English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
stable state حالت پایا
Other Matches
national [state, federal state] <adj.> حکومتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
stable پایدار پابرجا
stable پایدار
stable بی حرکت یا بی تغییر
stable استوار
stable وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable اتومبیلهای مسابقه
stable ثابت
stable باثبات
stable مداوم محک کردن
stable ثابت کردن استوارشدن
stable طویله
stable اصطبل در طویله بستن
stable جا دادن
stable محکم
stable با ثبات
stable پایا
stable airfoil ایرفویل پایدار
stable empty تعادل بی بار
stable isotope ایزوتوپ پایدار
livery stable اصطبل مخصوص کرایه دادن اسب یا نگاهداری اسبهای دیگران
stable-boy کارگر اصطبل
stable-boys کارگر اصطبل
light stable پایداری نور
stable nucleus هسته پایدار
stable oscillation نوسان پایدار
stable growth رشد با ثبات
stable equilibrium تعادل پایدار
light stable ثبات نور
stable air هوای پایدار
quasi stable elementry particle ذره شبه پایدار
quasi stable elementry particle ذزه نیم پایدار
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb> کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
state- مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state- وضعیت چیزی
state- وضعیت
what state در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
the state effusion seminal causedby cleanness ofجنابت
corresponding state حالت متنافر
to be in a state of a بیم داشتن
to be in a state of a هراسان بودن
to be in a state of f. پیوسته درتغییربودن
to keep state شان یا مقام خودراحفظ کردن
to keep state خود را گرفتن
two state دو حالتی
state- وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state- حال
state توضیح دادن
state کشور
state ایالت کشوری
state دولتی
state سیاسی رسمی وضع
state مقام ورتبه
state ابهت
state افهار کردن وتصریح کردن
state تعیین کردن وقرار دادن
state حال
state وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state مدار یا وسیله یا برنامهای که نشان میدهد هیچ عملی رخ نداده ولی ورودی می پذیرد
state وضعیت چیزی
state حالت
state جزء به جزء شرح دادن
state افهار داشتن افهارکردن
state تعیین کردن حال
state چگونگی
state کیفیت
state دولت استان
state ملت
state ایالت
state کشوری
state دولتی حالت
state جمهوری کشور
state دولت
state- کشوری
state- دولتی حالت
state- دولت
state- حالت
state- افهار کردن وتصریح کردن
state- ابهت
state- دولتی
state- کشور
state- مقام ورتبه
state- ایالت کشوری
state- سیاسی رسمی وضع
state- ایالت
state- جمهوری کشور
state- ملت
state وضعیت
state- افهار داشتن افهارکردن
state- توضیح دادن
state- جزء به جزء شرح دادن
state- تعیین کردن وقرار دادن
state- تعیین کردن حال
state- چگونگی
state- کیفیت
state- دولت استان
state of alert وضعیت امادگی
state prison زندان دولتی
state of grace تائید
state of equilibrium حالت تعادل
state of being cheated مغبونیت
state property دارائی دولت
state of being cheated غبن
state midicine سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
state of alert وضعیت اماده باش یکان
state of alert وضعیت هوشیاری
state of grace توفیق
state prison زندان ایالتی
state of the realm طبقات اجتماعی یا سیاسی کشور
state of the art جدیدترین تکنولوژی تکنولوژی جدید
state of stress حالت تنش
state of siege حالت محاصره
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
state of war حالت مخاصمه
state of rest حالت ساکن
state of purity طهارت
state of in her itance ملک یا دارایی قابل توارث
state ownership مالکیت دولتی
state planning برنامه ریزی دولتی
state midicine سیستم پزشکی ملی
state lamb در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state hood حالت وشرایط ایالات امریکا
state bank بانک دولتی
state bank بانک استان
state attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state affairs امور مملکتی
state enterprise بنگاه دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
solid state حالت جامد
spin state حالت اسپین
solid state نیمه هادی
soild state حالت جامد
sol state حالت سولی
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
state craft سیاستمداری
state hood ایالتی
state guard ارتش ایالتی
state guard نیروی نظامی ایالتی
state government دولت مرکزی
state function تابع حالت
state flower گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
state equation معادله حالتی
state college دانشکده دولتی
state aid کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
state diagram نمودار حالات
state criminals مجرمین سیاسی
state criminals مقصرین سیاسی
state property اموال عمومی
wait state وضعیت انتظار
wait state حالت انتظار
wait state 1-وضعیت غیرفعال پردازنده که منتظر ورودی از وسیله جانبی است . 2-دستور خالی برای کاهش سرعت پردازنده تا حافظه یا رسانه جانبی کندتر به آن برسد
unpolarized state حالت ناقطبیده
unstable state حالت ناپایا
two state variable متغییر دو حالتی
two state jump جهش دو حالتی
two state circuit مدار دو حالتی
two state algebra جبر دو حالتی
transition state حالت گذار
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
totaliarian state دولت توتالیتر
to state one's opinion افهارعقیده کردن
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
waiting state وضعیت کامپیوتر که در آن برنامه درخواست ورودی یا سیگنال میکند پیش از ادامه اجرا
war state دولت جنگی
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
belonging to the state <adj.> حکومتی
belonging to the state <adj.> دولتی
lie in state <idiom> بعداز مرگ دیدن جسد
state of mind وضعیتوشرایطدریکلحظه
state of affairs شرایطوموقعیتهایمربوطبهیکنفر
head of state ملکهیارئیسجمهور
head of state پادشاه
State Department وزارت برون مرز
State Department وزارت امور خارجه
zero wait state که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
zero wait state وضعیت یک وسیله
war state دولت نظامی declaration preventivetotal
the state of being married احصان
the outward state فاهر
state's evidence گواه دادگاه جنایی
state's attorney نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state vector بردار حالت
state vector بردار وضعیت
state vector بردار حلات
state university دانشگاه دولتی
state university دانشگاه ایالتی
state to which one belongs دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
state table جدول حالات
state succession تعویض دولتهابه طور متوالی
state succession توالی دولتها
state stress وضعیت تنش
state socialism سوسیالیسم دولتی
state road شاهراه
state's evidence گواه جنایی
stationary state وضعیت سکون
territory of state قلمرو دولت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com