Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
standard bearer
پرچم دار
standard bearer
علمدار
standard bearer
پیشوا
Other Matches
bearer
حامل
bearer
اورنده
bearer
در وجه حامل
bearer
درخت بارور
bearer stock
اسناد در وجه حامل
color bearer
پرچم دار
color bearer
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
colour bearer
پرچم دار
cost bearer
باارزش
cross bearer
صلیب بردار
cross bearer
علم دار
cup bearer
ساقی
cup bearer
چمانی
office bearer
بعدا پرسیده شود
torch bearer
مشعل دار
[ابزار]
bearer stock
سهام و اوراق قرضه بدون نام
bearer shares
سهام بی نام
bearer share
سهم بی نام
armor bearer
مسلح
armor bearer
حامل اسلحه زرهدار
armour bearer
سلاحدار
bearer bond
سند حامل
bearer bond
سند قرضه
bearer bond
سند در وجه حامل
bearer bond
قرضه بدون نام
bearer cheque
چک حامل
bearer cheque
چک در وجه حامل
bearer policy
بیمه نامه بدون نام
bearer securities
اوراق بهادار بی نام
litter bearer
برانکاردکش
litter bearer
متصدی برانکارد
mace bearer
گرزدار
saddle bearer
متکا
stand bearer
پرچم دار یکان
tale bearer
سخن چین
tale bearer
خبربر
warrant to bearer
به حواله کرد حامل
water bearer
دلو
water bearer
ساکب الماء
water bearer
ریزنده اب ابریز
stretcher-bearer
حامل تخت روان
stretcher bearer
حامل تخت روان
saddle bearer
زیرسری
saddle bearer
تکیه گاه
mace bearer
چاووش
pall bearer
کسیکه در همراهی با جنازه
pall bearer
شرکت میکند
pay to the bearer
دروجه حامل بپردازید
payable to bearer
قابل پرداخت در وجه حامل
payable to the bearer
در وجه حامل
purse bearer
کیف بر
purse bearer
تحویلدار
purse bearer
کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
Aquarius the Water Bearer (January 20)
برجدلو
standard
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard A
استانداردA
standard
عیار قانونی استاندارد مقرر
standard
متداول
standard
نشان پرچم
standard
همسان
standard
یکسان معیار
standard
نورم مقیاس
standard
قسمت ساکن دستگاه
standard
سنجه
standard
مرسوم
standard
قانونی
standard
همشکل
standard
نمونه قانونی
standard
استانده
standard
اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard
همگون یکنواخت یکجور
standard
اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard
کالای جانشین رزمی
standard
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard
متعارفی
standard
استاندارد
standard
معمولی
standard
اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard
تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard
طبیعی یا معمولی
standard
نمونه قبول شده معین
standard
مقرر قانونی
standard
قالب
standard
متعارف
standard
معیار
standard
استاندارد همگون
standard
حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard
الگو
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard
متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard
خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard form
صورت متعارف
standard feature
خصیصه متعارف
standard bred
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard compass
قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard cell
پیل استاندارد
standard interface
واسطه استاندارد
standard gauge
اندازه معمولی
standard candle
شمع استاندارد
standard function
تابع استاندارد
standard brick
اجر معمولی
standard costs
هزینههای نرمال
standard deviation
انحراف معیار
standard conditions
شرایط متعارفی
standard error
خطای استانده
standard condition
شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition
شرایط استاندارد
standard error
خطای معیار
standard error
خطای استاندارد
standard error
خطای معدل
standard error
خطای پایه
standard costs
هزینههای استاندارد
standard stimulus
محرک معیار
standard section
پروفیل استاندارد
standard solution
محلول استاندارد
standard specification
دستورات استاندارد
standard specification
مقررات استاندارد
standard subroutine
زیرروال متعارف
standard time
وقت بین المللی
standard time
ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time
زمان استانده
standard time
زمان رسمی
standard trench
سنگر معمولی
system standard
معیار سیستم
system standard
استانداردسیستم
wage standard
دستمزد استانده
standard bearers
پیشوا
standard bearers
علمدار
standard lens
نفراستاندارد
standard bearers
پرچم دار
standard rudder
51 درجه سکان
standard rate
نرخ استاندارد
standard interface
رابط استاندارد
standard item
اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard language
زبان متعارف
standard load
بار تنظیم شده
standard load
بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard measure
اندازه استاندارد
standard method
روش استانده
standard metre
متر قانونی یا قبول شده
standard motor
موتور معمولی
standard motor
موتوراستاندارد
standard ohm
اهم استاندارد
standard pascal
پاسکال استاندارد
standard penetration
ازمایش نفوذی استاندارد
standard pitch
گام استاندارد
standard price
قیمت استاندارد
standard price
قیمت پایه
standard class
درجه استاندارد
standard bar
میله معمولی
escort of the standard
گارد پرچم
inductance standard
متعارف اندوکتانس
bimetallic standard
پایه پولی دو فلزی
standard of living
سطح زندگی
basic standard
استاندارد اولیه
living standard
سطح زندگی
magnetic standard
اهنربای استاندارد
double standard
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
double standard
نظام دو معیاری
american standard
کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
american standard
Interchange forInformation Code
inductance standard
اندوکتانس
gold standard
نظام پایه طلا
escort of the standard
گارد محافظ پرچم
de facto standard
سسهای اعتبار به آن ندارد
floor standard
لامپ پایه دار
floor standard
چراغ پایه دار
frequency standard
استاندارد فرکانس
calibration standard
استانداردتنظیم
calibration standard
اندازه کالیبراسیون
calibrating standard
تنظیم شده به صورت استاندارد
gold standard
واحد طلا
gold standard
پایه طلا
gold standard
نظام پولی طلا
standard of living
معیار زندگی
standard bar
میله استاندارد
standard resistor
مقاومت استاندارد
secondary standard
استاندارد ثانویه
performance standard
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
standard score
نمره معیار
silver standard
واحد پول نقره
silver standard
استاندارد نقره
standard error of mean
خطای معیار میانگین
ST0 standard
استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
standard atmosphere
اتمسفر
resistance standard
مقاومت استاندارد
per standard compass
برحسب قطب نمای استاندارد
portable standard
چراغ مطالعه
portable standard
چراغ ایستا
paper standard
پول رایج مملکت
primary standard
استاندارد اولیه
standard of living
استاندارد زندگی
double standard planer
دستگاه رنده با دو قسمت ساکن صفحه تراش استاندارددوبل
ambient quality standard
استاندارد کیفیت پرمون
standard size whole brick
اجر فشاری معمولی
standard lamps
[British]
آباژورهای زمینی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com