English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
English Persian
staff estimate براورد ستادی
Other Matches
estimate تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimate تخمین
estimate براورد کردن
estimate اعتبار
estimate قیمت شهرت
estimate ارزیابی
estimate تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate ارزیابی تخمین
to estimate something [at] تخمین زدن چیزی [به]
estimate براورد کردن براورد
estimate تخمین زدن
estimate تخمین تقویم
estimate دیدزنی
estimate براوردکردن تخمین زدن
over estimate زیاد براوردکردن
over estimate بیش ازاندازه واقعی بها گذاشتن بر
estimate براورد
second revised estimate براورد تجدید نظر شده دوم
interval estimate براورد فاصلهای
rough estimate براورد تقریبی
biased estimate براورد سودار
regression estimate براورد رگرسیون
point estimate براورد نقطهای
parametric estimate تخمین تقریبی
unbiased estimate تخمین بدون تورش
intelligence estimate براورداطلاعاتی
intelligence estimate براورد اطلاعات
commander's estimate براورد فرماندهی
parametric estimate براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
conservative estimate براورد محافظه کارانه
cost estimate تخمین مخارج
error of estimate خطای براورد
cost estimate براورد هزینه
estimate of costs تخمین مخارج
estimate of the situation براورد وضعیت
unbiased estimate براورد ناسودار
regression estimate تخمین رگرسیون
unbiased estimate براوردنااریب
Can you give me an estimate? ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
estimate [quote] براورد [تخمین] [اقتصاد]
command budget estimate براورد بودجه یکان
standard error of estimate خطای معیار براورد
command budget estimate براوردبودجه
A rough (crude)estimate. حساب سر انگشتی
pre design estimate براورد مقدماتی طرح
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff پرسنل ستاد ستادی
staff چوب بلند
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staff قسمت ستاد
staff مخلوط سیمان و گچ
staff 1- ستاد 2- کارکنان
staff کارمندان کارکنان
staff افسران صاحب منصبان
staff با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff اعضاء هیئت
staff تیر
staff کارکنان
staff کارمندان
staff پرسنل
staff college دانشگاه جنگ
staff coordination هماهنگی ستادی
personal staff ستاد شخصی
paraprofessional staff کارکنان غیر تخصصی
staff duty وفیفه ستادی
redeploy [staff] تغییر دادن
redeploy [staff] عوض کردن
redeploy [staff] برگرداندن
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
redeploy [staff] تبدیل کردن
rammer staff دسته سمبه
quarter staff نیزه چوبی
special staff ستاد تخصصی
rammer staff چوب سمبه
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
special staff ستاداختصاصی
staff duty ماموریت ستادی
staff duty کار ستادی
hotel staff کارکنان هتل
supervisory staff کارمندان مباشر
supervisory staff مباشرین
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
leveling staff میر
the staff of old age عصای پیری
tip staff عصای سر فلزی
staff gauge اشل دستی
ground staff افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff supervision نظارت ستادی
treble staff موسیقی
staff study بررسی ستادی
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff levelling میر ترازیابی
staff manager رئیس کارگزینی
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
staff of life مایه حیات
staff officer افسر ستاد
staff section بخش ستادی
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
staff section قطعات سمبه
staff sergeant گروهبان دوم
staff nurse سرپرستار
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
ensign staff میله پرچم پاشنه
gangway staff نگهبان پله
general staff ستاد ارتش
general staff ستاد کل
general staff ستاد عمومی
general staff ستادفرماندهی
half staff نیم افراشته
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
directing staff ستاد هدایت کننده
directing staff ستاد هادی
army staff ستاد نظامی
combined staff ستاد مرکب
army staff ستادارتش
army staff ستاد نیروی زمینی
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
brigade staff ستاد تیپ
conducting staff ستاد هادی
Chief of Staff رئیس ستاد
hand staff دسته خرمن کوب
hand staff چوبدستی
levelling staff شاخص تراز
member of staff کارمند
operating staff کارمندان عملیاتی
operating staff متصدیان
pack staff بغچه نگه دار
pack staff بارنگهدار
conducting staff ستاد هدایت کننده
levelling staff میر
leveling staff ژالون نقشه برداری
integrated staff ستاد توام
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
jack staff میله پرچم سینه
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jacob's staff مسافت سنج
joint staff ستاد مشترک
Chiefs of Staff رئیس ستاد
army general staff ستاد عمومی ارتش
army general staff ستادنیروی زمینی
assistant chief of staff معاونت
assistant chief of staff, g معاونت پرسنلی
water staff gauge اشل اندازه گیری عمق اب
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
assistant chief of staff, g رکن یکم اداره یکم
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
deaputy chief of staff رئیس رکن از رده سپاه به بالا
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
marked levelling staff میر مدرج
marked levelling staff میر ترازگیری
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
command and general staff college دافوس
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g (intelligenc معاونت اطلاعات
assistant chief of staff,g (intelligenc رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com