English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
standard specification دستورات استاندارد
standard specification مقررات استاندارد
Other Matches
specification مشخصه
specification اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
specification خصوصیات
specification معیارها توضیحات
specification ویژگی
specification دفترچه مشخصات
specification ذکرخصوصیات
specification تشخیص
specification تصریح
specification تعیین
specification درجه بالای دقت یا مشخصات زیاد
specification یات مشخصات ساخته نشده باشد
specification کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
particular specification مشخصات ویژه در قرارداد
specification ی درباره تواناییهای برنامه , مشخصات و روش ها
specification مشخصات
specification مین شود یا کاری که باید انجام شود
general specification مشخصات عمومی قرارداد
functional specification مشخصه عملیاتی
job specification مشخصات شغلی
contract specification مشخصات قرارداد
job specification ویژگیهای شغلی
program specification خصیصه برنامه
program specification مشخصه برنامه
programming specification مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
aircraft specification خصوصیات هواپیما
specification plate صفحهاختصاصی
high Sierra specification روش استاندارد صنعتی برای ذخیره سازی داده روی ROM-CD
enhanced expanded memory specification مشخصات حافظه گسترشی پیشرفته
standard مرسوم
standard استاندارد
standard مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard کالای جانشین رزمی
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard استانده
standard دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard متداول
standard متعارفی
standard A استانداردA
standard نشان پرچم
standard متعارف
standard معیار
standard استاندارد همگون
standard الگو
standard قالب
standard مقرر قانونی
standard نمونه قبول شده معین
standard نمونه قانونی
standard عیار قانونی استاندارد مقرر
standard خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard نورم مقیاس
standard قسمت ساکن دستگاه
standard معمولی
standard سنجه
standard واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard قانونی
standard همسان
standard همشکل
standard همگون یکنواخت یکجور
standard یکسان معیار
standard طبیعی یا معمولی
standard تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
ST0 standard استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt
standard form صورت متعارف
standard feature خصیصه متعارف
standard error خطای معیار
standard error خطای استاندارد
standard error خطای معدل
standard error خطای پایه
standard error خطای استانده
standard error of mean خطای معیار میانگین
standard bar میله معمولی
standard bred اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
standard brick اجر معمولی
standard candle شمع استاندارد
standard cell پیل استاندارد
standard compass قطبنمای اصلی مغناطیسی
standard condition شرایط استاندارد
standard condition شرایط متعارف فشار و دمای متعارف
standard atmosphere اتمسفر استاندارد
standard conditions شرایط متعارفی
standard costs هزینههای استاندارد
standard costs هزینههای نرمال
standard deviation انحراف معیار
standard bar میله استاندارد
standard function تابع استاندارد
standard gauge اندازه معمولی
standard rate نرخ استاندارد
standard rudder 51 درجه سکان
standard section پروفیل استاندارد
standard solution محلول استاندارد
standard stimulus محرک معیار
standard subroutine زیرروال متعارف
standard time وقت بین المللی
standard time ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time زمان استانده
standard time زمان رسمی
standard trench سنگر معمولی
system standard معیار سیستم
system standard استانداردسیستم
wage standard دستمزد استانده
standard lens نفراستاندارد
standard price قیمت پایه
standard price قیمت استاندارد
standard interface واسطه استاندارد
standard interface رابط استاندارد
standard item اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard language زبان متعارف
standard load بار تنظیم شده
standard load بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard measure اندازه استاندارد
standard method روش استانده
standard metre متر قانونی یا قبول شده
standard motor موتور معمولی
standard motor موتوراستاندارد
standard ohm اهم استاندارد
standard pascal پاسکال استاندارد
standard penetration ازمایش نفوذی استاندارد
standard pitch گام استاندارد
standard class درجه استاندارد
silver standard استاندارد نقره
standard bearer علمدار
calibrating standard تنظیم شده به صورت استاندارد
calibration standard اندازه کالیبراسیون
calibration standard استانداردتنظیم
de facto standard سسهای اعتبار به آن ندارد
escort of the standard گارد محافظ پرچم
escort of the standard گارد پرچم
floor standard لامپ پایه دار
floor standard چراغ پایه دار
frequency standard استاندارد فرکانس
gold standard واحد طلا
gold standard پایه طلا
gold standard نظام پولی طلا
gold standard نظام پایه طلا
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
basic standard استاندارد اولیه
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
standard bearer پیشوا
standard bearers پرچم دار
standard bearers علمدار
standard bearers پیشوا
standard bearer پرچم دار
double standard قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
double standard نظام دو معیاری
standard of living سطح زندگی
standard of living استاندارد زندگی
standard of living معیار زندگی
american standard Interchange forInformation Code
inductance standard اندوکتانس
inductance standard متعارف اندوکتانس
standard resistor مقاومت استاندارد
resistance standard مقاومت استاندارد
living standard سطح زندگی
magnetic standard اهنربای استاندارد
standard score نمره معیار
primary standard استاندارد اولیه
portable standard چراغ ایستا
portable standard چراغ مطالعه
performance standard معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
per standard compass برحسب قطب نمای استاندارد
paper standard پول رایج مملکت
secondary standard استاندارد ثانویه
silver standard واحد پول نقره
standard atmosphere اتمسفر
standard atmospheric pressure فشار متعارفی جو
standard lamps [British] چراغ های پایه دار
standard size whole brick اجر فشاری معمولی
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
standard lamps [British] آباژورهای زمینی
basic standard cost قیمت استاندارد
standard rain gage باران سنج معمولی
ambient quality standard استاندارد کیفیت پرمون
standard lamp [British] آباژور زمینی
standard lamp [British] چراغ پایه دار
standard poker hands استانداردبرهایدستی
primary standard grade خلوص استاندارد اولیه
standard error of difference خطای معیار تفاوت
international standard atmosphere اتمسفر استاندارد بین المللی
standard atmospheric pressure فشاراستاندارد جو
standard product cost ارزش تولید استاندارد
basic standard cost قیمت پایه
gold exchange standard پایه ارز طلا
standard egg section مقطع تخم مرغی شکل معمولی
standard lamp holder سرپیچ معمولی لامپ
standard electrode potential پتانسیل استاندارد الکترود
gold bullion standard پایه شمش طلا
gold bullion standard پایه طلای غیر مسکوک
standard hydrogen electrode الکتورد هیدروژن استاندارد
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
standard electrode potential پتانسیل الکترود استاندارد
international organisation for standard موسسه بین المللی استاندارد
international gold standard پایه طلای بین المللی
standard error of measurement خطای معیار اندازه گیری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com