English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (2 milliseconds)
English Persian
stage managers مدیر نمایش
stage managers کارگردان نمایش
Other Matches
managers برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers امکان نوشتن متن به ذخیره سازی و بازیابی ویرایش و چاپ
managers ل کامپیوترها و شبکه در شرکت
managers نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
managers یس بخش در شرکت
managers مدیر
managers نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
managers و نیز آدرس شیار را
managers مباشر
managers کارفرما
managers مدیر تیم
managers مدیر مسابقه بوکس
managers بخشی از سیستم عامل دیسک که فضای دیسک را به فایلها اختصاص میدهد
managers و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
These qualities are esteemed by managers. مدیران این [نوع] صفات را ارجمند می شمارند.
chairman of the board [of directors/managers] مدیر عامل [شرکت]
to dismiss [remove] the board of managers مرخص کردن [معاف کردن] هیئت مدیره
chairman of the board [of directors/managers] رئیس هیئت مدیره
stage یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
not stage مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
stage مقام
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage نیمکت اویزان
to go on the stage بازیگرشدن
to go on the stage اکترشدن
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
behind the stage <adj.> <adv.> محرمانه [اصطلاح مجازی]
behind the stage <adj.> <adv.> خصوصی [اصطلاح مجازی]
at this stage <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
third stage مرحلهسوم
second stage مرحلهدوم
first stage مرحلهاول
to go on stage وارد صحنه [نمایش] شدن
stage اشکوب
stage منزل
stage در صحنه فاهرشدن
stage طبقه
stage صحنه نمایش
stage پرده گاه مرحله
stage پایه وهله
stage صحنه
stage چوب بست
stage مرحله
stage مرحله دار شدن اشکوب
stage مراحل مختلف یک موشک
stage درجه مرحله
stage سکو
stage اسکان دادن
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage payments پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
stage-struck عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck شیفتهی بازیگری
mechanical stage پایهمکانیکی
regulator first stage صفحهنمایشنخستینرگلاتور
stage whisper نجوای روی صحنه
stage set تعویض سن
stage doors در عقب صحنه
termination stage مرحله پایانی
this play does not stage well این داستان خوب در نمایش در نمیاید
stage set تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage manager مدیر نمایش
to put on the stage بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
turbine stage طبقه توربین
two stage sampling نمونه گیری دو مرحلهای
oral stage مرحله دهانی
stage door در عقب صحنه
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
two stage experiment ازمایش دو مرحلهای
stage clip سطحنمایش
At that point [stage] , ... وقتی که موقعش رسید...
speed stage سطح سرعت
speed stage مرحله سرعت
at the rear of the stage <adj.> <adv.> پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
at the rear of the stage <adj.> <adv.> در پس پرده
stage manage کارگردانی کردن
stage manager کارگردان نمایش
stage-manage اداره کردن
stage-manage کارگردانی کردن
stage-managed اداره کردن
stage curtain پردهنمایش
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
landing stage حملباقایق
To appear on the scene (stage). روی صحنه ظاهر شدن
stage-managing کارگردانی کردن
stage-managing اداره کردن
multi stage چند طبقه
stage-manages کارگردانی کردن
stage-manages اداره کردن
stage-managed کارگردانی کردن
stage whispers نجوای روی صحنه
stage manage اداره کردن
impluse stage طبقه فشار مستقیم
initial stage طبقه نخستین
input stage طبقه ورودی
larval stage مرحله کرمی
macro stage مرحله کلان
main stage طبقه اصلی
main stage عرشه اصلی
mixer stage طبقه مخلوط کننده
modulator stage طبقه مدولاسیون
multi stage چند مرحلهای
flood stage تراز بحرانی طغیان
first audio stage مرحله صوتی نخست
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage fright صحنه هراسی
anal stage مرحله مقعدی
buffer stage مرحله میانگیر
killer stage صافی رنگ
converter stage طبقه مبدل
developmental stage مرحله تکوینی
developmental stage مرحله پیشرفت
differential stage مرحله تفاضلی
energy stage لایه انرژی
input stage طبقه اولیه
stage fever کرم بازیگری یا اکتری
output stage مرحله خروجی
single stage یک طبقهای
single stage یک طبقه
phallic stage مرحله التی
stage coach دلیجان
oedipal stage مرحله ادیپی
stage craft فن درست کردن نمایش
stage direction مدیریت
stage direction کاگردانی
stage director مدیر نمایش
quick stage ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
power output stage طبقه خروجی
two stage least squares method روش حداقل مربعات دومرحلهای
push pull stage طبقه پوش- پول
three stage least squares method روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
anal retentive stage مرحله مقعدی ضبطی
anal expulsive stage مرحله مقعدی دفعی
frequency divider stage طبقه مقسم فرکانس
high pressure stage طبقه فشار قوی
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
multi stage press پرس چند طبقه
multi stage production تولید چند مرحلهای
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage scaffolding داربست چند طبقه
To stage political demonstrations. تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
low power stage طبقه کم قدرت
It was stage –managed . It was trumped up. صحنه سازی بود
two stage least squares method برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
power amplifier stage مرحله فزون ساز توان
mechanical stage control کنترلپایهمکانیکی
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com