English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (8 milliseconds)
English Persian
square چارگوش
square گوشه دار
square مربع توان دوم
square مجذور
square جذر میدان
square منصف
square منظم حسابی
square عادلانه
square برابر
square راست حسینی
square چهارگوش کردن مربع کردن
square بتوان دوم بردن مجذور کردن
square وفق دادن
square جوردراوردن
square واریز کردن
square مربع
square مرتب کردن کلاه
square چهار گوش
square گونیا
square مساوی
square به یک طرف میله وعمود به ان
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square خانه شطرنج
Other Matches
four-square استوار
four-square بیرودربایستی
four-square صادق
four-square راستگو
mean square یک مربع حسابی
four-square بیشیله پیله
four-square رک و راست
four-square چهارگوش
four-square چهار گوشهی کامل
four-square کاملا مربع
square out ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
by the square درست
by the square بدقت
square away <idiom> برنامه ریزی کردن
square one <idiom> درآغاز
all square مساوی
try square گونیای فلزی
four-square صریح
on the square بدون کجی
four-square مصمم
four-square پراراده
four-square به طور صریح
three square سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
four-square با صراحت
square away سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
four-square رک
four-square مصممانه
square in پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
four-square پابرجا
out of square خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
out of square کج
four-square قرص
four-square محکم
on the square بانصاف
on the square بدرستی
by the square مطابق نمونه
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
three square بشکل مثلث
three square دارای سه ضلع مساوی
t square خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
t square خطکش چلیپایی
square wood چارتراش کردن الوار
square wood بریدن الوار
square wave باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
steel square گونیای فولادی
t mitre the square گوشه نودزینه را نیم کردن
to play square راست وحسینی بازی کردن
weak square خانه ضعیف شطرنج
three square file سوهان سه گوش
weak square نقطه ضعف
weak square حفره سوراخ
word square acrostic
word square جدول کلمات متقاطع
t mitre the square گونیا را فارسی کردن
black square خانهسیاه
square number مربع کامل [ریاضی]
square design طرح خشتی [طرح مربع شکل] [این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
cross-in-square [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
hollow square [گچ بری هرمی رومی]
to be back to square one <idiom> دوباره به سر [آغاز] کار رسیدن
to be back to square one <idiom> دوباره به اول داستان رسیدن
I cannot square it with my conscience to ... من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
square bracket قلاب
square radian استرادیان [یکای زاویه فضایی ] [ریاضی]
square matrix ماتریس مربعی [ریاضی]
fair and square <idiom> راست وبی پرده
square bet شرطچهارگوش
square flag پرچممربع
square move حرکت
square neck یقهچهاگوش
square root of جذرعددی
square sail بادبانچهاگوش
square trowel مالهچهاگوش
white square خانهسفید
set square گونیا
square bracket براکت
square bracket کروشه
square meal غذایمقوی
The Ferdowsi Square . میدان فردوسی
square wave موج مربع
square deal باشرف بودن رک وراست
chi square مربع خی
color square مربع رنگ نما
flight square خانه فرار شطرنج
magic square چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
mean square deviation اختلاف
mean square deviation مغایرت
mean square deviation میزان انحراف متداول
miter square گونیا
square roots ریشه دوم
root mean square ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
square ball پاس عرضی
square dance رقص محلی امریکا
square dance رقص چوبی
square dome چهار طاقی
carpenters try square گونیای درودگری
square deal تقلب نکردن
bevel square گونیا
square deals تقلب نکردن
square deals باشرف بودن رک وراست
square root جذر
square root ریشه دوم
square roots جذر
square brackets قلابهای گوشه دار
back square گونیای فلزی که در کارگاههااستفاده میشود
betwixt square گونیا
square foot فوت مربع
square inch اینچ مربع
square wave موج مربعی
square pyramid هرم مربع القاعده
square rigger نوعی کشتی بادی
square base کف گلوله یا قسمت ته گلوله
square shooter ادم درستگار
square potential well چاه مربعی پتانسیل
square shooter باشرف
square shouldered چهارشانه
square shouldered دارای شانه پهن
square stone سنگ بادبر
square toed دارای پنجه مربع
square toed قدیمی مسلک
square toed امل
square toed متروکه
square wave موج چهار گوش
square planar مسطح مربعی
square mil میل مربع
square means second p مجذوریعنی توان دوم
square leg محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
square matrix ماتریس مربعی
square matrix ماتریس مربع
square lattice شبکه مربعی
square knot گره مربع
square knot گره مربر
square metre متر مربع
square knot گره مرکب از دونیم کره
square head plug انشعابسرچهارگوش
ounce per inch square اونس اینچ مربع
ordinary least square method روش حداقل مربعات معمولی
pound per square inch پوند بر اینچ مربع
square-headed tip سرچهاگوش
root mean square velocity جذر میانگین مجذور سرعت
square law detection یکسوکنندگی مربعی
bevelled edge square زاویه حاده
triangular set square گونیای رسم کشی
square root method روش جذرگیری
weighted least square method روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
chi square test ازمون "چی دو "
chi square distribution توزیع مربع خی
square pyramidal molecule مولکول هرمی مربع القاعده
square root key دکمهرادیکال
black square weakness ضعف خانههای سیه رنگ شطرنج
root mean square error جذر میانگین مجذور خطا
bevel steel square نقاله
triangular set square گونیای نقشه کشی
He gave me a square deal . بامن منصفانه معامله کرد
His deeds fail to square with his words. عملش با حرفش نمی خواند
square peg in a round hole <idiom> شخصی که مناسب کاری نباشد
square shaft screw of bolt میله چارتراش
square-jawed adjustable spanner تنظیم دهانه آچار پیچ گوشتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com