English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
standard deviation انحراف معیار
Other Matches
deviation تغییر مسیر
deviation خطا
deviation iq هوشبهر انحرافی
mean deviation انحراف میانگین
mean deviation انحراف متوسط
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation انحراف عقربه قطبنما
deviation مغایرت
deviation اختلاف سمت
deviation انحراف جنسی
deviation سمت
deviation انحراف
deviation انحراف مغناطیسی یا انحراف محور قطب نما انحراف ازمسیر
deviation کجی
deviation کج روی
deviation انحراف سمتی
deviation factor تراکم پذیری
range deviation خطای بردی توپ یا گلوله
average deviation انحراف متوسط
deviation factor ضریب تراکم پذیری
deviation factor ضریب انحراف
curve of deviation نمودار نپر diagram Napier : syn
azimuth deviation اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
absolute deviation انحراف مطلق
absolute deviation انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
curve of deviation منحنی انحراف
average deviation انحراف میانگین
azimuth deviation انحراف گرا
deviation score نمره انحراف
mean square deviation مغایرت
mean square deviation میزان انحراف متداول
permissible deviation تفاوت مجاز
quartile deviation انحراف چارک
quartile deviation انحراف چارکی
range deviation انحراف بردی
residual deviation انحراف مانده
sexual deviation انحراف جنسی
mean square deviation اختلاف
mean absolute deviation انحراف میانگین
maximum deviation انحراف حداکثر
magnetic deviation deviation
deviation table جدول انحراف مغناطیسی
deviation table جدول انحراف
frequency deviation انحراف فرکانس
magnetic deviation میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
gas deviation factor ضریب تراکم پذیری
gas deviation factor تراکم پذیری
coefficient of quartile deviation ضریب انحراف چارکی
gas deviation factor ضریب انحراف
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard طبیعی یا معمولی
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard استانده
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard نمونه قانونی
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standard قانونی
standard همسان
standard همگون یکنواخت یکجور
standard یکسان معیار
standard نورم مقیاس
standard قسمت ساکن دستگاه
standard متعارف
standard معیار
standard استاندارد همگون
standard استاندارد
standard مرسوم
standard کالای جانشین رزمی
standard متداول
standard نشان پرچم
standard متعارفی
standard نمونه قبول شده معین
standard مقرر قانونی
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard قالب
standard الگو
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard سنجه
standard معمولی
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard A استانداردA
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard همشکل
standard bar میله معمولی
standard error of mean خطای معیار میانگین
ST0 standard استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
standard class درجه استاندارد
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
standard atmosphere اتمسفر
standard bar میله استاندارد
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard lens نفراستاندارد
system standard معیار سیستم
standard cell پیل استاندارد
standard candle شمع استاندارد
system standard استانداردسیستم
standard condition شرایط استاندارد
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard conditions شرایط متعارفی
standard costs هزینههای استاندارد
standard costs هزینههای نرمال
standard brick اجر معمولی
wage standard دستمزد استانده
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard feature خصیصه متعارف
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
standard error خطای معیار
standard error خطای استاندارد
standard ohm اهم استاندارد
standard pascal پاسکال استاندارد
standard pitch گام استاندارد
standard price قیمت استاندارد
standard price قیمت پایه
standard rate نرخ استاندارد
standard rudder 51 درجه سکان
standard section پروفیل استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard specification مقررات استاندارد
standard stimulus محرک معیار
standard subroutine زیرروال متعارف
standard time وقت بین المللی
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time زمان استانده
standard time زمان رسمی
standard motor موتوراستاندارد
standard specification دستورات استاندارد
standard error خطای معدل
standard error خطای پایه
standard error خطای استانده
standard form صورت متعارف
standard function تابع استاندارد
standard gauge اندازه معمولی
standard interface واسطه استاندارد
standard interface رابط استاندارد
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard language زبان متعارف
standard load بار تنظیم شده
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard measure اندازه استاندارد
standard method روش استانده
standard metre متر قانونی یا قبول شده
standard motor موتور معمولی
standard trench سنگر معمولی
silver standard استاندارد نقره
standard bearer پرچم دار
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
escort of the standard گارد محافظ پرچم
escort of the standard گارد پرچم
calibration standard استانداردتنظیم
floor standard لامپ پایه دار
floor standard چراغ پایه دار
frequency standard استاندارد فرکانس
gold standard واحد طلا
gold standard پایه طلا
gold standard نظام پولی طلا
gold standard نظام پایه طلا
basic standard استاندارد اولیه
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
standard bearer علمدار
standard bearer پیشوا
standard bearers پرچم دار
standard bearers علمدار
standard bearers پیشوا
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
double standard نظام دو معیاری
standard of living سطح زندگی
standard of living استاندارد زندگی
standard of living معیار زندگی
american standard Interchange forInformation Code
inductance standard اندوکتانس
inductance standard متعارف اندوکتانس
resistance standard مقاومت استاندارد
magnetic standard اهنربای استاندارد
calibration standard اندازه کالیبراسیون
standard score نمره معیار
primary standard استاندارد اولیه
portable standard چراغ ایستا
portable standard چراغ مطالعه
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
paper standard پول رایج مملکت
standard resistor مقاومت استاندارد
secondary standard استاندارد ثانویه
living standard سطح زندگی
silver standard واحد پول نقره
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
standard atmospheric pressure فشار متعارفی جو
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
standard rain gage باران سنج معمولی
standard product cost ارزش تولید استاندارد
standard lamps [British] چراغ های پایه دار
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com