Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
staff section
بخش ستادی
staff section
قسمت ستادی دسته سمبه
staff section
قطعات سمبه
Other Matches
staff
مخلوط سیمان و گچ
staff
کارمندان
staff
1- ستاد 2- کارکنان
staff
قسمت ستاد
staff
پرسنل ستاد ستادی
staff
مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff
کارکنان
staff
با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
staff
اعضاء هیئت
staff
افسران صاحب منصبان
staff
چوب بلند
staff
تیر
staff
چوب پرچم ستاد ارتش
staff
کارمندان کارکنان
staff
پرسنل
special staff
ستاداختصاصی
paraprofessional staff
کارکنان غیر تخصصی
brigade staff
ستاد تیپ
pack staff
بارنگهدار
pack staff
بغچه نگه دار
operating staff
متصدیان
operating staff
کارمندان عملیاتی
combined staff
ستاد مرکب
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
army staff
ستاد نیروی زمینی
personal staff
ستاد شخصی
special staff
ستاد تخصصی
army staff
ستاد نظامی
army staff
ستادارتش
rammer staff
چوب سمبه
rammer staff
دسته سمبه
quarter staff
نیزه چوبی
planning staff
ستاد طرح ریزی کننده
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
combined staff
ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
editorial staff
هیئت مدیره یانویسنده
member of staff
کارمند
hand staff
دسته خرمن کوب
half staff
نیم افراشته
general staff
ستادفرماندهی
general staff
ستاد عمومی
general staff
ستاد کل
general staff
ستاد ارتش
gangway staff
نگهبان پله
directing staff
ستاد هادی
directing staff
ستاد هدایت کننده
hand staff
چوبدستی
integrated staff
ستاد توام
integrated staff
ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
conducting staff
ستاد هدایت کننده
conducting staff
ستاد هادی
levelling staff
شاخص تراز
leveling staff
ژالون نقشه برداری
joint staff
ستاد مشترک
jacob's staff
مسافت سنج
jacob's staff
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jack staff
میله پرچم سینه
ensign staff
میله پرچم پاشنه
staff college
دانشگاه جنگ
ground staff
افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
supervisory staff
مباشرین
supervisory staff
کارمندان مباشر
staff supervision
نظارت ستادی
staff study
بررسی ستادی
staff sergeant
گروهبان دوم
staff officer
افسر ستاد
staff of life
مایه حیات
levelling staff
میر
redeploy
[staff]
تبدیل کردن
treble staff
موسیقی
staff nurse
سرپرستار
tip staff
عصای سر فلزی
the staff of old age
عصای پیری
hotel staff
کارکنان هتل
technical staff
کارمندان یا اعضای فنی
leveling staff
میر
surveyor's staff
ژالون نقشه برداری
staff of life
نان یا چیزی شبیه ان
staff manager
رئیس کارگزینی
Chiefs of Staff
رئیس ستاد
staff estimate
براورد ستادی
staff duty
کار ستادی
staff duty
ماموریت ستادی
staff duty
وفیفه ستادی
staff coordination
هماهنگی ستادی
staff gauge
اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
redeploy
[staff]
عوض کردن
Chief of Staff
رئیس ستاد
redeploy
[staff]
تغییر دادن
staff levelling
میر ترازیابی
redeploy
[staff]
برگرداندن
staff gauge
اشل دستی
joint chief of staff
رئیس ستاد مشترک
deaputy chief of staff
رئیس رکن از رده سپاه به بالا
general staff college
دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
joint chief of staff
رئیس ستاد ارتش
water staff gauge
اشل اندازه گیری عمق اب
vice chief of staff
دستیاررئیس ستاد
assistant chief of staff, g
رکن یکم اداره یکم
assistant chief of staff, g
معاونت پرسنلی
assistant chief of staff
معاون رئیس ستاد
assistant chief of staff
معاونت
supreme commander's staff
ستاد عالی ارتش
supreme commander's staff
ستاد کل ارتش
vice chief of staff
جانشین رئیس ستاد
marked levelling staff
میر ترازگیری
marked levelling staff
میر مدرج
army general staff
ستادنیروی زمینی
army general staff
ستاد عمومی ارتش
assistant chief of staff, g (operations
معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations
رکن سوم اداره سوم
command and general staff college
دافوس
assistant chief of staff,g (intelligenc
معاونت اطلاعات
assistant chief of staff,g (intelligenc
رکن دوم اداره دوم
command and general staff college
دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff,g(civil affair
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area.
خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
section
بره
section
رسد
section
قبضه توپ
section
جوخه
section
بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section
رسددریایی یا هوایی
section
نیمرخ
section
گروه دایره
section
شعبه
section
رسدتوپخانه
t section
عضو " T "
t section
پروفیل " T "
section
دسته
section
برشگاه
section
قطعه
section out
شکستن موج بطور ناهموار
section
قسمت قسمت کردن برش دادن
section
قسمت
section
بخش
z section
پروفیل "زد"
section
بخش قسمت
section
مقطع
section
برش
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
aircraft section
رسدهواپیمایی
black section
گروهیغیراداریدرداخلیکحزبسیاسیکهمدافعحقوقسیاهپوستاناست
section gang
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
section hand
کارگرعضو دسته معینی ازکارگران راه اهن
section leader
فرمانده رسد یا جوخه
cross-section
سطح متقاطع
advance section
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
section of valley
نیمرخ عرضی دره
air section
رسد هوایی
advance section
قسمت جلویی
in the non-smoking section
در قسمت غیر سیگاری ها
auxiliary section
برش کومکی
section of dike
نیمرخ راه
aircraft section
قسمت هواپیمایی
accessory of section
قسمتی از موتور که متعلقات روی ان نصب شود
wallet section
قسمتکیفپول
standard section
پروفیل استاندارد
section of a strawberry
قسمتهایمختلفتوتفرنگی
section of a raspberry
قسمتهایمختلفتمشک
section of a log
قسمتهایمختلفکندهدرخت
section of a hazelnut
قسمتهایمختلففندوق
section of a bulb
قسمتهایمختلفپیاز
main section
قسمتاصلی
sagittal section
قسمتهایزیرشکم
rail section
بخشریل
radio section
بخشرادیو
pipe section
قسمتلوله
dining section
قسمتغذاخوری
flotation section
بخششناور
half section
نیم مقطع
butt section
قسمتهدف
working section
قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
structural section
مقطع سازهای
trough section
مقطع ناودانی
transition section
مقطع تبدیل
tip section
قسمتنوک
transverse section
مقطع عرضی
transverse section
برش متقاطع
trenched section
زیرگاه صندوقهای
trenched section
فرم صندوقهای تو گود
weaving section
منطقه تقاطع
weaving section
منطقه همبری
section of a walnut
قسمتهایمختلفگردو
wing section
بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
honeycomb section
شانهعسل
section crew
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
oblique section
مقطع مایل
longitudinal section
برش طولی
cross section
مقطع
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section
نیمرخ عرضی
cross section
سطح مقطع
cross section
سطح مقطع موثر
cross section
برش عرضی
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross section
مقطع عرضی
control section
قسمت کنترل
control section
بخش کنترل
longitudinal section
برش طولی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com