accessory gear box جعبه چرخدنده فرعی
air operated tipping gear چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
steering column gear change اتصال چرخ دنده فرمان
variable speed gear drive گیربکس قابل تنظیم
bell type distributing gear زنگ کوره بلند
automatic gear cutting machine ماشین فرز چرخ دندانه
helical tooth bevel gear چرخ دنده مخروطی با دندانه حلزونی
magnetic anomaly detection gear دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
hand brake gear housing دستهترمزموتورکابین
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
fixie bicycle [fixie , one-gear bike without brakes] دوچرخه تک دنده [با چرخ آزاد]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com