Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
square dance
رقص محلی امریکا
square dance
رقص چوبی
Other Matches
dance
رقصیدن
dance
رقص
round dance
رقص چوبی
round dance
والتز
snake dance
رقص مارپیچی
dinner dance
میهمانیرقص
dance studio
آموزشگاهرقص- رقاصخانه
pyrrhic dance
یکجور رقص نظامی یا جنگی در یونان باستان
dance to a different tune
<idiom>
نوع گفتارونوع رفتارراتغییر دادن
song and dance
<idiom>
دلیل آوردن
to lead one a dance
گربه رقصاندن
ghost dance
رقص ارواح
free dance
قسمت ازاد مسابقه رقص بااسکیت
Which of your tunes shall I dance?.
<proverb>
به کدام سازت برقصم ؟.
dance skating
رقص دونفره زن و مرد
formal dance
بال
[رقص]
dance floor
محلمخصوصرقصدر رستوران
song and dance
توضیح گریز آمیز
song and dance
توضیح واضحات
toe dance
رقص روی نوک پا
tea dance
مهمانی چای ورقص
tea dance
ته دانسان
tap dance
نوعی رقص که در ان پنجه وپاشنه پا را به سرعت به زمین می زنند
sword dance
اجرای رقص در اطراف شمشیر
sword dance
رقص شمشیر
to step a dance
پای کوبیدن
to step a dance
دست افشاندن
step a dance
پای کوبیدن
step a dance
دست افشاندن
step a dance
رقصیدن
barn dance
مهمانی رقص
belly dance
رقص شکم
to step a dance
رقصیدن
song and dance
رقص و آواز
song and dance
حرف
song and dance
توضیح زاید
toe dance
رقاصه روی نوک پا
lead one a dance
گربه رقصاندن
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
formal dance
مجلس رقص
saint vitus's dance
داء الرقص
saint vitus's dance
کره
This new dance at the discotheques is all the rage .
این رقص جدید دردیسکو تک ها مد روز شده است
To play ducks and drades with someone. To stall someone . To lead somebody a pretty dance.
کسی را سر دواندن
square
گوشه دار
four-square
رک
square
مربع توان دوم
square out
ضربه از خارج محدوده میلههای کریکت
four-square
مصممانه
square
مجذور
square
جذر میدان
four-square
با صراحت
square in
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
square
منظم حسابی
square
عادلانه
square
برابر
square
راست حسینی
square
چهارگوش کردن مربع کردن
four-square
به طور صریح
four-square
پراراده
four-square
مصمم
four-square
چهارگوش
four-square
چهار گوشهی کامل
four-square
کاملا مربع
t square
خطکش چلیپایی
four-square
استوار
t square
خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
three square
دارای سه ضلع مساوی
three square
بشکل مثلث
four-square
رک و راست
four-square
بیشیله پیله
square
چارگوش
four-square
پابرجا
four-square
قرص
four-square
محکم
four-square
صریح
four-square
بیرودربایستی
four-square
صادق
four-square
راستگو
three square
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
square away
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
square
منصف
square
مساوی
square
گونیا
square
چهار گوش
square one
<idiom>
درآغاز
square
مرتب کردن کلاه
square away
<idiom>
برنامه ریزی کردن
mean square
یک مربع حسابی
square
مربع
square
به یک طرف میله وعمود به ان
try square
گونیای فلزی
square
خانه شطرنج
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
all square
مساوی
to square up
خود را آماده کردن
[برای دعوی یا حمله]
by the square
بدقت
by the square
درست
by the square
مطابق نمونه
on the square
بدون کجی
out of square
کج
square
وفق دادن
out of square
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
square
جوردراوردن
square
واریز کردن
on the square
بدرستی
on the square
بانصاف
square
بتوان دوم بردن مجذور کردن
to be back to square one
<idiom>
دوباره به اول داستان رسیدن
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
weak square
نقطه ضعف
I cannot square it with my conscience to ...
من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
hollow square
[گچ بری هرمی رومی]
word square
acrostic
weak square
خانه ضعیف شطرنج
weak square
حفره سوراخ
square bracket
قلاب
set square
گونیا
square radian
استرادیان
[یکای زاویه فضایی ]
[ریاضی]
square design
طرح خشتی
[طرح مربع شکل]
[این طرح را به دربهای چوبی شبکه ای قدیم نسبت می دهند و بیشتر مربوط به شهرکرد یا چهارمحال می باشد گرچه در مناطق دیگر نیز بافته می شود.]
to be back to square one
<idiom>
دوباره به سر
[آغاز]
کار رسیدن
square move
حرکت
square flag
پرچممربع
square bet
شرطچهارگوش
black square
خانهسیاه
square meal
غذایمقوی
square sail
بادبانچهاگوش
The Ferdowsi Square .
میدان فردوسی
fair and square
<idiom>
راست وبی پرده
square neck
یقهچهاگوش
square matrix
ماتریس مربعی
[ریاضی]
square bracket
براکت
white square
خانهسفید
word square
جدول کلمات متقاطع
square bracket
کروشه
square trowel
مالهچهاگوش
square number
مربع کامل
[ریاضی]
square root of
جذرعددی
square deals
تقلب نکردن
square deal
تقلب نکردن
magic square
چار گوشی که خانههای شطرنجی دارد
mean square deviation
اختلاف
mean square deviation
مغایرت
mean square deviation
میزان انحراف متداول
miter square
گونیا
root mean square
ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
square ball
پاس عرضی
square base
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
square dome
چهار طاقی
square foot
فوت مربع
square inch
اینچ مربع
square knot
گره مرکب از دونیم کره
square knot
گره مربر
square knot
گره مربع
flight square
خانه فرار شطرنج
color square
مربع رنگ نما
square deal
باشرف بودن رک وراست
square deals
باشرف بودن رک وراست
square root
جذر
square root
ریشه دوم
square roots
جذر
square roots
ریشه دوم
square brackets
قلابهای گوشه دار
back square
گونیای فلزی که در کارگاههااستفاده میشود
betwixt square
گونیا
bevel square
گونیا
carpenters try square
گونیای درودگری
chi square
مربع خی
square lattice
شبکه مربعی
square shooter
ادم درستگار
square toed
متروکه
square toed
قدیمی مسلک
square toed
دارای پنجه مربع
square stone
سنگ بادبر
square shouldered
دارای شانه پهن
square toed
امل
square shouldered
چهارشانه
square shooter
باشرف
square wave
موج چهار گوش
square wave
موج مربعی
square wave
موج مربع
to play square
راست وحسینی بازی کردن
three square file
سوهان سه گوش
t mitre the square
گوشه نودزینه را نیم کردن
t mitre the square
گونیا را فارسی کردن
steel square
گونیای فولادی
square wood
چارتراش کردن الوار
square wood
بریدن الوار
square wave
باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
square rigger
نوعی کشتی بادی
square potential well
چاه مربعی پتانسیل
square mil
میل مربع
square metre
متر مربع
square means second p
مجذوریعنی توان دوم
square matrix
ماتریس مربعی
square matrix
ماتریس مربع
square planar
مسطح مربعی
square leg
محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
square pyramid
هرم مربع القاعده
bevelled edge square
زاویه حاده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com