Dictiornary-Farsi | standard error of difference | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
standard error of difference	خطای معیار تفاوت


Other Matches

standard error	خطای استاندارد
standard error	خطای معیار
standard error	خطای معدل
standard error	خطای پایه
standard error	خطای استانده
standard error of mean	خطای معیار میانگین
standard error of estimate	خطای معیار براورد
standard error of measurement	خطای معیار اندازه گیری
I cant see much difference in them.	فرق زیادی بین آنها نمی بینم
difference	فرق
difference	تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference	تفاضل
difference	اختلاف
difference	تفاوت
difference	اختلاف دو چیز
potential difference	اختلاف پتانسیل
sensed difference	تفاوت محسوس
phase difference	اختلاف مراحل عملیات
difference in northing	اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
it makees no difference	تفاوتی نمیکند
it makes a t. difference	تفاوت خیلی زیادی نمیکند
just noticeable difference	کمترین تفاوت محسوس
just noticeable difference	جی ان دی
logical difference	تفاضل منطقی
phase difference	اختلاف فاز
phase difference	اختلاف فاز جریان الکتریسیته
distinction without a difference	ترجیح بلا مرجحdistillate
potential difference	ولتاژ نقوذ یادفیوژن
significant difference	تفاوت معنادار
difference chart	جدول تعیین سمت و برد نسبی
difference chart	جدول تعیین بر دو سمت توپ
difference equation	معادله تفاضلی
difference in easting	اختلاف طول
difference in easting	اختلاف طول جغرافیایی
difference of opinions	اختلاف نظر
difference of potential	اختلاف پتانسیل
difference tone	صورت افتراقی
difference excess	مابه التفاوت
it makees no difference	فرقی نمیکند
This is only a slight difference.	این فقط یک اختلاف جزیی است
make a difference <idiom>	شرایط را عوض کردن
difference equation	رابطه بازگشتی [ریاضی]
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom>	این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
goal difference	تفاضلگلدرفوتبال
finite difference	تفاضل متناهی
symmetric difference	تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
to split the difference	تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
to split the difference	میانه را گرفتن مصالحه کردن
split the difference <idiom>	واریز اختلاف پول
Difference of opinion (in taste).	اختلا ف عقیده ( سلیقه )
A fundamental (slight) difference.	اختلاف اساسی ( جزئی )
equally appearing difference	تفاوتهای یکسان نما
It doesnt make any difference to me .	برای من فرقی نمی کند (ندارد)
magnetic potential difference	اختلاف پتانسیل مغناطیسی
There are many difference between Persian and English .	بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
electric potential difference	اختلاف پتانسیل الکتریکی
contact potential difference	اختلاف پتانسیل مجاورتی
rank difference correlation	همبستگی تفاوت رتبه ها
the difference between the consecutive terms	اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
set-theoretic difference	تفاضل [مجموعه] [ریاضی]
color difference signal	پیام اختلاف رنگ
margin of difference of weight in coins	حد ترخص
margin of difference of weight in coins	حد ترخیص allowance
standard A	استانداردA
standard	عیار قانونی استاندارد مقرر
standard	معیار
standard	استاندارد همگون
standard	الگو
standard	اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard	قالب
standard	نشان پرچم
standard	همشکل
standard	یکسان معیار
standard	نورم مقیاس
standard	قسمت ساکن دستگاه
standard	متعارفی
standard	سنجه
standard	همسان
standard	قانونی
standard	متداول
standard	مرسوم
standard	استاندارد
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard	کالای جانشین رزمی
standard	اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard	نمونه قبول شده معین
standard	استانده
standard	دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard	نمونه قانونی
standard	معمولی
standard	طبیعی یا معمولی
standard	خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard	محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard	واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard	نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard	متعارف
standard	اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard	حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard	مقرر قانونی
standard	همگون یکنواخت یکجور
standard	متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard	تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
gold standard	واحد طلا
inductance standard	متعارف اندوکتانس
resistance standard	مقاومت استاندارد
primary standard	استاندارد اولیه
inductance standard	اندوکتانس
secondary standard	استاندارد ثانویه
gold standard	نظام پایه طلا
gold standard	نظام پولی طلا
standard score	نمره معیار
silver standard	واحد پول نقره
portable standard	چراغ مطالعه
living standard	سطح زندگی
portable standard	چراغ ایستا
floor standard	لامپ پایه دار
frequency standard	استاندارد فرکانس
performance standard	معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
escort of the standard	گارد پرچم
per standard compass	برحسب قطب نمای استاندارد
paper standard	پول رایج مملکت
standard stimulus	محرک معیار
gold standard	پایه طلا
magnetic standard	اهنربای استاندارد
floor standard	چراغ پایه دار
escort of the standard	گارد محافظ پرچم
standard resistor	مقاومت استاندارد
silver standard	استاندارد نقره
standard class	درجه استاندارد
standard rate	نرخ استاندارد
standard price	قیمت پایه
standard price	قیمت استاندارد
standard pitch	گام استاندارد
standard penetration	ازمایش نفوذی استاندارد
standard pascal	پاسکال استاندارد
standard ohm	اهم استاندارد
standard motor	موتوراستاندارد
standard motor	موتور معمولی
standard metre	متر قانونی یا قبول شده
standard method	روش استانده
standard rudder	51 درجه سکان
standard section	پروفیل استاندارد
standard solution	محلول استاندارد
standard lens	نفراستاندارد
wage standard	دستمزد استانده
system standard	استانداردسیستم
system standard	معیار سیستم
standard trench	سنگر معمولی
standard time	زمان رسمی
standard time	زمان استانده
standard time	ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time	وقت بین المللی
standard subroutine	زیرروال متعارف
standard specification	مقررات استاندارد
standard specification	دستورات استاندارد
standard measure	اندازه استاندارد
standard load	بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard load	بار تنظیم شده
standard conditions	شرایط متعارفی
standard condition	شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard condition	شرایط استاندارد
standard compass	قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard cell	پیل استاندارد
standard candle	شمع استاندارد
standard brick	اجر معمولی
standard bred	اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard bar	میله معمولی
standard bar	میله استاندارد
standard atmosphere	اتمسفر
standard atmosphere	اتمسفر استاندارد
standard costs	هزینههای استاندارد
standard costs	هزینههای نرمال
standard deviation	انحراف معیار
standard language	زبان متعارف
standard item	اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard interface	رابط استاندارد
standard interface	واسطه استاندارد
standard gauge	اندازه معمولی
standard function	تابع استاندارد
standard form	صورت متعارف
standard feature	خصیصه متعارف
ST0 standard	استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
american standard	Interchange forInformation Code
calibration standard	اندازه کالیبراسیون
calibration standard	استانداردتنظیم
calibrating standard	تنظیم شده به صورت استاندارد
standard of living	سطح زندگی
standard of living	استاندارد زندگی
double standard	نظام دو معیاری
standard of living	معیار زندگی
basic standard	استاندارد اولیه
double standard	قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
standard bearers	پیشوا
bimetallic standard	پایه پولی دو فلزی
american standard	کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
standard bearer	علمدار
standard bearer	پرچم دار
de facto standard	سسهای اعتبار به آن ندارد
standard bearer	پیشوا
standard bearers	پرچم دار